mardi 8 octobre 2013

زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق، قسمت هشتاد و هفتم

26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین
سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق
838 1 Safari-Jamal



   سیّد حسن مدرّس رهبرمبارزه با استبداد رضا خانی در مجلس چهارم ، پنجم و ششم شورای ملّی بودبه تعبیر ملک الشعرای بهار و سیف پور فاطمی، او از نظر اندیشه و تفکّر آخوند نبود. درمتن، از قول سیف پورفاطمی آورده ام: «  با آنکه مدرّس مجتهد جامع الشرایط و آیةالله حقیقی و واقعی بود، هیچگاه مذهب را وسیلۀ پیشرفت مقام و سیاست خود قرارنداد واز ریا و تظاهربه مذهب متنفّربودموقعی که حاج آقا جمال به او پیام می‌فرستدکه علما منتظردستور شما هستند چه کمکی ازما ساخته است؟ مدرّس درجواب می‌گوید:« بزرگترین کمک شما این است که درمسجد مردم را براه راست هدایت کرده و سیاست را به سیاستمداران واگذارکنید و از خدمت به خلق غفلت نورزید زیرا عبادت بجز خدمت خلق نیست
   راهنمای منش و روش او در عرصۀ آزادی، استقلال، حقوق ملی و حقوق مردم، موازنۀ عدمی بودمدرّس، در مواضعی که اتّخا ذ کرده و در آزمون‌های سیاسی که وارد شده‌، مصون از خطا نبوده‌استاو نقد نظر و عمل خویش و جامعه را، با بصیرت، هوشیاری و بردباری انجام داده‌استخطاها و اشتباهاتش را در زمان و مکان خود، تصحیح کرده‌است.
    اکثر اهل نظر معاصر مدرّس، معتقدند که  رشادت، شهامت و فضیلتهای انسانی او در مبارزات اجتماعی و سیاسی و تسلّط وی بر فقه و تبحّرش درآن و درمعارف اسلامی ،  تاریخ و فرهنگ ایران، او را یکی از نمونه‌های بارز رهبران برجستۀ ملّی در تاریخ معاصر ایران کرده‌است.قدرت بیان و صراحت لهجۀ خاصّ وتأ ثيرگزاری مدرّس بر سیاست داخلی و خارجی ایران، استقامت و شجاعتش در برابراستبداد داخلی و نیروهای مسلّط خارجی و  مخالفتش با قرارداد1919 وثوق الدوله در مجلس که در متن آورده ام ، طى بياناتى خاطر نشان ساخت: «هى مىآمدند و به من مى گفتند كه اين قرارداد كجايش بد است؟ بگوييد تا برويم اصلاح كنيممن جواب مى دادم آقايان من يك فرد آشنا به سياست نيستم... اما آن چيزى كه در اين قرارداد به نظرم بد استهمان ماده اولش است كه مى گويد ما (انگليسى هااستقلال ايران را به رسميت مى شناسيم.» در اين هنگام صداى خنده نمايندگان از همه جاى مجلس بلند شدمدرس لحظه اى خاموش ماندآن گاه سكوت را شكست و به نمايندگان گفت: «اين حرف مثل اين است كه يكى بيايد و به من بگويد سيد، من سيد بودن تو را به رسميت مى شناسممدرس افزود: «اين قرارداد استقلال مالى و نظامى ايران را از بين مى برد چون اگر بخواهيم ايرانمستقل بماند بايد همه چيزش در دست ايرانى باشدهمه چيزش بايد متعلق به ايران باشداما اين قرارداد يك دولت خارجى (انگلستانرا در دو چيز مهم مملكت ما شريك مى كند:در پولش و در قوه نظامى اش اين دليل اصلى مخالفت من با اين قرارداد است.»   اینک، سیری در زندگی مدرّس با عنوان «مدرّس نماد استقامت در سختیها» را  در اختیار خوانندگان  ارجمند قرار می‌دهم

838 2 Safari-Jamal٭ توطئۀ  سوء قصد  به جان مدرّس‏
    روز هفتم  آبان  ماه 1305  یعنی  درست  همان روزی1304  به جای، واعظ  قزوینی  مدیر روزنامۀ نصیحت  قزوین را جلو  مسجد  سپهسالار سربریده  بودند، ‏عدّه ای ترو ریست  مأمور بودند  مدرّس‏ را ترور  کنند.‏
    تروریفقط  چند ‏گلوله  به دست چپ و یچگونگی  این ترور را ابراهیم  ‏خواجه نوری  از صفحۀ 159 یگران عصر طلائی، خوب تشریح  کرده استدر زیر از نظرخوانندگان  گرامی ‏می گذرد توضیح بایینقسمت  از نوشته های  خواجه نوری  دلیل  این ‏نییید نگارنده  مییی« مدرّس‏  قهرمان آزادی » بدان اشاره شده است):‏
‏«... چندی بعد ،  موقعیی  مازندران  گردش  مییلی  زود،  موقعییز برای درس  گفتن  به طرف مسجدسپهسالار ‏میۀۀ  سردارییر به او  ‏شلییمدرّس‏ هیچ  وسیله و مجالی  برای  دفاع از خود  نداشت .ییرمرد  لاغر ‏ضعیفی  فقط  با ییی ییییی.‏
‏ سوراخی... ین مرد  عجیب  دست و پایبه جاییعی غالب  اشخاصیی شده اند، ‏فوری  در صدد  چاره  بر آمد و  منحصر راهی که شاید  فقط  باهوش ترین  و کار آموزده ترین  ‏کار آگاهان  اسکاتلند یارد ممکن   بود پیدا کند ، در یک  لحظه  پیدا کرد  و در همان  لحظه   به ‏موقع  اجراء  گذاشت.‏
   مدرّس‏ فوری رو به دیییفش در پائین عبا قرار گرفت و آنجائیین از پشت عبا محلّ ‏قلب و سینه تصوّرمیی مدرّس‏ وعبای خالی چیز دیگرینبودنتیجۀ این عمل ‏ماهرانه وعجیب ایییان چندین تیر به ساعد و بازوان  او اصابت  نمود  ‏و یییچی. ‏
   مدرّس‏ افتاد وقاتلین مأموریت خود را انجام یازصدای مردم عدّه ای مأمور  ‏حاضروآمادۀ  شهربانی!  فوری  جمع  شدند و آقا  را به مریضخانۀنظمیه  بردند .‏
    اییره مثل مورچه هائییخته باشند، بیرون آمده به جنب و جوش افتادند وعدّه ای بطرف مریضخانه  وعدّه ای به طرف ‏منزل علماء  منجمله حاجی امام  جمعۀ خوئی  ریختند.‏
‏   حاجی  امام جمعه  در جلو ، بازاریان  درعقب، بطرف مریضخانه رهسپار شدند خوشبختانه  ‏وقتی رسیییضخانه مییون برای ‏تقویت بهسی! ‏
   اوّلین حرفییید من از این تیر نخواهم مرد زیرا موتم ‏هنوز نرسیده ›› و بجای اییگران به او قوّت قلب بدهند او با بازوان  سوراخ سوراخشبدیگران ‏قوّت قلب می داد.‏
   رئیس نظمیین پیش آمد  بی خبر بودو سراسیمه  به مریضخانه شتافته  بود در ‏ضمن   لعنت   به مأمورین  نالایق و ناماهر خود، اصرار میی  دیگر ببرندزیرا می ترسید  ایی مزاج آقا بد باشدو قلب رئوفش  نمییند، دلش  می خواست  همانطور تحت  معالجات  علیم الدوله  ‏بی... تا  بی...‏
ولی  امام جمعه  فرمان  حرکت داد و مردم  تخت  مدرّس‏  را سر دست  بلند کرده  و همانطور او ‏را به مریضخانۀ  احمدی در خیابان سپه بردندیخ احیاءالدوله و ملایری ‏و خود امام  جمعه  وعدّۀ  زیادی از دوستان  مریدان  آقا  مراقبش بودند.‏
‏   اعلیحضرت همایونی (!)  ی  از دور  هم مراقب  جان مدرّس‏ (؟!)بود  از ‏مازندران  تلگراف تفقدّی در احوالپرسیگویای  چشم  دشمنانمدرّس‏ نمرده  است...»‏
‏     در بارۀ این قسمت از  نوشتۀ  خواجه نوری مختصر  توضیحی  باید داده شود:‏
‏   یم الدوله  همان رئیس  بیمارستان  شهربانی  بودیید معدوم می شدند  ‏بوسیلۀی شدند.  از  زندانیان معروف، هر کس  را که می خواستند ‏بگویند کشته اند،  می گفتند  فلان ... از در علیم الدوله  خارج شد  یعنی جنازۀی برند.‏
     بطوریییمارستان  احمدی مشغول بوده  ‏برای نگارنده  نقل  نمود،  در اطاق  مدرّس‏  مشغول  پانسمان  بودم که  سر تیپ محمّد درگاهی  ‏رئیس  نظمیه  وارد شد و  اظهار  داشت که « اعلیحضرت  همایونیی  نموده.  مدرّس‏   در جواب  گفت: « ی  چشم  دشمنان   نمرده ام  و هنوز   ‏زنده هستم.» ‏
‏    دیگر  ایۀیبت  و مسافرت  شاه بوده و  ترور طبیعی  و بدون دخالت  شهربانی  بوده است  و موجب  سوء ظن  نگردد.‏
‏    روزنامۀ   ایران در شمارۀ 2239  مورخ  هشتم  آبانماه  1305  خبر  ترور  مدرّس‏  را چنی:‏
دیروز  در ساعت  هفت  و ربع  آقای مدرّس‏  به معیّت  شیخ احمد نامی  از منزل خارج و مطابق  ‏معمول  از کوچۀ  مقابل  کوچۀ  میرزا  محمود  وزیر که پشت  مدرسه ی سپهسالار سر در  می ‏آورد  به طرف  مدرسه‏  عازم  می شوند در  انتهایییّه مصادف می شوند ، یییی بر دوش داشته  و دست خود را از ‏آستین عبا بیرون  آورده بود  با هفت تیر   به طرف  اقای مدرّس‏  حمله  می.  شیخ احمد مچ ‏دست او  را گرفته  و تیر از بالای  سر رد  شده در این  بین  از طرف  دیگر صدای  شلییر به  بازوی  چپ آقایی  هم به دست  ‏راست  می رسد.‏
آقای مدرّس‏  به معیّت  شیخ  احمد منزل  آقای داور  که در همان  نزدیکی است رفته  و پس ازمختصر  توقّفی  ایشان  را از طرف  مأمورین  پلیس به مریضخانۀ  نظمیه  می برند.  و بعد از نیم ‏ساعت  و شتسشوی  زخمها مجدّداً  ایشان  را به مریضخانۀ  دولتی  برده  بلافاصله بازوی  چپ ‏اییش  خرد  شده بود  عمل نموده و می بندند و راحت  می.‏
   بعد از وقوع  قضیّه بلافاصله  امر از طرف  مأمورین  پلیس  تعقیب  و یین  دستگیر  ‏و به نظمیه فرستاده می شود  از طرف  دیگر مدّعیالعموم   بدایت  در قضیّه  مداخله نموده و پس ‏از دستگیری  ضارب  شیییه  دست به یخه  شده بود  به نظمیه  ‏رفته و شخص  دستگیر شده را بین چندین  نفر از محبوسین  گذاشته  و به شیخ  احمد می گویییخه  شده بودی  میشناسی  و در این عدّه است  دستش  را گرفته بیرون ‏بیاور.  شیخ  احمد پس ازمختصر  مشاهده  دست همان  شخص دستگیر شده  را گرفته  بیرون ‏می آورد  و می گوید  همییر خالی.‏
   پس از مختصر استنطاقات مقدّماتی  در ادارۀ نظمیه از شخص  ضارب، معلوم میشود  که مشارالیه  ‏اسمش عزیز و 22 یق  حضرت  بودهاستاز طرف مدّعی العموم  تعقیب  ‏قضیّه  به یی   دونفر از مستنطقین  پیشنهاد و مشارالیهم   رد می نمایندسپس  حاج  میرزا ‏یوسف مستنطق  تعقیب  قضیّه  را قبول  نموده و مختصر تحقیقاتی   نموده   تشریف  می برندو ‏تا یی از  ایشان  اطّلاعی  پیدا نمیاز طرف  ‏ادارۀ نظمیه  چند  نفر مأمور میی مستنطق  را پییییی  از ضاربین  دستگیر   شده  دیگران  را هم  تعقیب و دستگیر  ‏نمایند.  آقای معاون   عدلیه  وآقای  مدعی العموم   هم خودشان   به ادارۀ  نظمیه  مییجۀ  تحقیقات  و عملیات  مستنطق  مسبوق   شوند ولی!‏
‏     تا غروب  دیروز تحقیقات  بیشتری  نشده بود  و اطّلاعات  مقامات رسمی  و غیر رسمی همی.‏
٭ در مریضخانۀ  دولتی ‏
   بطورییر به آقای مدرّس‏  ایشان  را اوّل به مریضخانۀ  ‏نظمیه  برده  بعد به مریضخانۀ  دولتی برده  و از طرف آقایید  خان لقمان ادهم  فوراً  ‏تحت  عمل  گذاشته  شد و بازویی   بندند.‏
‏ متعاقب  انتشار واقعه آقایان  علماء  و نمایندگان  مجلس  شورای ملّی  و وزراء  و محترمین به ‏مریضخانۀ  دولتیی  می نمودند  وقتیی ‏متوجّهنبوده  و تنها صدمه  به بازو رسیمقارن  ظهرهم آقای  رئیس  ‏محترم  مجلس  و آقای  رئیس الوزراء مستوفی)  برای عیادت،  در  مریضخانه  حاضر  ‏و احوالپرسی  نمودند.‏
قربان  خاکپای  مبارکت  شوم، برای سلامتی  بستگان  والاحضرت  اقدس  و مزید  گردیدن  ‏بردعاگویان آقای  ریاست  مقدّس مستدعی  است که مرخصی  تمام  محبوسین را از هر طبقه  که ‏باشند  چه در مرکز  و چه  در خارج  در این روز عید بزرگ  اسلامی ، عیدی به چاکر  عطا  ‏فرمانید.‏
‏ ی شود – شاه
رحم اللهم عشرالماضین
‏ ی  جهان  سپردندی
راحت جان بندگان خدا
راحت  خویشتن شمردندی
    ی  مستوفیۀ  حس انساندوستی  و ‏وطنخواهی  آن مرحوم  است (  ).‏
   وی در  تمام  مدّت زمامداری  چون سدّی  در مقابل  اعمال  مستبدانۀ  رضا شاه   قرار داشت و از ‏زندانی   شدن  آزادی خواهان  ووطنخواهان  جلوگیری  می.‏
    فقط  در دورۀ  زمامداری مستوفی  ییین جلد  ملاحظه  میی  مواجه  شده و هنگام  طرح سوءقصد در مجلس  نمایندگان  را تشویق  بهپیگیریی اززعمای  قوم  از استعفا جلوگیرییگرنظیراین قبیل  وقایینۀ او بوقوع  نپیوسته است.‏
   بسیییم  به نابودی آنان داشت،  ‏ولی تا مستوفیی درایّامییی وی آنان همانجا دستگیر و روانۀ زندان شدند (ی ازآنها  مصونیت پارلمانداشتندمانند سردارعشایرصولت الدولۀ قشقائی  و دییع تری.‏
٭ ملاقات   با آقای مدرّس‏ ‏
   دیروزساعت  بعد از ظهر همیی مدرّس‏ پس از مختصر استراحتی حالشان برای ‏پذیرائی  مساعد  شده بود مدیر اداره به اتّفاق مخبرازایشان ملاقات نمودندایشان را درمریضخانۀ دولتی در اطاق  استراحتگاه  روی تخت  خواب  فنر خوابانده و دست  چپ ایی  ییز گذاشتهبودند.  آقایی  با ییض  بود و  پس از احوالپرسی ازایشان سئوال و جواب  ذیل ردّ  و بدل گردید:‏
‏ سؤ ال حالت مزاجى حضرتعالى ‏فعلاً چطور است ؟
جواب حالت مزاجيم فعلاً خوب است و عيبى ندارد.‏
سؤال صبح چه ساعتى از منزل حركت نموديد.‏ی بود؟
جواب من همه روزه براى تدريس صبح قبل از آفتاب به مدرسه مى روم و امروز هم حسب ‏المعمول در همان موقع ‏از منزل حركت كردم .‏وشی.‏
سؤال از كدام طرف سابقاً تشريف مى برديد و امروز از كدام سمت رفتيد؟
جواب هميشه از كوچه سردارى روبروى كوچه ميرزا محمود وزيرى مى رفتم و امروز هم از ‏همان راه رفتم .‏
سؤال در كجا تصادف نموديد.‏
جواب نزديك اواخر كوچه و چيزى به كوچۀ پشت مسجد نداشتيم كه اين تصادف اتّفاق افتاد.‏
سؤال از جلو حمله كردند يا عقب سر؟
جواب بعد از آنكه من رد شدم فوراً حمله شد و از عقب سر، تير خالى كردند؟
سؤال ملتفت شديد چند نفر بودند؟
جواب ملتفت نشدم ولى از اطراف بود و معلوم شد دو سه نفر بودند.‏
سؤال آنها را ديديد و شناختيد و سابقاً ديده بوديد؟
جواب آنها را ديدم ولى سابقاً نديده بودم و نمى شناختم .‏
سؤال گلوله به كجا اصابت كرد؟
جواب چندين تير خالى شد، دو تير به بازوى چپ اصابت كرد و خون خيلى جارى شد.‏
، مختصر جراحتی  هم بدست  راستم  وارد شد.‏
س -  آیید؟
ج – بلی  در همان  موقع  بود که  آژان  رسید و  با یکی  که مشغول  فرار بود دست به یخه  شد ‏که  در همان  موقع  یکی  را دستگیر  کردند.‏
  « خاندان هاییران» دربارۀ سوءقصد به جان مدرّس‏ مطلبی قابل توجّه نوشته است  ‏و عیناً درزیرنقل می گردد:‏
‏«... دستگاه  پلیس  سردار سپه  چند تن  را  به عنوان مرید مدرّس‏  در اطراف  مدرّس‏  مییی  از آنان شیفتۀ  اندیشه هاییییس  جلو  صدمات  زیاد  به جان  و زندگی  مدرّس‏  را می گیرد.‏
  این شخص  بعداً  با نام  مستعارم.ق.ش)  تحت عنوان « خاطرات جاسوسی  من ، من مأمورمدرّس‏ بودم » از بسیاری رازها پرده برمیگیردازآنجمله نقشۀ تیراندازی بسوی مدرّس‏  را می ‏نویسد در این باره چنین شرح می دهد:‏
‏   « ییب السلطنه و ‏یاورمحمّد علیخان  به طرف  من تیراندازیی.  من ‏از اییاور  محمّد علیخان  به طرف  من تیراندازییلی بر آشفتم و از روییتازمنزل مدرّس‏  خارج  شده مستقیماً  سراغ  یاور محمّد علیخان  رفتم  و او  را ‏نیافتم ییت   تندی و ‏خشونت   به او گفتم تو  با آنهمهصمیمیّت  و آنهمه   عهد  و  پیمان   ایی  و ‏چرا   به من  نگفتی ؟
    یاور  محمّد  علیخان  نگذاشت  من  دنبالۀ  مطالب  را به او بگویم  با خندۀ   تلخی  گفت  من  میین  سئوال  را از من  خواهی.  اگر هیی می دانیۀیی  را هدف قرار داده و  میزنم و از طرف من به آقا بگوبه نشانی  اییراندازی  چهار  تیر خالیی  تیر را بازدی.   دو تیر به بالای درب و دوتیر به پائیی آن باقییم و جای آنها  را معاییم.   راجع   ‏به ادیب  السلطنه به جرأت  می توانم   بگویم و  قسم   بخورم و  اطمیی خودش شتر را نمی تواند  بزند  هم چشم  درستی  ندارد  وهم  دستش می لرزد تیر اندازی  ‏با اسلحۀی  بدنامی  اوست.‏
   یگوئی من او  را هدف   قرار ندادم  ادیب السلطنه  نمی تواند او ‏را هدف  گیریین  تییرها  از بالایی...»‏
‏ ‏
٭ انعکاس ترور مدرّس‏ درمجلس ‏
    پس از  ترور  مدرّس‏  در اولین  جلسۀ  رسمی  وهمچنین  جلسۀ  خصوصی  موضوع ترور  ‏مطرح  گشت و حتّی  تمام  وقت  یۀ  رسمییندگان  گردیین جلسه  و جلسات  دیگر توجّه شود بسیاری  مسائل ‏از لابلاییانات  نمایندگان  فهمیده  میی  در این  ترور  بوده  ‏استی، در مجلس  بعمل آمده،  به قرار  زیر است:‏
‏« مجلس  نیم ساعت   بعد از ظهر   روز ییل گردید(  ی صص 211- ‏‏201 )‏
‏- آقایان عراقی، یاسائی،  بهبهانی،  داور،  محقّق وآقا سید یعقوب هریی مشعر اظهار تأسّف ‏از وقوع سو قصد روز گذشته نسبت به آقایمدرّس‏ وعلوّ مقام ایشان از حیث روحانیت سیاست ‏وخدمات ذی قیمت ایی وتوجّه عامّه نسبت باین قضیۀ هائله ولزوم ‏مصونیت نمایندگانملّت وبالاخره عظمت این واقعه وسوء تأثیر این گونه حوادث براییر وتقاضا نمودند دولت دراین خصوص باجدّییت مجلس شورای ملّی قضیهراتعقیب وبوسائل قانونی از هیچ نوع اقدام خودداری ننموده منبع ‏منشاء این جنایین رابه مجازات رسانده تا نظایر این قبیل وقایع درآتیه تجدیدنشود. ‏
   آقایان وزیر عدلیه و وزیر مالیه نیز شرحی مشعر به تأسّف تأثّر دولت از وقوع این امر تقریر واظهار ‏مینمودند از زمان وقوع حادثه  قضیه تعقیبمظنونین درتحت استنطاق هستند و دولت از هیچگونه ‏اقدام خودداری نخواهد نمود تاحقییان نمایندگان محترم از این رهگذر ‏آسوده شود.‏
   آقای رئیس اظهار نمودند بدیهی است این رویّۀ غیر مطلوبه امنیت عمومی ومصونیت  نمانیدگان ‏وبالاخره قانون اساسییت جامعه وافرادنمایندگان است مورد تزلزل ‏قرار میدهد ومقتضی است هیئت دولت با اطمیی ملّی ‏قضیه راتعقیب وسرچشمۀ ایییگر این قبیل فجایی ندهد.‏
صورت مشروح مجلس یکشنبه هشتم آبان ماه ۱۳۰۵مطابق بیستم ربیع الثانی ۱۳۴۵ ‏
مجلس یکربع ساعت بعداز ظهر بریاست آقای تدیّن تشکیل گردید ‏
عراقی –البته خاطر محترم همه آقایان نمایندگان محترم هیئت محترم دولت از قضیّه ی دیروز کاملاً ‏مستحضر است.  آقای مدرّس‏ درموقعیۀسپهسالار برای تدریس تشریف میبرده اند ‏مورد حمله یی دونفر بی وجدان واقع شده اند و مجروح شده اندیت مشغول تحقیق ورسیدگی بهقضیّه بوده وقضییی.  ولی غرض بنده از آمدن اینجا وتصدیع آقایان ایییۀ مجرییئت دولت باشد باید مطابق قانون ‏اساسی بقدرییتواند هم ازنمایندگان محترم هم از قوانین جاریین تصدیع ایی ملّی وآقایان ‏نمایی صبری، جداً انتظار وتقاضا دارند از هیییییب نمایندیت همه گونههمراهی و مساعدت خواهیییّه  از چه ناحیه  واقع شده  است صحیح است ) ‏
رییسآقای یاسائی (اجازه )‏
یاسائی –تأثّر وتأسّف فوق العاده که از قضیّۀ هائلۀ دیروز برای نمایندگان محترم وجامعۀ طهران ‏بلکه جامعه ایران دست داده محتاج به توضیح نیستصحیح استآقای مدرّس‏ قطع نظرازمقام ‏روحانیت واجتهاد وایی ما بودند بعضی از نمایندگان هستند.‏
یاسائی – سمت همقطاری با ماداشتند. ‏
بعضی از نمایندگان –دارند.‏
یاسائی – درمسائل مهمّه ی مملکت ایشان یک قدمهای برجسته برداشته اند وهروقت یک قضایائی پیش ‏آمد میکرده که تصوّر میرفته است مخالفت با حیات سیاسی این مملکت داشته باشد ایشان برای نوع ‏خودشان درهرگونه مخاطره حاضر بوده اندصحیح است زحماتومشقّاتییییده ومتحمّل شده اند قابل تردید نیست وما ها هرییم وتصوّر میینان ماهستند،  آنها هم فوق العاده متأثّر ‏شده اند واهتمام ومقتضی است براییه منبع فتنه وفساد داریم.‏
‏ چیزییی دراییت اعلیحضرت همایونی (!؟موقوف شده بود وبواسطۀ مساعی ایشان درزماان ریاست وزراء ‏ودرموقع سلطنت بخصوص هیچگونه از این حوادث سوء به این صورتییروز اتّفاق افتاد،  اتّفاق ‏نمی افتاد وما باید سعیییی وسیاسی برای مجلس وبرای دولت ‏وجامعه محفوظبماند واجازه ندهیم از نو یی نظریات شخصی یا نظریات ‏سیاسی خودشان را بطریق غیرمشروع بخواهند درایییزهائیی(بعضی از نمایندگان –صحیح است ییّۀ مهمّ سیاسییا ییّۀ جنائیۀ سیاسی داشته است به قضاوت رسمی نرسیده است وبه قضاوت فردیی احساسات خصوصیتآمیزیا خصومت آمیز خودش یییّۀ مهمّییش آمده است به یی منجر نشده است وما برای نوبه ‏اوّل جداً به نام مجلس شورای ملّی از آقای رئیسالوزرا ودولت حاضر تقاضا داریین قضیّه ‏بخصوص را از مجاری قانونی شدیداً وجداناً تعقیب وقضیۀ قضا برسانند ومطابق ‏قوانیی.‏
‏(جمعی از نمایندگان –صحیح است )‏
    ودراواسط جریان استنطاقی یا بدوی یا آن مراحلیی استنطاق یۀ بدایت باید ‏طییین قضیّه را تا آخرین مرحلۀ قضائی حتّی دیوان عالی تمیزبرسانند معلوم ‏شودیی برای مسائل مهمّه دراییلی از قضایا ‏به قضاوتهای احساساتی طبقات وافراد برگذار نشود والبتّه دولت همین نظریه راخواهد داشت وما هم ‏اطمییم انتظار دارییعترین وسائل اقدامات خودشان را ‏تعقییی شد.  مقتضییّه راتعقیب واز جریان قضیه مجلس شورایملیی واضطراب نگاه ندارند. ‏
رییس –آقای بهبهانی (اجازه )‏
بهبهانی – مطالبی که آقا بیان کردند مطالبی است که البته از نقطه نظر قانون وسیاست وحفظ ‏سیاست وصیانت مملکت وحفظ وکلا وعامّۀ مردم البته همینطور بود که فرمودند وعقیدۀ همۀ آقایان ‏هم همین بود که بیان کردند ولی باید یک قدری در اینجا باریکتر شد وتصدیق کرد که آقای مدرّس‏ ‏یک آدم فوق العاده ایست، یک شخص عادی نیست.  یین موقع یی از سیاست نمی شود تلقّی(بعضی از نمایندگان –صحیحاست گذشته از اییات خودش ییت وسیاست شخصاً یییۀیران ییت ومقامی برایۀ همۀ مسلمین دنیا است واین ‏واقعه ییست آقاییین قضیهاظهار تأثّر مییئت دولت هم دراین قضیّه اگر بیشتر از آقایییستند والبته ‏آنچه شایستۀ تعقیی مقدّماتی برداشته شده است ولی ایییب سیساعت است از وقوع قضیه می گذردو  دولت هنوز ییید البتّه تحقیقاتییدواریم به زودییّه بشود.  ولی ییینجا ودر ‏مطالب دولت وملّت وارد شدن،اینها فرع یینانی است.  امروز این اطمینان برای ما متزلزل ‏است ودراین موقع بایید هیئت دولت با همراهییییت دولت دارد وحقیقتا هم محلّاعتماد همه مجلس است،  باید ‏یییقت قضیینان پیین ‏قضیّه تا چند روز دیگر از روی حقی.  البتّه بنده هم موافقم وعمل را هم ‏باید همینطورتعقیی اگر این اطمینان نباشد ودولت امروز این اطمینان را ندهد بنده تصوّر ‏مییت نداشته باشد یاسائییت انجام وظیفه ‏خواهیین قضیّه هم بایدتعقیب شود.‏
٭ اظهارات وزیر عدلیه
البته وظیفه دولت است که درکوچکترین قضیّه که از این قبیل اتفاق می افتد تمام مساعی خودش را ‏برای کشف قضیّه بذل کند چه رسد به این قضیّه بخصوص چه از نقطه نظر دیانت ، چه از جنبۀ ‏علمی وچه ازنقطه نظرسیاست یک اهمّیت فوق العادّه ومخصوص دارد (صحیح است )بدیهی است ‏بمجرّد ایین قضییت داشتند برای تعقیب امر مشغول ‏اقدامات شدند واز دیید اقدامات بشود شده وفعلاً قضیّه تحت استتنطاقاست والبته ‏قضیی شدنش وزیاد درباب آن حرف زدن شاید صلاح نباشد بنده ‏هیمنقدراطمینان میدهم به آقاییچ وجه دراین قضیّه از وظایییینقضیه برای دولت حاصل شده است، اقدامات ‏خودش راتعقییدواریییان نمایندگان ‏محترم ازاین رهگذر آسوده شود. ‏
جمعی از نمایندگان انشاالله ‏
رئیس – آقای داور (اجازه )‏
٭ نطق داور  ‏
  بنده همانطوریۀ خصوصی به عرض آقایان رساندم، مسأله یییلییل دیین باب دارای ییده است واتّفاق مجلس درایین گونه اعمال واین رویّه هادو مرتبه درایید شود واقعاً بدون اغراق ومبالغه ‏براییی تهیّه می.  یران چند سالیی شده است وچند سالیی مییم ولی ‏متأسّفانه وبدبختانهنمی توانیم بگوییی به معناییشه دوانده است، ییز تازه ونوی استبنابراین بیش ازهرچیزی باید راجع به ایی مراقبت داشته باشییم وییناصول اییل مجلس باید آزاد باشد ومطمئن باشد وبتواند آزادانه هرچه به نظرش ‏می رسد بگوید وهرروییداند تعقیین اصل تزلزل برش وارد ‏آید آنوقت دیی معنی ندارد. (نمایندگان صیحح است )‏
    متأسّفانه درچند سال پیش وقتییانات انقلابی دراییش آمده بود یی ‏بین خودشان قراری میدادند، یعنی چهار پنج نفر این طور خودشانراقادر وذی حق مییّۀ سیاسی وعقیدۀ سیاسی دیگران اظهار عقییی را غیر لازم ‏بدانند یا یی را مستحقّ اعدام بدانند وبعد هم یی وجدان وبی دیانتییی را به قتل برسانند.  ولیییی داشت وبحمدالله این اواخر میدیدیم از این مسأله یواش یواش خبری ‏نیست واوضاع یییتوان گفتییلی به آزادی میتواند عقیدۀ خودش را ‏بگویییم وهر عقییم وبالاخره اظهار عقاید سیاسی وزد و ‏خوردهای سیاسیی شد.  ولی هرچه میشد،دیگر از این صحبت ها واز این ‏شوخیها وبازیها دربین نبود.  ولی دیروز بدبختانه نسبت به یی از مبرّز تریی اییییان محترم بیین رانمی توان یۀعادّی تلقّی.  زیرا شخص آقایی واز این قبیی ‏پیین طور خوش مزه گی.  پس این مسأله بدون نظریه ‏سیاسی نبوده ونظریییق غیر مشروعیهمچو عملیی همه باید بدانییییییا اگر یی ایی اتّفاق بیفتد، جزو ‏مسائل عادی محسوب استولی گاهیی پییلییر عادّی تلقّی می.  ‏
  البته آقایان از قضیّه ی شخصییییی افتاد وچون پای اشخاص مهمّییییواش ییّه اینطور نبوده ومطلب جای دیگر بوده وباییید حقییی اییه درسریی واساسی بوده، زیرا قضات یی نمی بایستی همدستییی یا با ‏یی وآنوقت پای ییگناهیی.  برای ‏ای« ایز»  ییال مییم یییدیم،  ‏دیروز نسبتیی از معروفترین رجال سیاسیی مجلس یعنی ییّد پیرمرد مجتهد این ‏اتّفاق افتاد،  درایید یی بیید درایییییم،  نخواستیم بدولت ییی وارد آوردهباشیم خیر این مقصود نبوده استیت مجلس است ومخصوصا دراین قضیه ‏طرف اعتماد همه است.‏
   بنا براین باید دراین قضییییدۀ بنده ‏پس از ایین قضیه منتسب شده،  باید ‏بدون ملاحظه وبااطمینان به ایی درجه مساعدت وهمراهییّه راتحتتعقیب دارند،  معلوم نمایییال داشته اند ومی.  تاهم قضیّه برهمه معلوم ومبرهن ‏شود،  هم از این لوطی بازیها جلوگیری شود تا دیگر نظایرآن درایی از ‏نمایی است ‏
رییس – آقای محقق (اجازه )‏
محقق –  بنده خیلی متأسّفم که قضیّه به این بزرگی واقع شده وآقایان میفرمایند مذاکرات کافی است،  بنده ‏از جمله اشخاصی هستم که اعتقاد نداشتم امروز مجلس علنی شود واز جمله کسانی هستم که قضیّۀ ‏دیروز را یک فاجعۀ بزرگی برای ایران و اسلام میدانم واین قضیّه رایک مطلب مهمّی میشمارم ومثل ‏همه آقایانی که درخارج می بینیم که خیلی متأثّر ومتأسّفند ومثل این است درآتش می سوزند وآرام ‏نمی نشینند.   بنده هم خیلی متأسّفم البتّه همۀ آقایان میی نیست،  ییل محترم ایرانیییده هستند وتمام اشخاصییده ‏نیستند ، میییران ‏بودودرادوار گذشته ما میدیدیین آدم چه قدر صدمه دید  و زیر بار صدمات و مشقّات میرفت.  ‏بنده حرفییان هر روز هم به مجلس تشریف بیاورندولیینند دولت ‏چه اقدامی می.  البته وظیفۀ دولت اییشۀ این مطلب را بدست بیی باهم نیست.  دولت باید ریشه این مسئله را بدست ‏بیاوردتا ببییرسد.  ید برایی بشود ، ‏حاضر بشوند.  پس بنده آز آقایان خواهش میییدیم درمجلس خصوصی هیئت محترم ‏دولت جدّیت دارند، آقایانهم بایدجدّیت بخرج بدهند واین ییف بیاورند،  ولیین ییزییان راحت شود. ‏
رییس – آقای آقا سید یعقوب (اجازه )‏
آقا سید یعقوب –  آنچه که بنده از احوال نمایندگان دردنیا دیده ام این است که نماینده های هرمجلس ‏آئینه احساسات وافکار آن ملّت استیعنیی بیۀ ‏مجریی قانون است حاضر میی.  ی  از آقایان از مقام محترم رییییف بیاورند برای ایییم احساسات ملّی ایران امروز جریحه ‏داراست، ملّت ایران توسّط نمایندگان خودش امروز احساسات خود را بشما ها بیان مییران بواسطۀیحه دار شده ‏است.  ییینها از امورات عادی استولی ییائییافتد به حیثیّت مقامات یی صدمه وارد میاورد.   ملاحظه بفرمایید وقتیییم می بینییا وتمام جنگهای بزرگ دنیا،  برای خاطر ریشۀملّیت ‏یی بوده یا برای ریشۀ مذهب یی بوده است.  یین هیئت دولت واین آقای رئیس الوزرا ، مخصوصا آقای رئیس ‏الوزرا به آقای مدرّس‏ ارادتداشتند.  همین طور آقایان وزرا آقای مدرّس‏ ییرمردی است از ‏طراز اوّل علما ومقام اجتهاد  را دارد،  تمام ماها دارای مذهب جعفری هستیم، مذهب ما این است ‏‏(نا ماالحوادث الواقعه نفارجعوا فیها الی روات حدیثنا )مدرّس‏ را اینطور تشخیص دادیییم.  این عقیدۀ مذهبی ماست، وزرایین ،  این ‏عقیدۀ مذهبیشان است.  مجلس خواست بدولت بگویییم.  بنده ‏خودم درشمیران بودم ،  وقتی آمدم رفتم بمریضخانه دیدم فوجفوج دسته دسته چه از طبقات علما ‏وچه از طبقات خودمان چه از طبقات دیگر با یی این ‏مسئله را بنحو نفرت نگاه مییخواهم بگویم مثل روزعاشورا برای مّلت تهران بود.  ییی حفظ مقامات وقوّۀ تقنینیۀ خودش ایی میید تصدییرا ن ملّت چیز فهم حسّاسی است ودرییییثیّتاوبرمیخورد از پا نمی  نشیند  ‏تا به مقصود خودش برسد.  مجلس شورای ملّی هم بانهایت نفرت وانزجار ایییف را نگاه میییت میداند.   دیگراییران ‏بنام مّلت اسلام بدولت میگوییین مساله را یۀ فوق العادّه تلقّیییران ازاین نگرانی بیرون بیایند.‏
٭ اظهارات وزیر مالیه ‏
   بدیهیییندگان دراین قضیّه تأثّرات فوق العاده دارند وهمۀ آقایان هم شاییئت دولت دراین قضییشتر از آقایان یا بقدر آقاییست.  این مسئلهراهمه میین مسائلییید ‏رعایت وحفظ شود حفظ امنیت است ویی از مسائلییا به آن بچشم نفرت نگاه میۀ تروریسمی است ومسئلهتروریسمی هم اگر نسبت بیی خارج از مقام روحانیت یا ‏مقام نمایندگی مجلس شورای ملّی هم اتّفاق میافتاد برهیید این مسئله را جداًتعقیییفتد.  ین قضیّه نسبت به آقایی وسیادت آقای مدرّس‏ وطراز اوّل بودن جزونمایندگان محترم مجلس ‏هم بوده اند وهمیشه یی ازمسائلییران درتمام مدّت ادوار اخیر خودش یعنی در ایّام ‏مشروطیت  رعاییۀ قضایایییشد،  نسبت بمقام نمایندگی ‏مصونی.  بنابراین نسبتبییی این مقام بود واین اتّفاق ‏افتاده است.  بلاشبهه از دقیقۀ اوّلییئت وزرا رسید،  همگییت ‏مسئله را تعقییشه وحقیقت قضیین واقعه دییدنشود و واقعاً برای  ملّتیی نباشد.  بنده تصوّر مییان نمایندگان محترم ‏باید مطمئن باشند وهیچ اییئت دولت دقیقه ای درایییجۀ مطلوبه بدستآید وبرای آقایان ‏نمایندگان هم حقییی از ملّت ایران مرتفع شود .‏

٭ بیانات رئیس مجلس ‏
  درخاتمه اجازه میخواهم چند جمله بعرض مجلس محترم برسانم.  البتّه همۀ آقایان تصدیق میفرمایین رویّۀ غیر مطلوبه امنیتعمومیی(نمایندگان صحیح است )وبعلاوه ‏مصونیت نمایندگان مجلس و بالنتیجه قانون اساسییت جامعه ومصونیت ‏نمایندگان قانون ومصونیتنمایندگان است،  مورد تزلزل قرار میدهد.  بااجازۀ آقایان واجازۀ مجلس ‏به هیئت محترم دولت عرض مییت وتأ یید از دولت حاضر ‏برایین قضی. (نمایندگان صحیح است بنابراین ،  ایید نظائر نشود واینطور ‏فجایینان خاطر باید این موصوع ‏راتعقیب ومنبع وسرچشمۀ ایییا شرییا دخیلبوده اند در مقامات صالحه تعقب و  مجازات شوند.  بنابراین تصورمیی هیئت دولت هم ‏نگرانیید این قضیّه راتعقی.  اگر اجازه میدهید دیگربهاییم (بعضی ازنمایندگان صحیح است )‏
سوء قصد  به اقای مدرّس‏ ‏
از اخبار رویتر – 31 1926 ‏
‏« طهران  30 -  یی از اعضاء  مهمّ  مجلس  ایران  است امروز صبح زود  درموقعیۀییّت او معلوم نشده است ‏مورد حمله و تهاجم واقع  گردید شخص مهاجم  پنج تیر ششلول  شلّی.  پلیسیییۀ  خود مضروب  ‏و مقتول  گردیدضارب  دستگییلی  در ‏حال هیجان هستند.‏
خبر بعد:  یر  ‏شده اند  مدرّس‏  را بدواً  به مریضخانۀ  نظمیه برده  و از انجا   به مریضخانۀ  دولتی  انتقال  دادند و ‏چند نفر  از اطبّا جراحات  او رابستند استخوان بازوی  چپ مدرّس‏ خرد شده و  دست  راست او ‏هم مجروح گردیده است  ولی  حالت مزاجی  او رضایتبخش  است.  یۀینه و ‏نمایندگان مجلس  و علما  شخصاً  به عیادت   او رفته  تحقیقات  به عمل  آورده مدرّس‏  چنین  ‏اظهار میین  خود  را می شناسدعلاوه  برپلیس  که مقتول  گردیده است یکی از ‏دوستان مدرّس‏ که همراه او بود و همچنین یک نفر کاسب  مجروح  گردیده اند.» ‏
جلسۀ  دوّم مجلس  در بارۀ سوءقصد ‏
‏ روز  سه شنبه  10 آبانماه  1305  مجلس  دو ساعت  قبل از  ظهر  رسمیت  یافت و  در این جلسه  ‏هم شدیداً به ترور مدرّس‏  اعتراض  شدو  هیئت  دولت  را خواستند  تا در اطراف  سوءقصد  ‏توضیحات  بدهد و بگوید  نتیجۀ  تحقییده استیندگان  داد و فریی نرسید و به قول یغمای جندقی:  آنچه  البتّه  بجائی نرسد ‏فریاد استوقتی  رئییعنی رضا شاه  به رئیس  شهربانییس  دولت  یعنی  مستوفییجۀ رسیدگیبه جائی نخواهد رسید.‏
   نخستین  نماینده ایۀ  سوءقصد   به ایراد سخن  پرداخت  حاج  آقا  اسمعیل عراقی  ‏نمایندۀییییی بعد  نما یندۀ  مجلس  بود  به شهربانی احضار و بوسیله ایی.‏
   عراقی در این جلسه  چنین گفت: ... آقایان  نما ییه  اعتراضاتی  ‏دارند، در صورتیی خواهم  در تعقیب  عرایض   روز گذشتۀید نسبت   بهاین قضییر  قضایا  دید چه میشودچند روز  قبل  ‏فاجعۀ  مهمّی  واقع شد ، این واقعه را  بنده  نمی توانم  یۀ  عادّی  تلقّی.  مدرّس‏ ییی عادّینبود اییییشه سینۀ خود را  سپر بلا ‏قرار داده  اند. (صحیح استحالا ییّه نسبت بایشان واقع شده است بنده می بینم ‏دولت بااییلیخیلییزگی بما مییر من مشغول تهیّۀ.  ولی از آن روز تابحال هنوز از طرف دولت اطّلاعی بما نرسییقاتی نسبت باین قضیّه بعمل آورده اند؟  آییااستنطاقات او ‏معلوم شده یانه؟  وقتی مجلس شورای ملّی ییزی را از هیئت دولت می خواهد،  دولت نباید ‏ای!‏
بنده  عقیده  دارم  که باز دولت را بخواهند  و از  دولت بپرسند که در این دوسه  روزه چه کرده ‏است و تا این  قضیّه  کشف  نشده است  بنده تصوّر می کنم  که آقایان  نتوانند  با یک اطمینان ‏خاطری  به سایر  کارها  رسیدگی  نمایند.‏
٭ سپس  محمد علی   بامداد  چنین  گفت: ‏
‏« قبل از عرض عرایض  خودم  ازآقای عراقییییین خصوص  چیزی  ‏پرسیدیم  اظهاربی اطّلاعی.  اییّه  همیین  میی مدرّس‏ حالشان خوب استو خطری  ‏ندارند  دیگر اهمّیتی ندارد.  در دورۀ  قبل  ییی.  و تعقیب نشد  ‏حالا هم چنین  قضیّه  اتّفاق  افتاده است بنده  نمی خواهم  ازمقامات  آقاییید  پییم و ببینیم  قضییین  اقدامی  شود؟  ‏خانوادۀی را  از هستییییدم  مدرّس‏ صراحت لهجه  و یی دارد مدرّس‏  اگر به چیزیعقیده  پیی گوید مدرّس‏  ییین خصلت البتّه براییی  ‏دارد.  اصل استفادۀ  ییل درهمییل و نمایندۀ  یی بتواند حرف خود را بزنددر دنیا  پس ازمطالعات زیاد اصل مصونیت  نماینده  را از ‏همی.  مدرّس‏  این صفت را داشت و ایبنابراین  اصل آزادی عقیده  مورد حمله  شده است.  درموقعییید جلیل  و پیر مرد عالمی  است مورد  حمله شود.  یزی نیستم  چگونه می ‏توانم مطمئن باشم و عقاییان ‏نمایندگان محترم  بازمییّهرا  تعقیی  ‏اگر آقایان  اجازه  بدهند و موافقت بفرمایند مطابق  اصل  33  قانون اساسیید نظرداشته باشد ازخود مجلس چند نفر   انتخابشوند  و همییّه  را تعقییت از بین  برود  دیگر مشروطیت  موضوعی  نخواهد داشت نمایندگان صحیح  است) ‏
‏ ‏رئیس –  اگر آقایان  اجازه  می دهند به آقای  رئیس الوزراء و آقاینمایندگان – صحیح  است)‏
پس از چند  فقره  کارهای جاری تنفّس  داده شد و مجدّداً  مجلس  نیم ساعت  بعد از ظهرتشکیل ‏گردید  و رئیس الوزراء  وعدّه ای  از وزراء  درجلسه  حضور یافتند و در بارۀ  سوءقصد  بدین  ‏شرح  مذاکراتی به عمل آمد:‏
‏ رئیس -  در نتیجۀی  رئیس  الوزراء  و آقایۀ علنی مجلس شورای ملّی حضور بییان ماییۀییان  جواب  بدهند.‏
‏ ‏فاطمی –بنده سه روز قبل درجلسه خصوصی درموقعییئت محترم دولت حضور داشتند ‏عرایضیی لااقل جلسۀ امروز درنتیجه جدّ یتییئت محترمدولت دراین موضوع دارند و سرعت عملییر قسمتها قبلاً ازنظمیه دیده بودم راجع ‏بسرقتهاییین شهر پیش میاید وبا یییشد.  یین قضیّۀ ‏مهمّییۀاوّل اهمّیت است،  نتیجه اقدامات خود را در مجلس ‏اظهار نمایند.  آقای مدرّس‏ اگر اینجا هدف تیر تروری واقع شدند اوّلا خودایشان البتّه چندینجنبه ‏دارند؛  از جنبه های مختلف  دیانتی  و شخصیدراین موضوع بنده ‏مییقت مجلس شورای ملّی هدف تیر واقع شده است نه شخص آقای مدرّس. ‏‏(بعضی  نمانیدگان –صحیح است )‏
   ین قضیّه را یی می بینییلی قضایای عادّییچ آثارییّه نمی بینیم.  درخارج هم یی هست ویی زده ‏میی.  مثلا شنیده ام میگویند بینمستنطقین عدلیه ونظمییییّه درهر حال به جریان خود بیفتد واگرنیست،  چرا تابه حال هیچ دلیلی براییّه بدست نیامده؟ وباز بنده میی دولتتحقیقات وتفتیشات وهر اقدام ‏دیگریییچ موقعی بهتر از حالا نیست،  چون هیئت دولت جدّیت لازمه را دراین موضوع دارند مجلس شورایملّیی ییی ملّی بودند ویییر امورات دولت ممتنع ‏بودیم،  مخصوصاً آنروز درجلسۀ خصوصیۀ علنی عر ض مییییم درتقویب بدولت برایین جنایت ازآنطرف هم البتّه از دولت انتظاراتی داریم وانتظارات ما ایی خود سعی نمایین توطئه بشود چرا ؟برای ایییق سیاسی مدرّس‏ هستیم،  همۀ مامطابق عقیده ایشان عقیده داریم وتصوّر نمییشان یییم اگر چه درمسائل جاری عادّی همی.  ولی در آن اصلییم آقا ی مدرّس‏ همان عقیییمدرّس‏ دارند.  پس به این جهت باید ییی ‏ماها هم آزادییم اظهار عقییم واصلاً با آمدن به مجلس شورای ملّیینجا عرض مییده خودم (آقایان راشریی  گیرم،  خودم ‏شخصاً عرض مییگر این قضییگر درمجلس ‏شورای ملّی حاضر نمیی را هم شاهد میگییل بنده درمجلس ‏حاضر نمی شومواینهم آخرین عرض بنده خواهد بود واگرتا سه روز دیی چیزی ‏نبیند یعنی دراین موضوع عرضییگر هم حاضر نخواهم شد وبه اصفهان اطّلاعمیی بنده ییگررا معیّن نمایند. ‏
رئیس –آقای بهبهانی (اجازه )‏
بهبهانی –درمذاکراتی که امروزدرمجلس قبل ازدستورمی شد،  یکی از نمایندگان محترم دراوّل ‏فرمایشاتشان فرمودند (یده ام  ایی ندارد! ) یدامیی هم اثرنداردبرای ایۀ گذشته بطوری مسئلۀ ‏واقعه نسبت به مدرّس‏ تهییییی ‏صحبتهاییی صبری از ‏طرف هرییان نمایندگان چه آنهائییییقمییی صبریین جنایی شد.  البتّه بنده باآن وضعیتییدم وبا آن التهابییئت دولت ‏دییی وزیر ما لیه فرمودند.   ۀ رسمی  مجلس آقایان وزراخودشان حاضر شوند واقدامات جدّییییاتیییا دراین مجلس یا درجلسۀخصوصی واگر واقعا هم مطلب خیلی سرّیی تقاضا نماییند.  ولیمتأسّفانه می  بینم آقایان وزرا امروز را مثل روزقبل از وقوع قضیّه قصور فرموده هیچ ‏توجّه به این همه اصرارهای آقایین تشنجیۀیران هستترتیب اثری نداده اند!؟  بنده غرضم اعتراض نیست،  غرضم ایی ‏مطلب واهمّیت قضیّه را باز ثانیییان خوب بود ‏بیشتر از این وبهتر از این درقضیّهوارد شده باشند وییینگان مجلس شورای ‏ملّییینی به عملیات خودشان داده باشند واز این تشریف نیید هنوز ییه درایین بعضییشتر اسبابتزلزل خاطر عموم را فراهم ‏می.  بنده آن مسموعات را نمییرا تصوّر میی هست بنده ‏تنها نشنیده ام همه شنیده اند فقط یییین قسمت عمدهاست باید آقایان وزرا دراین باب ییحی بدهند وآن اییمی  توانند درجمع امور اطّلاعاتی پییلۀ روزنامه متأسّفانه غدغن شده است. ‏روزنامه جاتدراین خصوص چیزی ننویسند.  درصورتیید جلب نظریات مردم بشود ‏ومردم هم ازقضایا مطّلع بشوند،  باید روزنامه جات دراین باب چیزبنویسند واقدامات دولت هم باید ‏بتوسّط جرائد منتشر بشود تا عامّه از وقایع مستحضر شوند وچنانچه بنده دیروز وامروز درجبهۀ ‏افراد مردمملاحظه می(ازبازاری وعمومی )می بینیم وافعاً یی درآنها فراهم شده ‏است واین تأثّر را نمییی ایی مدرّس‏ بحمدالله حال ‏مزاجیشان خیلیبهتر شده است.  امروز هم خبرییروز واقع نشده باشد پس تصوّر ‏میین انتشار است.  (البته وقوع این انتشارات دربین مردم خوب نیست وییطول مدّت ‏عدم معلومیت نتیین ‏باب چیزی نمی نوییجۀ اقدامات دولت را بدانند!؟  چون بنده نمی دانم حقیقتا جرائد ‏سانسور شده استیاخودشان نمی نویسند؟!‏
   والبتّه اگر چیزی هست آقایان وزرا بهتر میدانند وخواهند فرمود درهر صورت مسئوول اییان وزرا هستند وبواسطۀ آن شدّت علاقه مندیی ملّیمخصوصاً دراین قضییی نسبت بدولت می.  بنده تصوّر میین مسئولیت ،  ‏متوجّه دولت است ودولت باید پیش از همه چیز درصدد ایییجهبدست بیمتأسّفانه یا هنوز اقدامی نشده یۀ گذشته مجلس چه ‏درجلسۀ خصوصی وچه درجلسۀ علنی اییله برایین قضیّه ‏دارد،  باییموافقت با دولت حاضر است.  من تصوّر نمییچ مواقعی یی ملّی ییییی مجلس ‏شورای ملّی یین وییارات تامّه بدولت داده باشد دولت چهمیخواهد،  منتظر ‏چیست،  چطور مییی با ییارات محرزه وییل نظمیه وغیره داشته باشد وبگویین قضیّه نظری ندارم وچیزی.  آقای فاطمیفرمودند من تاسه روز دیگر منتظر میشوم واگر درظرف این سه روز نتیجه ‏حاصل نشد دیگر به مجلس نخواهم آمدالبته این فرمایش آقایفاطمی از روی احساسات واز روی ‏شدّت تأثّر است ولی بنده عرض مییر آقایان نمایندگان بایستی به هییقه منتظریم نتیجۀ امر معلوم شود،اما اگرهم نشد بنده ‏تصوّر مییستی آقای فاطمی دراین باب موافقت بفرمایند وجدّییم موانع چیین برداریم ومجلس هم بحال خود باقی بودهوامنیت هم بحال آزادییا آقای فاطمیید اییهای مجلس را یی اشغال ‏نمایند ودخالت درامور این مردم بییت جانی ومالی این مردم را تامینبنمایند ‏درهرصورت بنده تصّور مییان وزرا دراین باب اقدامییتجه گرفته اند خوبست ‏خاطر آقایان نمایندگان را مستحضر فرمایند وراجع بقضیّهسانسور هم اگر معلوماتی خدمتشان ‏هست،  بفرمایین سانسور واقعیت دارد یانه واگر حقیقت دارد بچه مناسبت است ؟

٭ توضیحات وزیر مالیه ‏
   آقای بهبهانی فرمودند به هیئت دولت اعتراضی ندارم ولی متأسّفانه فرمایشاتشان همه اعتراض بود. ‏دراین مسئله هیچ جای شبهه نییملّی ومردم منتظر نتیجه هستند،  نه منتظر ‏اییائیم اینجا وبگویییم.  پریروز بعدا ز اییئت وزرا از ایی تعقیب این مسئله بودند ‏وتعیلماتیی اییییجۀان ‏بزودی حاصل شود وبعرض مجلس برسد.  بنده تصوّرنمیین باشد ماهر ‏ساعت بیاییم اینجا وبگویییم،  باید مجلس منتظر بشود تا نتیجۀعملی این امر بدست آید.   ‏دولت دستور العمل وتعلمیاتیین خودش داده است ییزی نیییا دراینجا علنییا درجلسات خصوصی اسباب تصدیقآقایان را فراهم نمایند.  دولت دراییروز عرض شد بقدرییان نمایندگان عجله دارند، بیشتر عجله دارد.  ‏برای ایی.  وزرات عدلیه و  اداره نظمیه همهردو با تعلمیاتییی پیش بیاید دولت  آن موانع را حل ورفع ‏مییی فاطمی فرمودند اگر تاسه روز دیگر نتیی.  ‏تصوّر میین مسئله هم هیچ موردینداشته باشد،  زیین دلیل نمییی صبرییی های دیگر ی هم فراهم بیاید.  بنده عرض مییئت دولت هم ‏دیروز هم یریینجا رفتند یعنی هم قبل ازایینجا شرفیاب شوند وبعد از ایینجا ‏رفتند تمام اقداماتییییییجه گرفت وایی بهبهانی فرمودند ‏روزنامه ها سانسور شده استدولت هم در اینباب دستوری نداده وموافق هم نیست جرائد سانسور ‏بشود.  بجهت ایییی شود قابل گفتن است،  نه اییه با ‏نظمیه خواسته اند خبرهایاستنطاقات خودشان را محرمانه نگاه دارند برای تسریع درعمل بوده ‏است زیرا  استنطاقات درمقدّمۀیدمخفی بماند ونمی توان این مسائل رانشرو انتشار داد واین ‏مسئله ازراه سرعت عمل وحصول نتیجه است نه از بابت ایی نشده باشد وبنده ‏تصوّر مییان نمایندگان نباید هیچنگرانییی ‏میییی رئیس بطور خصوصی ‏فرمودند البتّه یی هم اگر باشد حتماً برمیید وهیچ شبهه ندارد .‏
رئیس –عدّۀ زیادی از آقایان اجازه گرفته اند بنده خیال میکنم بطور سؤال مطلب را بفرمایند ‏
رئیس –آقای فیروز آبادی (اجازه )‏
فیروز آبادی –بنده بعضی عرایضی داشتم که آقایان فاطمی وبهبهانی فرمودند وجواب هم داده شد فقط ‏بنده یک مطلبی را میخواستم عرض کنم وآن این است که امید همۀ ملت ایران درتحت لوای این ‏سلطنت جدید است واین کابینۀ جدید است این است که اگر در ته گردنۀ دزد آب که فرضاً دویست ‏وهشتاد فرسخ تا اینجا راه است یا دریک مکان بعید دیگری اگر یک نفر یک سیلی ناحقّی توی گوش ‏کسی بزند احقاق حقّ میشود،  متأسّفانه می بینیم در پایتخت ایرا ن نزدیگ مجلس شورایملّی نیم ‏ساعت از آفتاب گذشته نسبت بآقای مدرّس‏ این قضیّه مهم اتّفاق افتاده است وچند روز است انتظار ‏تمام مّلت از دولت این است که کشف این مسئله شده باشد وبنده امیدوارم که بزودی موفّق بکشف این ‏مسئله بشوند که درواقع بحیثیات تمام این مّلت برمیخورد،  بجهت اینکه یک همچو امر به این ‏بزرگی که درروز ونزدیگ مجلس شورای ملّی واقع شده،  دولت ونظمیه نتوانند کشف کنند،  در ‏واقع به حیثیات تمام مردم برمیخورد وامیدوارم یک جدّیتی بفرمایند که زودتر کشف این امر بشود . ‏
داور مسئلۀی وزیر مالییییید قضیّۀ به این مهمّی!  سئوال بنده راجع به آژان مقتول وتردید دراین قضیّه است بنده می ‏خواستم ببینم هیئتدولت در این خصوص چه جواب میدهند؟  تابعد بنده توضی.‏

 اظهارات مستوفی الممالک رئیس الوزرا
   اوّلاً بنده خیلی خوشوقت هستم از اییان به قضیّۀ امنیت وقضایای تامینیّۀین قدر ‏اهمّیت میید میی حفظ امنیت وبا هرلحنی ویا هر شدّتییاندراین ‏باب فرمایشاتی. (نمایندگان –صحیح است احسنت )‏
زیرا قضیّه امنیت مملکت است وآقایان حق دارند قضیّۀ امنیت مملکت رابخوهند (صحیح استوبا ‏هرلحن اعتراض آمیزی هم اگر باشد حمل برهیچگونه چیزییدهم به آقایی. (نمایندگان –احسنت ووظیفۀیت آخرییی.  صرف نظر از مقامات آقای مدرّس‏ ‏مقام روحانی اییشان، مقامسیادت ایشان.  اگر این قضیّه نسبت به ییلی ‏عادّیین درجۀیی اییاورد وتأمین امنیّت عامّه را بنماید این وظیفه دولت است تا چه رسد نسبتبه آقاییست وهرچه بنده بگویم زائد است تأثّرات دولت را لازم نیست بنده ‏درایی فقط می خواهم یییان را وآن اییان میدانند اینگونه قضایایاسف انگیی شود،  اگر درهمان ساعت ودرهمان محل عمل ضارب یا فاعل بدست نیاید،  برایی پیی درنظمیه های خیلی عریض وسیع ساییاهم درعرض یینگونه قضایی شود و اگر در آن موقع بدست نیاید شای.  باید ‏تحقیقات بشود،  باید نظمیه دراطراف اییل مختلفه یی بدستبیاورد وتعقی.  متأسّفانه درآن ساعتیین قضیّۀ ناگوار واقع شد ضاربین را نشد دستگی.  پس حالا اگر چند روزیییاتیین را آقایان بایستییر نشدهاست،  برای ایی درجاهائییلی نظمیه آنها  از ما قدیم تر،  وسیع ‏تر است ،اینگونه قضایارا درظرف دوروز سه روز نمیین را حمل برقصور ‏نظمیه یاعدم جدّیت دولت ومراقبت دولت نباید بفرمایند.  اما درخصوص روزنامه اییچ اطّلاع ندارم از اییین قضیّه چیزهایی ‏بنویسند وهمچو چیزی را بندهاطّلاع ندارم وگمان نمیی ایی بایستییی.  ییین درجۀییّه را ییّۀی تلقی نمییت هم دولت نهایت اهمّیت را به نوع اینگونه قضایا میدهد تا چهرسد به این قضیی مدرّس‏ ویی از نمایندگان محترم است ویی آقا سید یعقوب ‏فرمودند راجع به اختیار تامّ همچو اختیار تامّییار تامّ هم نداریمواختیار تامّ هم نمی خواهیم ما فقط درحدود قانون وظایفی داریم وبه وظایف ‏خودمان هم عمل مییم اختیار تامّ یییچوقت تجاوز نمییم وهمانحدود قانونهم برایی است واختیارات تامّ ‏لازم نداریم ودرحدّ قانون هم قضییب خواهی.‏
داور –بنده میخواستم همین را بشنوم یک آژانی که دریک محلّی که یک جرمی واقع شده تیر خورده ‏است وبدون اینکه طبیب قانونی عدلیه ومستنطق ومدّعی العمومی اطّلاع پیدا کنند دفن شده است. ‏درصورتیی یین قضیّه واقع میشود، تمام جزئیات واطرافش باید مطالعه شودودقّت بشود وبفهمند وضارب ییییقاتی باید بشود حالا ‏لازم نییات آنرا درایی البته قانوناً باید به اطّلاع مدّعی العموم ‏ومستنطق برسدآیاایییرود .‏
رئیس الوزار –این قسمت هائی را که آقا داور اشاره کردند بنده اطّلاع ندارم که به عمل آمده یا خیر، ‏شاید به عمل آمده باشد ولی به طور قطع نمی توانم عرض کنم سئوال می کنم تحقیق می کنم و نتیجه ‏را اطّلاع می دهم.» ‏
مجلس  در یکساعت  و نیم  بعد از ظهر  خاتمه یافت.‏
   در جلسۀ  پنج شنبه 121 آبانماه  1305  مجدّداً از طرف عراقی ، بیات ، بهبهانی و بامداد  موضوع  ‏سوء قصد  مطرح  می شود و  هر چه از طرف نمایی شود  به ‏جائی  نمی رسد زیرا  شهر بانی  یی از ضاربیییس  شهربانی  به امر شاه  دست به این  اقدام فجییگر  در این بارهمطلبی  نوشته نشود.‏
سوءقصد  به مدرّس‏   در  بوتۀ  اجمال  و فراموشی  ماند و  دیگر  تعقیبی  نشدو در مجلس  هم ‏دیگر  صحبتی در این باره  بعمل نیامد،گوییی مخالفین  مدرّس‏ هم  فهمیۀ  مخالفت  ‏با سردار سپه  مییو  مهیب  و خودسری و استبداد گردیده ‏است.‏
بطوریکه  در آنموقع  گفته شد،  در بین  نمایندگانی که در بارۀ سوءقصد  به جان  مدرّس‏  در مجلس  ‏صحبت  و این عمل  را تقبیح  کرده  و جداً  خواستار تعقیب عاملین  بوده اند نمایندگانی هم یافت  ‏میی شناختند  ‏و اگر  اشاره ای  به انها نشده بود هرگز جرئت  اظهار چنینبیاناتی  را نداشتندهمدردی  و ‏اظهار  انزجار آنان از مسئلۀ ترور  مدرّس‏  و تقاضای  تعقیب  موضوع صرفاً برایییجان آمده بود  و همه عقیده داشتند عامل  اصلی  ‏سوءقصد  جزشاه  دیگری نمی تواند  باشد منحرف  نمایندییید  داشتند و رضا  شاه را عامل  اصلی  نمی دانستند ولییر و تبعید شد و آن نمایندگان به مقامات بالاتر رسید ند آنها نیز  حقیقت موضوع  را ‏دریافتند، چون با توجّه  به طبیینه توز  رضاشاه  اگر آننمایندگان  بی دستوری در بارۀ  ‏سوءقصد  به مدرّس‏  چنان  بیاناتی  را ایراد  میی الابد  می بایستییابند.‏ 1)    

  زندگی نامه مدرّس‏ ‏
   زنده یاد سید حسن مدرّس‏ می نویسد ولادت من در حدود يك هزار و دويست و هشتاد و هفت هجري ‏كه تقريباً فعلاً قريب شصت سالزندگي را طي نمودهام مولد من در قريه سرابه كچو از توابع ‏اردستان پدرم اسماعيل جدّم ميرعبدالباقي از طايفه ميرعابدين كه فعلاً هم اكثرآنها در آن قريه ساكن ‏ميباشند از سادات طباطبائی و اصلاً زوارهاي، شغل پدر و جدّ من منبر و تبليغ احكام الهي، جدّ ابي من ‏ميرعبدالباقياز زهّاد محسوب بودند مهاجرت به قمشه واقع در جنوب اصفهان در خط و طريق ‏فارس نمودند، مرا هم در سنّ شش سالگي تقريبا به جهتتربيت هجرت داده به قمشه نزد خود بردند.سنّ صباوت راخدمت آن بزرگوار بسر برده. ‏تقريبا 14 سال از عمرم گذشت كه جدّم مرحوم شد،حسب الوصيّۀ آن مرحوم تقريباً در سنّ 16 ‏سالگي به جهت تحصيل به اصفهان آمدمسيزده سال در اصفهان مشغول تحصيل بودم، در سنّ21 ‏سالگي پدرم مرحوم شدمدّت توقف در اصفهان قريب 13 سال شد، قريب سي نفر استاد را در اين ‏مدّت در علوم عربيّه و فقه و اصول ومعقول درك كردم كه از برجستۀ آنها در علوم عربيّه مرحوم ‏آقا ميرزا عبدالعلی هرندی نحوی بوده كه تقريباً 80 سال عمر داشت و صاحبتصانيف زياد ولی از ‏بیاقبالی دنيا مهجور ماندنددر علم معقول مرحومين جهانگير خان قشقائي و آخوند ملامحمّد كاشاني ‏كه هر دو عمرخود را در مدرسۀ صدر اصفهان به آخر رسانيده به وضع زهد دنيا را وداع فرمودند. ‏بعد از واقعۀ دخانيّه به عتبات عاليات مشرّف شدم بعد ازتشرّف حضور حضرت آيتالله حاجي ‏ميرزا حسن شيرازي رحمتالله عليه به جهت تحصيل توقّف در نجف اشرف را اختيار كردم.‎
   علماء و بزرگان آن زمان را تيمّناً و تبرّكاً كلاً درك كرده و از اغلب استفاده نمودم ولی عمده ‏تحصيلات من خدمت مرحومين مغفورين حجتينكاظمين و خراسانی و يزدی بود.‎
   تشرّف من در عتبات تقريباً هفت سال شد، بعد مراجعت به اصفهان نمودم در مدرسۀ‏ جدّه مدرسۀ‏ ‏كوچكي است به اين اسم در اصفهانمشغول تدريس فقه و اصول شدم بترتيبي كه فعلاً هم در مدرسۀ‏ ‏سپهسالار مشغولم و از خداوند توفيق ميخواهم كه به همين قسم بقيّۀعمر را مشغول باشمبعد از ‏مراجعت از عتبات در اصفهان فقط از امورات اجتماعی مباحثه و تدريسی را اختيار كرده بودم تا ‏زمان انقلاباستبداد به مشروطه مجبوراً اوضاع ديگری پيش آمد كه میتوان گفت (اتسع الخرق ‏علی الراقعبرحسب امر حجج اسلام عتبات عاليات ودعوت دوره دوّم مجلس شورای ملّی به عنوان ‏طراز اول نظارت مجلس شورای ملّی به تهران آمدم و دورههای مجلس تا حال ادراك كردهام. ‏ديدنیها را ديدهايد و شنيدهها را شنيدهايددر مدت چند سال انقلاب از جمله وقايعی كه بر من روی ‏داده دو سال مهاجرت است با مجاهدينايرانی در جنگ عمومی كه به مسافرت عراق عرب و ‏سوريه و استانبول منتهی شد كه تفصيل آن را مجالی بايد و نيز دو دفعه مورد حملهشدم، يكی در ‏اصفهان كه در مدرسۀ‏ جده بزرگ در وسط روز چهار تير تفنگ به من انداختند، ولي موفّق نشدند و ‏آنها را تعقيب نكردم، مرتبۀدوّم سال گذشته بود كه جنب مدرسۀ سپهسالار اوّل آفتاب كه به جهت ‏تدريس به مدرسه ميرفتم، درهمين ايّام تقريباً ده نفر مرا احاطهنمودند و في الحقيقه تيرباران كردند ‏از تيرهاي زياد كه انداختند چهار عدد كاری شد، سه عدد به دست چپ مقارن پهلو جنب همد يگر زيرمرفق و بالاي مرفق و زير شانه، حقيقه تيراندازان قابلی بودنددر هدف كردن قلب خطا نكردند ولي ‏مشيهالله سبب را بياثر نمود يك عدد همبه مرفق دست راست خورد ولاحول ولاقوة الّا بالله العلی ‏العظيم.‎‏ (فی شهر ربيعالثانی 346 مدرّس-  ( 2) 
‏  یاران مدرّس‏ بود بر این نظر است:  مرحوم سید مدرّس‏ در نجف اشرف ‏و اصفهان تحصیاو در آغاز مشروطیت در اصفهان توقّف داشت و بههواداری ‏مشروطه مشهور بود و از طرف علمای نجف، جزو « طراز اوّل » معیّن شده بود .(2 )  روزیی مجلس براییییدی ضعیف اسبا بهای سادهو مختصر خود را در گارییاین مرد عجیب، « سید حسن ‏مدرّس‏ » بودبه تهران آمد و در مجلس دوّم جزو حزب اعتدال بوددر بین مجلس دوّمو سوّم، در د ‏یییی از مجالس عمومییب السلطنه به منظور سياسییل داده بودند، سیی برهم خوردنطق او به ‏هواداری قانون اساسی وبرضدّخ خییییّسر نشدازاينرو، شهرت سیاسییل شد ‏و وارد مجلس سوّم (1332 ه ق./ 1293 ه ش .) گرديد3 )  
 بهار پس از شهر یور بیست  به مناسبت روز شهادت مدرّس‏ در روزنامۀ نوبهار مدرّس‏ را اینگونه   ‏به تصویر می: ‏
   ی از شخصيت هایۀی ‏از حيث صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ويژگی های فنّی در علم سياست و خطابه و امور اجتماعی ‏ديده نشدهسيدحسن مدرّس‏ اعلي الله مقامات بوده است.‏
ما رجال اصلاح طلب و شجاع و فداکار مانند اميرکبير و سيدجمال الدين افغانی... ی برگزيده و تاريخی مي باشند.‏
   اما مدرّس‏ از حيث تمامی ، چيز ديگر بود و در مدرّس‏ جنبه فنّی و صنعتی و هنرییییی و بساطت و شهامت آن مرحوم بود و مهمتر از ‏همه ازخودگذ شتگییی ديده نشد.‏
   مدرّس‏ به تمام معنی عالمی فقير بود؛ آن فقریی الله عليه وآله بود و می ‏فرمود «الفقر فخری»، همان فقریی نيازی و توانگری و عظمت اوبود. ‏
   . با ‏فناتيزم و خرافات دشمن بودی از عجايب عصر خود ‏شمرده می شدمدرّس‏ مجتهد مسلم بود، فقيه و اصولی بزرگ بود. ‏
    یی و ثبات عقيده در او بی اندازه قوی بود، هيچ گاه درصدد دفاع از حمله ها و ‏تهمتهايیی آمد. ‏
    . ی و ‏مردم فريبیی از اسرار موفقيت های او در خطابه نيز همين معنیی در آن ‏مرحوم وجود نداشت.‏
    یی احتمال فايده عمومی حمايت می نمود ‏و احساسات را در سياست دخالت نمی داد. ‏
    مدرّس‏ در مجلس دوم جزو تراز اوّل و در انتخابات دورۀ سوّم تا دورۀ ششم از تهران انتخاب شد... ‏بعد از ختم دوره ششم مجلس دولت وشهرباني و شهرداری شروع به تجهيزاتیی دسته بندی هايی.‏
    ی ‏مخالف بودمدرّس‏ از احمدشاه راضی نبوددر انتخابات دورۀ پنجم احمدشاه به درباريانییی بدهند. ‏
    ی بدهد، منعزل است. : ییی.‏
   ن مجلس رأی به پادشاهی او داد و تاج پادشاهی ايران ‏زينت افزای فرق رضاخان شدبعد از پادشاهی او مدرّس‏ خود را با امری واقع شدهبرابر يافت.‏
گفتی سستیییی.‏
   .‏
همين قسم هم شد. .‏
  مجلس پنجم هم به زودي ختم گرديد و مدرّس‏ به شاه در نتيجۀۀ. ‏
   اين پيشنهاد در ايالات مؤثّر نيفتاد، اما در شهر تهران نتوانستند از آزادی مردم جلوگيری نمايندی در نتيجۀ مشاهدۀی ها و شهامت هایبی مانند جمعی... متوجّه مدرّس‏ و ياران او بودند و مدرّس‏ 9 . ‏
روزی شاه به او گفته بود بعضی از رفقای شما نبايد از تهران انتخاب شوند، بهتر آن است که از ‏ولايات آنها را انتخاب کنيماو گفته بودی.‏
‏7 تن از ی. ‏
   دولت مستوفییی پنجشنبه مدرّس‏ با شاه ‏ملاقات میی.‏
   یۀی و خيلی نقشه ها و طرحها ‏ريخته شد و از مجلس گذشت و به سرعت به موقع اجرا درآمد. 1 ‏
   روزی از روزهای تابستان - - مدرّس‏ ‏به من گفتامروز به شاه گفتم مردم راجع به تهيۀشما پول میی ‏باشيد، ايران مال شماست هرچهبخواهيد مجلس و ملت به شما می دهد، ولي اگر به پولداریی.‏
    یییی آيد. ‏
   یشاه فرمودمن پول زيادی ندارمولي منبعد هم ‏نصيحت شما را مي پذيرممدرّس‏ گفت من به ايشان گفتمپس ، از حالا طوریی پولبه بهانه هایی بسازيد، مدرّسه ای ، مريضخانه اییی هم داشت ، برای.‏
    ی... پس گفت تو فردا جمعه به سعدآباد خواهی رفت؟ گفتم: ‏صبح های جمعه امر فرموده اند خدمت ايشان برسم و می روم ، مقصودچيست؟
گفتمي خواهم ببينم حرفهای من چه اثریفردا صبح بسيار زود در سعدآباد، به ‏اتّفاق مرحوم  مجلل الدوله به حضور شاه شرفياب شدم.‏
   ... : بی پولی غريبیسه روز است من و مجلل الدوله ‏می خواهيم پنج هزار تومان پول براي مصرفیی...‏
   بعد از اين ، حرف تاريخی عجيب را گفت: «می» و بعد با دو دست دامن نيم تنۀ نظامي خود را گرفته آن را به من نشان دادند.‏
   بار ديگر فرمودندراستی گفته ام بهرامی مقاله ای بنويسيد از قول من بدهد مجلۀ. ‏آن مقاله را بگير و انتشار بده ؛ و آن مقاله ایی دبيراعظم در ‏شماره 11 سال مجلّۀ قشون مورّخۀ شهريور ماه 1305 از صفحه 358 تا 361 تحت عنوان ‏‏«ی قشونی نمره361. حسب الامر جهانمطاع اعلیحضرت همايون شاهنشاهی ‏ارواحنافداه ابلاغ می دارد» منتشر گرديد و من چون خود روزنامه نداشتم از مرحوم فرخیی از شمارههایی.‏
    شاه در اين مقاله به موجب توصيۀۀی خارجه جمع نمودن توليد بيماریییی به قناعت به دست  مییالی آخر... 2‏
    بعضیی نگذشت به سفر مازندران ‏عزيمت فرمود و شاه در سفر بود.‏
   روزی اطرافيان شاه او را متغيّر ديدند، معلوم شد تلگرافییی از سران شهربانیی.‏

٭  روابط تيره مي شود ‏
    . صبح سر آفتاب آقای رسا مدير قانون ۀ نظميه برده اند. .‏
    مرحوم مدرّس‏ روی. . گفت یی ديگر برداشت.‏
   مدرّس‏ مرا ديد و گفتنترس طوری نشده استبعد به درگاهی گفت: .  ‏اعلم الدوله قرار دادند و زخم را بستند.‏
   در مجلس بعد از اين واقعه هنگامه راه افتاد. . ی شدمجمعی ‏آنجا بودند.‏
   اهند داد.‏
    بعضیی: . ییی: ‏.‏
بنابراين ، من نيز در حضور شاه ، سوابق بي مهری آقای درگاهی را از عهد حکومت وثوق الدوله با ‏خودم و داستان صحبت او را راجع به يک وکيل مورد سوءظن که در حضور جمعی گفته بود، شرح ‏دادم و بالاخره مرحوم داور قانع شد؛ ولي نطقهای او و ساير وکلا در پيدا کردن ضارب مدرّس‏ به ‏جايی نرسيد و همه می دانستيم اما گفتن نمی توانستيم.‏
    حتیی{} ماوزر را به او قراول {نشانهرفته و تير میی گفت:... ییۀ حاج مخبرالسلطنه به رویی پيشرفت خود بار ديگر ‏مدرّس‏ را لولو قرار دادندو او را به مخالفت مجبور میی دورويی و فساد و علايم ظلم و اجحاف را از در و ديوار می ديد.‏
   . یی(غير از واقعه خودش راپيش بينی میی در زير سلطۀ قدرت اراذل چندان علاقه نداشتيم.‏

٭ مجلس ششم تمام می شود
    مجلس ششم به اين طريق ختم می شد، دولت مقدّمات انتخابات را با قدرت و دسته بندییمجلسيان و دولتيان ، همه همدست شدندو به اتّفاق ادارات دولتی. ‏
     ۀ هفتم خودداریی را به گرفتن تعرفه های اجباریۀ اين عمل ‏بايستی جنگ شديدی با دولت مقتدر پهلویی مردم ‏بدبخت و شايد دستگيریتمام نامزدهایی نبود!‏
   تجهيزات دولت به اندازه ای قویۀ اوّل هفتاد هزار تعرفه بين شهرداری و شهربانییی دولت انتخاب شدند.‏
    ی. . ‏
    ۀ. ‏
    ی. ‏
    ی يا اصراریییی و مشاوره ای در اين امر به عمل نيامده بود و ‏صرفا برای حفظ آبروی ملّی خود جداجدا اين تصميم را اتّخاذ کرده بودند.‏
   از آن به بعد دولت طريق انتخابات را ياد گرفت و اين رويّه تا دورۀ.‏
  مدرّس‏ توقيف مي شود ‏
    مدرّس‏ در خانه نشستبعضی به اروپا گريختند مانند آقای زعيم، بعضیی شخصیییی عمده و مهم ازقبيل ‏ايالت و سفارت و وزارت دادندمثل تقی.‏
   بنابراين ، اين مرد عجيب شبها خوابش نمییییی... ولی اداره شهربانی مدّعیی!‏
‏... روزی مرحوم مدرّس‏ به من فرمود پنج هزار تومان پول لازم دارم ، ولی نگفت براي چه ‏مصرفی لازم است و من اين مبلغ را با سند از آقايس ب به وام خواسته توسط آقایی ا م فرزند داين برای ايشان فرستادم.‏
‏.. سرتيپ محمدخان درگاهی ، رئيس شهربانی ، عداوت و بغض مخصوصی با مدرّس‏ و ماها داشت ‏و محض الله در انهدام بنياد حيات ماساعی و جاهد بود.‏
   او مدرّس‏ خانه نشين را نتوانست سلامت ببيند پرونده هايی ساخت و شبی با چند تن دژخيم واردخانه ‏سيد شد آقا سيد جلال الدينتهراني قبلا آنجا بوده است محمد در گاهی وارد مي شود و دشنام به ‏مدرّس‏ مي دهد.‏
     مدرّس‏ به او تعرض میدرگاهی خود را روی پيرمرد میی زنددر اين ‏حين فرزند او سيد عبدالباقي ازاتاق ديگر می رسد و با درگاهی طرفمي شودسپس امر میییۀی ‏دارند و به او می گويند: «ی ، لابد از خارجی ها گرفته ای؟!...»‏
     و با توهين های زياد او را از خانه بيرون می برندۀبر سر آن ‏مرحوم میهيّایی رسانند و شبانه او را به ‏دامغان می برند و چون عمامۀییهم او را نشناسد، بر سر او میی از قلاع مخروبۀی نيمه خراب و سراچه و دو درخت توت ‏داشته است حبس می.‏
دو نفر عضو آگاهی و ده نفر امنيه و يک اتاق خراب مجموع زندان و زندانبانان او را تشکيل می ‏داده استمدّتیی بعدها مصارف همۀ اينها راماهی.‏
در واقع اين مبلغ برای خرج سيّد بوده است ، اما بديهی است ژاندارم ها و دو عضو آگاهي تا سير ‏نشوند، به محبوس بيچاره چيزی نخواهند داد...‏
٭  کارد به استخوان رسيد ‏
   روزی ورقۀی به خط مرحوم مدرّس‏ در شهر مشهد به دست آقا شيخ احمدبهار مدير روزنامۀ ‏بهار (دايی زاده حقيرمی رسدی خدا آورده وبه ‏آقای بهار داده بود.‏
    ی من از هر حيث دشوار است حتّی نان و لحاف ندارم... ی.‏
   آقاي بهار آن ورقه را به اعتماد مردانگی و وجدان داری ، به آقای اميرلشگر جهانبانی می دهد و از ‏او اصلاح اين وضع ناهنجار را درخواستمیجهانبانی قول اصلاح می دهد و به تهران مییی چه می داند؟ ‏
زيرا ديگر نامه ای از مدرّس‏ به احدی حتّی به فرزند محبوبش هم نرسيد. ‏
   ی ‏جز عبارت «سلامتند» . ی من ، يادبود فرستاده بود، از دستمالی سفيد بيرون آوردند و به نام آن ‏مرد بزرگ به آخرين دوست او دادند.‏
    آقا سيدعبدالباقي اظهار مییی مأمور مدرّس‏ بوده و به ‏او عقيده داشته ، يادداشت هايی در شهر تربت ، هنگام عبور به سوی خواف به منداد ولی من ‏نتوانستم با خود ببرم و گمان میولیی ماند و هنوز ‏نزد آن شخص باقی است.‏
     اين است يادداشت هایمرحوم مدرّس‏ 65 8 سال زندانیی گذرانيد و گاهی ‏چيزی می نوشت و اوقاتی به مأمورين شهربانی درس فقهمییی مدرّس‏ ‏نزد او مانده است از شاگردان آن مرحوم بود.‏
    اين بود احوال مردیی نان و ‏ماست را هم درست به او نمی دادندیی هم ‏معتاد نبود و غذای او غالبا نان و ماست بود.‏
بايد ديد با اين مرد قانع چه رفتاری مي کردند که با آن استغنا، مناعت و اين نخوت و قناعت به قرار ‏گفتۀ مردی موثّق نامۀ محرمانه توسّط اين يک نفر از آن امنيه ها به مشهد نزد آقای حاج شيخ احمد ‏بهار نوشته و از بدی وضعيت {ظ} ... نوايی می گويدی سر و ريشش دراز و ژوليده وپشت او خميده بود.‏
به تهران گزارش دادم. : سلمانی... آيا چنين مردی ‏بزرگوار سال زجر ديده ، پير شده و نابينا گشته و 73 ی گرفت؟ اگر هم او را رها میییدادند؟ چرا او را به ‏حمام نمی فرستادند؟
بعضی اشخاص مي گويندما به خواف رفتيم ، شبیی رفت ، پولي به حمامییيث نقل ‏نمايد نمیی رئيس شهربانیی عاطل شده بود.‏
مي گويد: . ی گويد يا نه؟ ‏تنها وضع بدبختیی نمايد...(4 ) ‏
   نصرالله  سیف پور فاطمی که از نزدیک مدرس را دیده و با او  آ شنا بود ، در بارۀ مدرّس اینگونه شرح می دهد :  مدرّس درمیان طلّاب محضرآیت الله شیرازی سرآمد همه وآیت الله مدرّس رامردی  وارسته ، پاکدامن ، با هوش و بافراست و سرآمد  اقران نامیده  است.
   پدرم می گفت تمام طلّاب به مدرّس و قدرت  بیان و حافظه و فهم اودردرک مسائل مشکل رشک می بردند و  بهرکاری دست می زد با قوّت قلب و توانائی  و اعتماد  به نفس آن را به پایان می رسانید.
   سیّد ازهمان  روز های  اوّل دوصفت برجسته داشت:  بی اعتنائی به مال و مقام وعدم  ترس و خوف  از قدرتمندانمدرّس پس از نیل بدرجۀاجتهاد از راه  خوزستان و بختیاری به اصفهان برگشت در آنجا منزل محقری نزدیک مدرسۀ جدّۀ بزرگ اجاره کرد وسفری هم به قمشه رفت و مردم  قمشه  سعی کردند که او را به امامت مسجد آن شهرانتخاب کنند .  مدرّس در جواب آنها گفت قمشه جای کوچکی استمتاعی که من دارم  باید در بازار بزرگتری عرضه شود.
در اصفهان تدریس فقه را درمدرسۀ جدّه آغازکرد ودراندک مدّتی در شهرشهرت و احترام زیادی  کسب کرده و بدعوت حاجی آقا نورالله مجتهد سیاسی و متموّل اصفهان ، مدرس  در امورسیاسی و اجتماعی شهر دخالت کرده و هنگامیکه  انجمن ایالتی اصفهان  تشکیل  شد دو نفرازاعضای آن پدرم  و مرحوم ثقة الاعلام شوهر خاله زادۀ ما مدرّس  را به نیابت ریاست پیشنهاد کردند وبه اتّفاق آراء انتخاب شدهنگام انقلاب مشروطیت حاجی آقا نورالله ومدرّس ، صمصام السلطنه را به اصفهان دعوت کرده وبه اتّفاق بختیاریها کلک اقبال الدوله حکمران مستبدّ اصفهان را کندند (اقبال الدوله وسپاهیانش مقلوب شدند وحاکم به کنسول خانۀ انگلیس پناه برد) . پس ازفتح اصفهان مدرّس به ریاست انجمن انتخاب وهنگامیکه صمصام السلطنه مالیات تازه ای وضع کرد مدرّس آن را غیرقانونی خوانده و برعلیه صمصام و بختیاریهاا سخنرانی کرد.  صمصام دستورتبعید او را دادمردم شهر دکّانها را بسته وبه مسجد شاه پناه بردند.  بالاخره حاکم مجبورشد مدرّس را با احترام  تمام  به شهر برگرداند و از مالیات هم  صرف نظر  کند
 مخالفین مدرّس چندین مرتبه دراصفهان و تهران قصد ترور وی را داشتند ولی تیرشان بسنگ خورد.    
 این بیت  همیشه ورود زبان مدرّس  بود:
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرّد رگی تا نخواهد خدای
    هنگام  گشایش مجلس دوّم، مدرّس از طرف علمای نجف اشرف  و مراجع تقلید  بنام یکی از پنج نفر علمای طراز اوّل  به مجلس  راه یافت.
    مدرّس هنگام اقامت اصفهان  برای آبادی اسبه و قمشه جدّیت کرد و کارهایی هم به نفع  روستائیان  آنجا انجام داداز اصفهان  با یک  گاری پستی  به معیّت فرزند ارشدش  و یک نفر گماشته و سورچی  گاری عازم  تهران شد.  در راه  مردم او را با احترام  و اکرام  پذیرفتنددر تهران  بدون سروصدا  در اطاقی درکوچه باغ سراج  الملک اقامت می کندمرحوم  مرتضی قلیخان نائینی که بوسیلۀ تلگراف  پدرم  از ورود مدرّس آگاه می شود.  بنزد او رفته و با خواهش و تمنّای زیاد سیّد را به منزل خود در کوچه ظهیرالاسلام  برده و مدّتی با کمال احترام از او پذیرائی  می کند.
 علمای تهران ازآنجمله امام جمعۀ خوئی از مدرّس دیدن  کرده و او را بخانه اش دعوت می کندمدرّس  دعوت او را رد  کرده و می گوید« برای  افرادی  مانند من  که با لقمه ای نان  و پکی  قلیان قانع اند منزل و مسکن  فراوان است.»  درویش هر کجا  که شب آید سرای  اوست
  مدرّس ازمنزل مرتضی قلیخان به سه راه امین حضور رفته و در آنجا اطاق محقّری اجاره  کرده و زندگانی  تازه  را آغاز می کند.  مدرّس  در مجلس  دوّم  به هدایت و کلاء  پرداخته و با بیان  فصیح و منطق  قوی و شمّ سیاسی خود وکلاء را مفتون و مسحور  خود می سازد.
    در یکی  از جلسات  مجلس که بودجۀ  وثوق الدوله وزیر دارائی  را با منطق  و بیان  کافی با قیام  و قعود  صحّه  می گذارند می تازدهنگام  اولتیماتوم  روس  و اخراج  شوستر، به ناصر الملک نایب السلطنه و صمصام السلطنه  رئیس الوزراء حمله کرده و پس از آنکه  بوسیلۀ  کودتا  مجلس  را بستند  مدرّس از طرف مردم  به نمایندگی  مجلس در دورۀ  سوّم انتخاب و در ضمن در مدرسۀ  سپهسالار  به تدریس فقه و اصول  مشغول  شد ( 5 )   
« پس از پایان جنگ مدرّس به تهران  برگشت  و ابتدا  با کابینۀ صمصام  السلطنه  و سپس  با حکومت وثوق الدوله و قرارداد[ 1919 ] و کابینۀ کودتا  و سردار سپه  به مبارزه  برخواست  تا آنکه جان خود را در راه آزادی  و آسایش مردم فدا  کرد
 در یکی از جلسات  مجلس  چهارم  چنین اظهار نظر کرد:
« گرفتاری  داخله و فقر و فلاکت  داخله و یکطرفی بودن همسایه  جنوب ما  را می کشید  به قرارداد  یعنی انحصار ایران به یک  نفر دولت همسایه  البتّه  معلوم است رقیب  بعد از آنکه  طرفدار  نداشت   بهر شکل صلاح  خود را  ببیند  رفتار می کند  و آنها  مقصّر نیستند البتّه  هرکس درمقام  صلاح خود است  باری  به توفیق  خداوند و بیداری  ملّت ایران از چنگ  قرار داد خلاص شدیمولی آنها  دست از سرما  بر نداشتند و حتّی  آنها بوسایل  مختلف  هم که متوسّل  شدند  مثل کابینۀ  سید ضیاءالدین  که اسمش  را می گذارند سیاه  یا سفید  یا همه رنگ،  بازهم نشد  تا این که  مجلس  تشکیل  شداز همان  ساعتی  که قرار داد  منتشر شد با آن مخالف شدیم  تا امروزبالاخره  خدا توفیقی  به ملّت ایران  داد به استثنای 684 نفر که اصولاً و فرعاً ، عملاً ، ناصراً، منصوراً « سیاستاً»  و یا کتباً در تمام  مملکت ایران  موافقت  با قرارداد  کردند باقی ملّت ایران  مخالف  با قرار داد  بودند.  اسامی  این عدّه  در کتابچه ی زرد ی  که نزد  من است  و منتشر  خواهد شد، ثبت  استدولت استعماری انگلستان پس از الغای قرار داد طرح تازه ای ریخت و کابینۀ کودتا را تحت ریاست مولانا رعدالدین سید ضیاء)  و رضاخان بوجود آورد.  بالاخره  با مساعدت  نمایندگان  مجلس  موفقیّت  پیدا شد که آن  آثار و خرده  ریزهای  قرار داد  که  با قیمانده بود از قبیل  پلیس  جنوب  و مستشار  و غیره  بحمدالله  تعالی  رفت  ولی  راجع   به آثار  کودتا 
باش تا صبح دولتت بدمد   
کین هنوز از نتایج سحر است 
   نزدیکی و دوستی پدرم با مدرّس موجب شد که  در آن موقعی که  افکار سیاسی  و اجتماعی و فرهنگی  من نضج می گرفت  از خوان معرفت و دانائی و دانش این راد مرد  تاریخ ایران بهره گرفته و ریز خواراو باشمدرسالهای قدرت مدرّس  پدرم  برای  کارهای شخصی  و موقوفات  عمویش اغلب در تهران بسربرده  و من هم  هنگام  تعطیلات مدرسه  در خدمت او در محضر مدرّس افتخار زیارت او را داشته و ناظر بیانات و حرکات او بودم.
   پدرم هفته ای یکی دومرتبه بسر وقت  مدرّس می رفت منزل مدرّس خانه محقری بود  که با حقوق  مجلس و قرض از مشیرالسلطنه خریداری کرده و مبل و اثاثیۀ خانه عبارت بود از چند فرش ، نمد و گلیم مستعمل فقط دراطاق پذیرائی قالی کهنه اصفهانی دیده می شددر آن اطاق درجلو محلّی که مدرّس  روی زمین نشسته بود منقل و سماور و قوری و قلیان مدرّس دیده  می شد کلّیۀ حضّاراعمّ از سردار سپه یا قوام السلطنه  در روی زمین  پهلوی مدرّس نشسته و با او  صحبت می کردندچائی برای همه مهیّا  بودبرای افرادی مانند  پدرم  که معتاد  به قلیان بودند، قلیان علیحدّه حاضر و یک نفر مستخدم  یا پسرش عبدالباقی آب قلیان را عوض  می کرد.
   چای مدرّس همیشه براه بوداز این چای به کمتر کسی تعارف می کرد ولی هر کس دلش می خواست  برای خود یک فنجان چای می ریخت برای دوستانش چای تازه  دم می کردخودش چای  را با نبات می خوردولی قند برای دیگران حاضر  بود.  با آنکه تولیت مدرسۀ سپهسالار با او بود و برای این  مقام  حقوقی در حدود ماهی  پانصد تومان معیّن شده بود مدرّس دیناری از حقوق  مدرسه استفاده نکرد.
 مدرّس برای پدرم احترام  زیاد  قائل  بود و او را  همیشه پهلوی خود جا  داده و به میهمانان بعنوان «شمشیربرنده» ( سیف العلماءمعرّفی می کرد و می گفت «  این جناب  سیف از همۀ ما عاقلتر است.  از محیط  سیاست و ریای  تهران  گریزان  و در نائین به خدمت  خلق  مشغول است
    درتابستان ، لباس مدرّس عبارت بود از قبای کرباسی و متقال و در زمستان فدک کرمان بودهنگام  زمستان روی  قبا، عبای نائینی  و در تابستان عبای  دزفولی می پوشیدپدرم هرسال  یک عبای بسیار اعلا برای مدرّس و یکی برای سید ابوالقاسم کاشانی که متولّی موقوفۀ جدّ و عمویش بود می فرستادمدرّس عباهای خود را به سایر طلّاب هدیه می کرد.
 با آنکه یکی از مقتدرترین افراد  کشور بود، کمتر اعمال  نفوذ  می کرد.  قدرتش  را برای جلوگیری  از زورگویان بکار می برد.  در سیاست دوستی و دشمنی  شخصی  را دخالت  نمی داد  کمترمطالب  خصوصی  را با کارهای عمومی مخلوط می کرد و عقیدۀ خود را در سیاست کشور برای  خصوصیت  ها تغییر نمی داد.
   پدرم  پیوسته از سردار سپه  طرفداری می کرد و چون از محیط تهران  دور  بود فریفتۀ  تبلیغات  و کارهای برجستۀ او بود ولی از مفاسد دستگاه بی اطّلاع  و همیشه می گفت«  در ظاهرش عیب  نمی بینم و از باطنش غیب  نمی دانم».
  مدرّس که مرجع عموم  و از مکر و کید رژیم  آگاه  معتقد بود که «  رضا خان  فقط  برای وزارت  جنگ خوب است آنهم بشرط آنکه بکار سر و سامان دادن  به سربازخانه  و تربیت سربازان به پردازدحتّی در این کارهم باید قلّاده مجلس و روزنامه ها  جلو او را گرفته و نگذارند که بند را پاره بکند
 هنگامیکه روزنامه های انگلیس و سفارت انگلیس کارهای سردار سپه  را می ستودند ، مدرّس می گفت« من با هرکشورکه بخواهد رئیس الوزراء و وزرای مارا  که نوکر مردم ایران هستند انتخاب   بکند  مخالف و معاند هستم .  دولتمردان ایران باید  نوکرایرانی باشند نه سفارت خارجی 
    هنگامی که  پدرم به او می گفت: « کمی درگفتار و بیانتان جانب احتیاط  را مراعات  بکنید ، مدرّس در پاسخ می گفت: « شغال و روباه  اکنون درخانه و آشیانه ماهستند چه تفاوت می کند که سرشب یا هنگام صبح ما را خفه  بکنند
   پدرم نقل می کرد  که یکی از کارکنان منزل مدرّس به زعیم  می گوید« من جاسوس  شهر بانی هستم  به آقا بگوئید درگفتارشان ملاحظه به فرمایند.  چونکه  افرادی که اینجا  می آیند  بعضی ها فرمایشات  آقا را به شهربانی  اطّلاع  می دهند» .  مدرّس آن شخص را احضار می کند و می گوید « آنچه من در اینجا می گویم شما حتماً به شهر بانی خبربدهید تا بدانند مردم از ظلم و دزدی و جورآنها اطّلاع دارند.» 6 )    
   با آنکه مدرّس مجتهد جامع الشرایط  وآیت الله حقیقی و واقعی بود، هیچگاه  مذهب را وسیلۀ پیشرفت مقام و سیاست خود قرار نداد و از ریا و تظاهربه مذهب متنفّر بودموقعی  که حاج آقا جمال به او پیام  می فرستد که علما منتظر دستور شما هستند  چه کمکی از ما ساخته است؟  مدرّس در جواب می گوید: « بزرگترین کمک شما این است که  درمسجد مردم را براه  راست هدایت  کرده و سیاست را  به سیاستمداران  واگذار کنید و از خدمت به خلق غفلت نورزید زیرا عبادت بجز خدمت  خلق نیست
 هنگامی که چند نفر روحانی نما ، سلیمان میرزا  را تکفیر کردند  مدرّس  با  آنکه در مجلس مخالف سلیمان میرزا  و گروه سوسیالیستها بود، ازاو دفاع کرده و تکفیراو را عملی قبیح و ناشایسته  و احمقانه  نامید.
   به گفتۀ ملک الشعراء بهار، مخالفت مدرّس با سوسیالیستها و طرفداری از قوام السلطنه موجب  شد که سفیرروس شامیاتسکی در تهران  مدرّس را مرتجع وطرفدارانگلیس بخواند.
    ملک با شامیاتسکی دراین قسمت بحث مفصّلی کرده و می گوید مدرّس نه کهنه پرست ونه طرفدار  کشورخارجی استاو مردی روشنفکر وعلاقمند به ایران و با هیچ  کشورخارجی  سروسرّندارد.( 7 ) 
٭ ناصرتکمیل همایون در مقالۀ « سیمای ملّی مدرّس‏ »  مدرّس‏ را چنین معرفی می کند: « مدرّس‏ که علوم دینی  را دراصفهان و عتبات پایان رسانده  و دارای تبحّری زبانزد بزرگان علم  و تقوی  بود  پس از پایان تحصیلات و رسیدن به مرحلۀ اجتهاد کامل و پذیرش مقام تدریس درهنگامۀ مشروطه خواهی ، از ماجرای  نهضت  به دور نبود و با مرحوم حاج  آقا نورالله  و آزادیخواهان اصفهان  رابطه هایی  داشتپس از پایان  وقایع « مشروطه  خواهی »  و « مشروعه طلبی »  و پدید آمدن اختلاف میان رهبرانی  که، در آغاز، همه عدالت خواه و ضدّ استبداد ومخالفت نفوذ بیگانگان بودند، گستردگی  تفرقه و چند دستگی مردم و کودتای محمّد علی شاه و بمباران مجلس ، نشانه هایی در زندگی اجتماعی   مدرّس‏  دیده شده که  فروغ  وحدت بخشی  میان ملّت و تداوم  نهضت  استقلال طلبی و آزادیخواهی   از آن ساطع است  و به همین  دلیل  پس از پایان استبداد صغیر و پیروزی مجاهدان  آزادیخواه  و فرار محمّد علی  شاه و انتخابات و گشایش دورۀ دوّم مجلس شورای ملّی ایران ، به درخواست علمای  عتبات  عالیات و تقاضای مجلس  وی ( =  سید حسن مدرّس‏ اصفهانی )  به عنوان مجتهد طراز اوّل ، طبق  قانون اساسی ، عازم تهران شد تا بر مصوّبات مجلس نظارت کرده و نمایندگان  ملّت  را رهنمونی دهدپس از یکی – دو بار سخنرانی  در مجلس ، همگان دانستند که این « مجتهد طراز اوّل »  از برجسته ترین سیاستگران  ایران است
  وی با چند اظهارنظرمنطقی و قاطع در بارۀ نظامنامۀ داخلی مجلس ، مخالفت با انحصار تریاک ،   قانون عتیقات ، مسئلۀ موقوفات ، قانون انتخابات ، اقلّیتهای مذهبی ، خاک سرخ جزیرۀ هرمز،  مخالفت با اولتیماتوم روسیه ، قوانین آیین دادرسی  و سرانجام  مخالفت با تعویق انتخابات دورۀ سوّم ، به عنوان مرد دیانت وسیاست ایران و قهرمان مشروطۀ راستین نامش در سرتاسر ایران بلند آوازه گردید و مردم حق شناس و روشن بین تهران در دورۀ سوّم قانونگذاری  وی را  در سال  1332 قمری  به نمایندگی  خود برگزیدند وعلمای عتبات  و روحانیت ایران  نیز بار دیگر طراز اوّل بودن  وی را مورد  تأکید   قرار دادند.
    مدرّس‏ که درفترت میان مجلس دوّم و سوّم با مبارزه برضدّ استبداد وخودسری ناصر الملک شایستگی  فراوانی از خود نشان داده بود، با آغاز جنگ جهانگیراوّل وکوتاه بودن عمر مجلس سوّم، متأسّفانه  فرصت  مبارزه  پارلمانی  رابه دست نیاورد  و به سان همۀ ایرانیان  میهن  دوست و استقلال طلب ، علیه خطّ انگلستان و روس و فرانسه و ایتالیا و امریکاکه دشمنان تاریخی ایران  بودند(= متّفقین)  قرار گرفت وبه حکم علائق دینی ، با عثمانی و گرایش سیاسی ، با آلمان و اطریش ( = متّحدین ، به سود گروه دوّم موضعگیری کرد و دولت ایران نیز به ریاست مرحوم مستوفی الممالک  در دوازدهم  ذیحجةالحرام 1332  قمری (   اول نوامبر 1914  میلادی ) « مسلک بی طرفی اتّخاذ  نمودند». 
   مدرّس‏ و بعضی سیاستمداران  و نظامیان  ایران از تهران به سوی غرب  ایران مهاجرت کردند و   به ریاست  رضا قلی خان نظام  السلطنه مافی « دولت  مهاجرت »  را تشکیل دادند که  در آن دولت ،  قهرمان ما به سمت وزارت عدلیه ( = دادگستری بر گزیده شد.
    حرکتهای سیاسی مدرّس‏ دردورۀ  مهاجرت و گفت و گوهای او با  سلطان و صدر اعظم  و رجال دولتی عثمانی ، بخش  درخشانی از زندگی  سیاسی  اوست که ازآن سخن به میان خواهد آمد.  در مدّت پنج سال وهشت ماه  دورۀ فترت کشور آسیبهای فراوان دید مدرّس‏ پس از پایان جنگ و شکست  متّفقین به ایران بازگشت و با کمک  برادران کرد، از سنندج خود را به تهران رساند.  دراین مدّت به علّت عدم رعایت بیطرفی ایران توسّط متّفقین ، مردم به سختیهای طاقت فرسا گرفتار بودند .  قحطی و شیوع برخی بیماریها سرتاسرمیهن را فرا گرفته بود و شورشهای محلّی و قیامهای آزادیخواهانه پیوندهای  حکومتی  را با مرکز کشور متزلزل ساخته بودسرکوبی  قیامهای آذربایجان به سرکردگی  شیخ محمد خیابانی ،  گیلان به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی )  خراسان به فرماندهی کلنل  محمد تقی خان پسیان )،  درگیریهای پلیس جنوب با دلیران تنگستان به زعامت[رئیس‌علی دلواری]و  شیخ حسین چاکوتاهی و برخی حرکتهای سیاسی منطقه ای دیگر ، همه  در این زمان تحقّق یافتنددر مرکزنیزتشکیل احزاب و انتشار روزنامه های متعدّد و رواج پاره ای کارهای انقلابی با مسئولیت و بی مسئولیت ( = کمیته مجازات  و...)  شیرازۀ  امور را ازهم پاشیده بود در تمام  این بی سرو سامانیهای  اجتماعی وسیاسی ، سلطۀ بیگانه دخالتهای مستقیم وغیر مستقیم داشت شکایت ایران به مجمع اتّفاق ملل  برای بیرون راندن نیروهای روسیه ازخاک ایران ، توطئه های استعمار شوم  بریتانیا  و تهیۀ مقدّمات  انعقاد قرار داد ایران  بر باد ده 1919 میلادی  و سرانجام  کودتای  سیاه 1299 خورشیدی استعمار انگلستان  توسّط  سید ضیاء  و رضا خان قزّاق  که طرح عملی قرار داد وثوق الدوله (= 1919 میلادی بود، از جمله  رویدادهایی هستند که در دورۀ  فترت  میان مجلس  سوّم و چهارم  به وقوع  پیوسته و در تمامی آنها، به ویژه  دردفاع از جنبش های آزادیخواهانۀ دنبالۀ مشروطیت  و مخالفت با گسترش سلطۀ استعمار و بساط  استبداد سهم  بسزائی  داشت.
   در دورۀ چهارم بازهم مدرّس‏ از سوی مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای ملّی برگزیده  شداوّلین کسی که در برابرعملیات سردارسپه (= رضاخانبه مناسبت دخالتهای ناروا درامورکشوری و مالی ، زبان به اعتراض گشود مدرّس‏ بود، درمورد فشاربه روزنامه نگاران و آزادیخواهان ، وجود اختلال و ناامنی در شهر تهران ، به قتل رسیدن مردم بیگناه درکوچه و خیابان ، چندین بار درمجلس داد سخن داد و سرانجام رضا خان را جهت ادای توضیحات به مجلس آورد.
 مجلس چهارم با اینکه  کارهای  مثبتی ، چون تثبیت بودجۀ کشور توسّط  دکترمحمّد مصدّق وزیر مالیه را به تصویب رسانده است وپس از دورۀ فترت ، نظمی را به کشوربازگردانده است اما به علّت تشتّت افکارو عقاید ازسوسیالیستهای انقلابی و اصلاح طلبانۀ  میانه رو تا ارتجاعیان و قشریان افراد به انتقاد یکدیگرمی پرداختندبا اینکه مدرّس‏ رهبر اکثریت بود،  اما بر مجلس شورای ملّی ایران ، فکرانسجام یافته متعلّق  به اکثریت حاکم نبوددر این مجلس درمخالفت با استعمار انگلستان درمورد بین النهرین وساختن کشورعراق؛ و درامورداخلی، در مخالفت با برنامۀ مستوفی الممالک استیضاح آن وپافشاری درسقوط دولت ، مدرّس‏ تاریخی ترین نطقهای سیاسی خود را ایراد کرده است.دراین دوره ، که شش کابینه عهده دار قوۀ مجریه کشورشدند، ساز و کار سلطه و دگرگونی برخی از شیوه های سیاست  موازنۀ  مثبت وضعی  را پیش آورد که  انتخابات  دورۀ  پنجم  زیر نفوذ ارتش رضا خانی انجام گیرد و عناصرتسلیم  طلب به مجلس راه یابند و رضاخان سردارسپه به ریاست شصت و یکمین کابینه مشروطه  ایران گماشته  گردد و با  داشتن پست وزارت جنگ ، زمینۀ  قدرت مطلقه و وابستۀ خود را  فراهم آورد.
 در این مجلس باز هم  مردم  تهران با تمام سختیها مدرّس‏  را به نمایندگی خود برگزیدند و این بار  برای نخستین باردکتر محمّد مصدّق  نیز به پارلمان  ایران راه یافت و از سوی مردم تهران ،  همگام  و همراه  مدرّس‏  شد.
 دوره پنجم  مجلس شورای ملّی ایران ،  دوره شکل دادن استعمار به نظام  سلطنت  استبداد جدید است دراین مدّت چهاربار رضاخان  عهده دار ریاست کابینه بود.  مردان میدان نبرد، اقلّیت مجلس بودند که رهبری آن را مدرّس‏ به عهده  داشت.  وی علیه جمهوری استبداد گرایانه رضاخانی به پاخاست و دکتر مصدّق در هماهنگی و همرزمی با او ، زیانهای جمهوری بیگانه ساخته و دیکتاتوری  را بر شمردمدرّس‏ علیه اعتبار نامۀ  نمایندگان « انتصابی » داد سخن داد و  درمجلس از بی  حمّیّت ترین آلتهای استعمار سیلی خورد که صدایش  در سرتا سر ایران پیچید  و مظلومیت وی را همراه حقانیت فراوانش به همه مردم  ایران آشکارساختدر این  دوره رضاخان از ریاست  جمهوری انصراف پیدا کرد و مسئلۀ سلطنت او به میان آمد که این خواست با تظاهرات مذهبی رضا خان برای فریب مردم همراه  بوده است اما درست هوشیارانه با تعهّد کامل بی هیچ هراس پایداری کرد، به حدّی که پس از قهرظاهری رضاخان ، وی  را فریبکارانه  دزدیدند و به خانۀ  قوام الدوله بردند و به عمد تا ساعت نه شب نگهداریش کردند  تا مجلس به دور از مدرّس‏ و اثرات  فکری و بیانی او دوباره  به سردار سپه  اظهارتمایل نماید.
برضدّ مدرّس‏ قهرمان و یارانش به شیوۀ مردم بد طینت وغرض ورزهمۀ زمانها « پرونده سازی "  آغازشد، اما آن راکه  حساب پاک است ، از محاسبه چه باک است.
آنگاه دست به کارهای خشن تری زدندترورجوان آزاده و شاعرآزادیخواه میرزاده عشقی  وسختگیری  به مدیران جراید اقلّیت طرفدارمدرّس‏ و در نتیجه شکستن قلمهایی که زبان  توطئۀ جدید استعمارگران  را بر ملا  می ساختند.
 به دنبال  تبلیغات مسکو که از مدّتها پیش ، « ارتجاع  مدرّس‏ و روحانیت» و« ترقیخواهی» رضا خان و « حکومت ملّی » را بر ملا کرد در ارتباط  با قتل  کنسول آمریکا ، ماژور ایمبری ، در تهران ، نوع دیگری از روشهای « پرونده سازی » انجام شد که البتّه سودی برای دستگاه رضا خان جزاعلام حکومت نظامی به وجود نیاورد و مدرّس‏ در مجلس با اشارۀ دست به هیئت دولت ،  آشوبهای رضا خانی را با زمزمۀ یک بیت شعرچنین  پاسخ گفت:
محتسب فتنه دراین شهرزمن داند و می 
 لیک من این همه ازچشم  شما می بینم
مدرّس‏ درادامۀ مخالفت با رضا خان سردار سپه آمادۀ سلطنت ، لحظه ای درنگ نکرد وبازهم  استیضاح  کرد و او را به مجلس آورد و در بارۀ«سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه ، قیام  و اقدام برضدّ قانون اساسی وحکومت مشروطه وتوهین به مجلس شورای ملّی و تحویل ندادن اموال مقصّرین وغیره به خانۀدولت » ، آنچه را باید بگوید ، به تفصیل بیان کرد.
از سوی دیگر، با فرستادن سفیربه پاریس و گفت و گو با احمد شاه و تلاشش برای بازگرداندن وی به تهران  و کوتاه کردن دست رضا خان از امور کشوری و لشکری ، روش تند تری  را به کاربرد که  البتّه چندان  سودی به بار نیاورد و در عوض ، رضا خان  را در سرکوب  قیامهای مردمی و گرفتن  سمت فرماندهی کلّ قوا ،  به رغم مخالفتهای اقلّیت ، جسورتر کرد  و سرانجام  در نهم آبان  ماه 1304  خورشیدی اکثریت مجلس ساخته و پرداختۀ نظامیان ، با  80  رأی  در برابررأی ، انقراض  سلطنت  قاجاریه  را اعلام  داشتمدرّس‏  در حالی  که مجلس  را ترک  می کرد ، چنین  گفت: « صد هزار  رأی هم  بدهید ، خلاف قانون است». پس از خلع  احمد شاه ، زیرهمان  فشارارتش رضا خانی، مجلس مؤسّسان تشکیل شد  و در چهارمین جلسۀ خود با اکثریت  257 رأی از 260 تن حاضر طیّ متن واحده ای سه اصل 36 و 37 و 38 قانون اساسی را دگرگون  کرد و سلطنت را به رضا خان تفویض نمود.  در چهارم اردیبهشت 1305 خورشیدی  مراسم  تاجگذاری بر پا شد.
با همۀ تلاشهای مدرّس و یاران همگامش، از جمله دکتر مصدّق ، سلسلۀ  جدید ( = پهلوی )  که تنها  نظام سلطنتی بیگانه ساخته در ایران است، بر پا گردیدنه مدرّس و نه مصدّق هیچکدام این تغییرجدید   را نمی توانستند قبول نمایند، یا به سان بسیاری از « خوشنامان»  دیگر ، که با رضا خان سردار سپه هم مخالفتهایی داشتند ، رنگ عوض  کنند و به گونه ای وزارت و وکالت و سفارت  بپذیرند.
 درانتخابات دوره ششم قانون گذاری بازهم مردم تهران مدرّس ومصدّق را به نمایندگی خود بر گزیدند.  درهمان جلسه های اوّل، درمخالفت با اعتبار نامه های برخی از نمایندگان « قلّابی » مدرّس چهرۀ ناآرام وخستگی ناپذیرخود را نشان داد.
رضا خان برقتل مدرّس وملک الشعرای بهار، تصمیم قطعی گرفتبه جای ملک الشعرا ، واعظ قزوینی ، مدیر روزنامۀ نصیحت ، به قتل رسد ومدرّس نیز با زیرکی و زبردستی تمام وبرداشتن  چندین زخم  در ساعد  و بازوان و کتف ، از مرگ  رهایی  یافت و برای چندمین  بار تیر رضاخان به سنگ خورد.
چو بر خویشتن مردن آسان  کنی
زخود مرگ  را هم  هراسان  کنی 
پس از شصت  و چهار روز غیبت استعلاجی ، مدرّس عصا زنان به مجلس  آمد  و در همان  روز که « لایحۀ خالصه جات »  مطرح بود، اظهارنظر کرد و تا آخر مجلس  چند بار در بارۀ « معارف» ،  «اعزام  دانشجو» ، «  راه آهن » صحبت نمود ؛  و با روی کار آمدن مخبر السلطنه به عنوان رئیس  الوزرا،  شدیداً مخالفت  کرد.
رضا خان که اهل سازش نبودن  مدرس را در یافت ،  و به پاره ای از « تحریکات » او واقف شد،  سرانجام درکشتن او عزم جزم کرد .  در یکی از شبها ی تاریک 1307 خورشیدی ، آن مجتهد پیکارگر  توسّط  مأموران  نظامی ربوده شد ،  و پس از نه سال  حبس وعذاب  در آبانماه  1316خورشیدی  « حسب الامرجهانمطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاهی » با نوشیدن  زهر به جای افطار رمضان ، چونان جویندگان حقّ به نماز ایستاد ، اما  دژخیمان  او را  در همان حال با بستن عمامه به گردنش ، خفه کردند و بدینگونه  مدرّس  شهید به ملاقات آفریدگار رفت.
قسمت نگر  که کشته  عشق  یافت
 مرگی  که زندگان  به دعا  آرزو  کنند

٭  مدرّس در گسترۀ اندیشه و ابتکار
مدرّس آشنا به معارف اسلامی و آگاه براحوال  زمان خود، خاصّه  در منطقه ی مشرق زمین ،  شاهد  بسیاری از وقایع در درون کشور و کشورهای همجواربود.  وی با آن ذکاوت سیاسی وریزه یابیهای علمی و قوی، بر بسیاری از مفاهیم  و مطالبی  که بمرور بر سیاست شناسان وخبرگان حکومت  روشن گردید ، آگاهی داشت و دربارۀ آنها به گونه ای اظهار نظر کردبی تردید شناخت دقیق و نظامدار آرمانهای آن مرد بزرگ ، در پیوند با نمایه سازی سخنان او در مجلس و پیش ازمجلس و پس از آن است واین شیوه درهماهنگی با راه و روش و رفتارهای وی ، میدان اندیشه و ابتکار  و خواستهای مبتنی برزمان را  در او  آشکارتر خواهد کرد.
در این بند  به چند نمونه ی اساسی  اشاره  می شود و  در پایان  استنتاجهایی  ارائه  خواهد شد:

٭ ملّت  و ملیّت
- « قوّۀ ملت  است که  می تواند  با هر تهاجمی  مقابله  کند.  مجلس  شورای ملّی اگر همۀ وکلایش  صاحب  عقیده، محکم ، اسلامی ، سیاسی  و وطنخواه  باشند، در صورتی  می تواند مقاومت  در مقابل  دنیا  بکند  که بالطبیعه ملّت موافق و پشتیبان  وی  باشد.  پس  قوّت  با توجه به قلوب عامّه است.» 
- «  من یعنی همۀ ملّت ، من  اتّکاء به همۀ ملّت دارم  چون وسایل  و روابطی دارم ،  چون اطّلاع  از حالشان  دارم و خوب  مطلب  آنها را  تشخیص می دهم».
- «  مملکت اصلش و بنیانش ملّت است حقیقت مملکت  عبارت است از ملّتی که خدمتی را وظیفه دار استمجلس شورای ملّی عبارت  از مجموع  ملّت آن  مملکت است  که حقیقتاً تمام ملّت درمجلس شورای ملّی  جمع اند و عظمت ملّت همان عظمت مجلس شورای ملّی اوست و هرملّتی  بزرگواری  و عظمت  او به عظمت  مجلس شورای ملّی اوست
- «  باید  قدمهایی که مقتضای حفظ  دیانت و حفظ  قومیت و حفظ ملّیت خودمان است  برداریم وهیچ  کاری و هیچ چیزی  را مقدّم  به این کار قرار ندهیم
- «قومیّت‌ هر قومی‌، بقای‌ هر قومی‌، شرافت‌ هر قومی‌ و ترقّی‌ هرقومی‌ به‌ چیست‌؟ قومیت‌ یک‌ قوم‌، از حفظ‌ جامع‌ آن‌ قوم‌ است‌ والاّ هر قومی‌ که‌ افرادی‌ هستند مختلف‌؛ اگر در تحت‌ یک ‌جامعی‌ نباشند، عنوان‌ قومیت‌ از افراد، منتزع‌ می‌شودبقای‌ هرقومی‌ به‌ چیست‌؟ بقای‌ هر قومی‌ به‌ حفظ‌ جمع‌ بین‌ افراد آن‌ قوم‌است‌اگر قومی‌ صدمیلیون‌ افراد داشته‌ باشد و حفظ‌ جامع ‌خودشان‌ را نکنند، آن‌ قوم‌ کالجراد المنتشره، یک‌ افرادی‌ هستند متشتّت‌ و هیچ‌ اثر و فایدۀ‌ اجتماعی‌ بر آن‌ کثیره‌ مترتّب‌ نخواهدبودترّقی‌ و تعالی‌ هر قومی‌ به‌ این‌ خواهد شد که‌ جامع‌ میان ‌خودشان‌ را نگهداری‌ کنند و به‌ واسطۀ  ترقّی‌ آن‌ جامع‌، ترّقی‌کنندهر قومی‌ که‌ جامع‌ خودش‌ را از دست‌ داد، حیثیتش‌ تنزل‌کرد. از باب مثال عرض می کنم، مکرّر در همین مجلس و مجالس دیگر گفتگوی لغت ولسان شده بنده موافقم که هر قومی لسان خود را حفظ نکرد ، ضعف به قومیتش وارد می شود لباس خودرا حفظ کند، صفات خلقی خودش را حفظ کند، بهر اندازه که جامع خودش را حفظ کند،  به همان اندازه قومیتش باقی است ».
متأسّفانه در قرون اخیره، از باب اینکه آن جامعۀ خودشان را بزرگان امراء خوب حفظ نکردند ، ضعف بر این قوم پیداشد.  بالاخره  یک وقت  باید بیدار شده  و هوشیار شویم  و جامعۀ خودمان را حفظ کنیم».
٭  ایران و جغرافیای  فرهنگی  و سیاسی آن
-« ایران تمامش مال ایرانی است ، مالش ، حالش ، حیثیّتش ، چه اش ، چه اش، همه چیزش متعلّق به ایرانی است».
- « اگر یک  کسی  از سرحد ّ ایران   بدون  اجازه ی دولت ایران   پایش   را بگذارد  در ایران ، و ما  قدرت  داشته باشیم او را با تیر  می زنیم وهیچ  نمی بینیم  کلاه پوستی سرش است  یا عمامه  یا شابگاه،  بعد  که گلوله  خورد دست می کنیم  ببینم ختنه  شده است یا نه ، اگر ختنه  کرده است  بر او نمازمی کنیم ، او  را دفن  می نمائیم ولاّ که هیچ».
- « بنده نمایندۀپنجهزارعلما و روحانیون ایران وعتبات و قفقاز و افغان و هندوستان هستم». 
- « بین النهرین چه نسبت دارد به ایران و ایرانیه؟  یک حقیقتی است که هرکس اطّلاعاتی از قرون  سابقه داشته باشد، شاید یک استکشافاتی بکند  که الان موقع  ذکرآنها نیست و مسئله را مسکوت عهنا می گذاریم اما  ایران نسبتی  دارد به  بین النهرین ؟
 البتّه  اغلب مسلمانان  دنیا ، بالخصوص ایرانیها ، قلبشان متوجّه بین النهرین است.  بین النهرین روح ایران است  و بلکه  قطعۀ  بین النهرین  که امروز عراق عرب  است و  قبل از این مجاورت با جزیرة  العرب  متعرّب  شد؛  اساساً یک قطعه  از ایران  بودما  روحاً و جسماً از هر جهت به آن  زمین و اهالی آن زمین  علاقه  مندیم».
-« مقصود ازمهاجرت ما ایرانیان به این کشور  این است که اولاً دولت عثمانی صحبت الحاق قسمتی  از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف  نماید  تا ثانیاً در موضوع صمیمت بین  برداران  مسلمان  ایرانی و ترک  مذاکراتی  به عمل آوریم
- «  بگوئی به جای کلمۀ« عجمی » لفظ « ایرانی »  به کار ببرند  زیرا مادۀ لغوی کلمه « عجم»  از « عجمه»  می باشد  و اشتقاق  آن به کلمات مختلف که حاکی از تحقیر نژاد غیر عرب و ایرانی است و  ما ایرانیان  که دارای نوابغ  و مشاهیری  بودیم که به زبان  و تمدّن و فرهنگ  عرب و اسلام  خدمات  شایانی کرده اند، سزاوار نیست که تحقیر  شویم، لذا  خواهشمندم لغت « عجم» را از قاموس زبان خود خارج کنید و  به جای  آن کلمۀ « ایرانی »  را انتخاب فرمائید». 8  ) 

٭ اتّحاد و بقای جامعه 
- « غرض  اصلی موقوف بر کلمۀ جامعه اتّحاد است،  یعنی اتّحاد درغرض ، اتّحاد در سلیقه، البتّه جماعتی ازعقلا سلیقه شان در مطالب مختلف است،  اما در غرض یکی است ؛  باید حفظ  آن مرتبه کرد».
- « باید   به این نکته توجّه داشته باشید که ممکن است لباس همه یک شکل باشد  ولی دلها  یکی نباشد.  اگر همه  یک دل می شدیمخیلی بهتر از آن بود  که لباسمان یک شکل شود
اگرمن عمامه سرم هست و دیگری کلاه ما باهم دوتا نیستیممن یک صنعتی دارم که اقتضای صنعت  من این است  که عمامه  سرم باشدآن دیگری یک صنعتی دارد  که اقتضایش کلاه  است اینها از تباین ما است،  از اختلاف  صنعت ما است، باید در اصل برابر ، و اختلاف  نداشته  باشیم».
- « تعییر رژیم ایران در حال حاضر ، مفهومش اخلال درمبانی دوام و بقای جامعه ایرانی است؛ هر گاه مقصود  دیگران تنها این بود  که اعلیحضرت  را ازسلطنت برکنارسازند و دیگری  را  برسر  تخت بنشانند ، من که مدرّس هستم  صریحاً  می گویم  که به مبارزه  نمی پرداختم».
٭  احترام به قانون  و حاکمیت   نظام مشروطه
- « زمان  ما ، یعنی انقلاب ایران ؛ یعنی ملّت بیدار شد طرز حکومت ازحکومت یک نفری  و فردی   به حکومت ملّی و تمام ملّت مبدل ومسمّی به اسم دولت مشروطه  شد».
- « قدرتی که مجلس  « نمایندگان حقیقی مردم »  دارد ، هیچ چیز نمی تواند درمقابلش بایستد شما  تعیین صلاح  بکنید، مجلس بر هرچیز قدرت دارد».
 - « هرکس باید عقیدۀ  خود را بگوید و حاکم  قانون اساسی است،  هر چه  قانون اساسی گفته است باید  عملی شود».
- « وکیل باید معروف به فساد و متجاسر به فسق  نباشد و این اختصاص  به وکلای مسلمین ندارد وکلای سایرملل  هم این طور است.  اگر وکلای سایرملل دیگردین خود معروف به فساد عقیده باشند.  بدانید  که برای مّلت  خویش  کار نخواهند کرد».
- « ما یک آثار  اخروی داریم و یک آثار  دنیوی ، در قانون  انتخابات شرایط  را باید بنویسیم  که آثاردنیوی داشته باشد می خواهیم  بدانیم  آن صفاتی  که در امور سیاسی فایده  دارد ،  کدام است،  نمی خواهیم  ببینیم  در آخرت کی خوب است و کی بد...»
٭ فرهنگ و برخورداریهای علمی 
 در رژيم نوی كه نقشه آن را برای ايران بي‌نوا طرح كرده‌اند نوعی از تجدّد به ما داده می‌شود كه تمدن غربی را با رسواترين قيافه تقديم نسل‌های آينده خواهند نمود.  آن روز فرا خواهد رسید که چوپانهای  قریه های ورامین و کنگاوربا فکل و کراوات خود نمائی می کنند.
 ممکن است شمار کار خانه های  نوشابه سازی  روزافزون  گردد، اما کورۀ آهنگدازی و کاغذ سازی  پا نخواهد گرفت.  درهای مسجد  و تکایا  به عنوان خرافات  و اوهام بسته خواهد شد، اما سیلها  از رمان ها و افسانه های خارجی  به وسیلۀ مطبوعات  و پرده های سینما  به این کشورجاری خواهد  گشت  و عقاید  و اندیشه های پوچ  را به عنوان فرهنگ غربی ، آن هم  با رقص وآواز و دزدیهای  عجیب ارسن لوپن و بی‌عفتيها ‌ و مفاسد اخلاقي ديگر  به ما تحمیل  خواهند کرد و اینها  را لازمه  تمدّن  غربی  می دانند».
- «  اگربه علم  ترتیب اثر  بدهید ، همه  می روند  و تخصّص پیدا می کنند؛  تا علم  در مملکت ما قدر و قیمت  پیدا نکند مشکل  ما حل  نمی شود  و از دنیا  عقب  می مانیم.
- «  امروز  که محتاج  به علوم  اروپا  هستیم  باید علم  را به مملکت خودمان بیاوریم عقیدۀ من این است که باید معلّم از خارج  بیاوریم  ولو اینکه سالی یک کرورمخارج او باشد.[ اگرممکن نباشد باید شاگرد برای معلّمی فرستاد والاّ ازکلّیۀ شاگردانی که به خارج می روند ، ده یک عالم  شده و برمی گردند و این  به زیان مملکت است».
- «  اوّل کلمه ای  که می شود  نسبت  داد به صاحب  شریعت ما ، به علم است».
- « البته علم  که بهترین چیزها است اگر دست ناکس افتاد ، یعنی بداخلاق ، مضرّاست و فایده  ندارد».
- «  این یک چیزی است که محلّ احتیاج عمومی است و خیلی هم لازم است وما متخصّص زیاد می خواهیم».
البتّه متخصّصین که خیلی در این کارها عمرصرف کرده اند، آنها می فهمند ، ماها نمی فهمیم».
- « ما باید بگردیم آن ایرانی ای که یک بهره از این علم  دارد ، به علم  او ترتیب اثربدهیم تا ایجاد متخصّص بشود».

٭ آزادی و اخلاق 
- « من عقیدۀ خود م  را اظهارمی کنم  ولومخالف با تمام مردم  رو ی زمین باشد».
- « باید جان انسان ازهرگونه  قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ کند».
- « اگر نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه  اظهارعقیده می کنم وهرحرف حقّی  را بی پروا می زنم ، برای آن است که چیزی ندارم  و از کسی هم چیزی نمی خواهم ، اگر  شما هم  بار خود را سبک کنید و توقّع  را کم کنید ،  آزاد  می شوید ».
- « عقیدۀ ایرانی پاک است ، بنده از جانب تمام ایرانیها قلبم مطمئن است که عاشق ایرانند و نمی خواهند ایران را به کسی  بدهند، لیکن افسوس شجاعت نیستشجاعت که نیست ، عقیده  زود عملی  نمی شود». 
- « شما مگرضعف نفس دارید که درپرده سخن می گوئید به سرهرکسی قدرت  داریم.  از رضا خان  هم هیچ ترس و واهمه نداریمما قدرت داریم پادشاه  را عزل  کنیمرئیس الوزراء  را بیاوریم سئوال  کنیماستیضاح  کنیم ، عزل کنیم  و همچنین رضا خان را استیضاح کنیمعزل کنیم ؛  می روند و در خانه  می نشینند».
- «  من ده رئیس  الوزراء  و چهل ، پنجاه  وزیر را دیدم  و رد کردم اگرهرکدام از اینها در این  مجلس مدّعی شد که  مدرّس  یک توقّعاتی از من کرده است، آن شخص خیلی مرد استیک کاغذ در هیچ  تقاضایی ازکسی نکرده ام».
- « حقیقت زندگی آزادی استاگر انسان آزاد  نباشد ، مرگ و زنگیش  یکسان است».

٭ اقتصاد  و تولید 
- « عقیدۀ من این است که ماهرخدمتی  که درنظر داشته باشیم به این مملکت بکنیم، چه برای  اقتصاد ، چه  برای سیاست ، چه  برای دیانتباید  یک کاری بکنیم  که این مملکت رو به آبادی برود بنده  گمان می کنم  تمام  این مفاسد به سهولت  درست شود  و صورت بگیرد ولی مادامی که این مملکت  خراب است و مبنای خرابی هم بی بضاعتی مردم است اصلاحات آن طوری که لازم  است نمی شود».
- « مملکت ما که پرازعمله  است ،  همه فقرا و ضعفا  و کارگر و عمله هستندما که کارخانه نداریم  پس بایستی یک کاری کرد که کاخانجات زیاد شود تا این عملجات هم منتفع شوند».
-  « بلی در ممالکی هم این حرفها  را زدند  تا مثل روسیه خراب شدند اما درمملکت ما هنوز  کارخانه وجود پیدا نکرده استبگذارید وجود پیدا کند،  آن وقت به عملجات بگوئید این کارخانجات   را از دست  صاحبانش  بگیردولی  روز اوّل  که ما  می خواهیم  کارخانه تأسیس کنیم نبایستی این اشکالات  را بتراشیم  که دیگرهیچ کس به فکرتأسیس  کارخانه نیفتد».
-  رژیم آینده تصمیمی جزاین ندارد که ایلات ایران  را تخته قاپو کند تا گوسفند و اسب  ایران  که برای تجارت تا قلب اروپا انتقال می یابد و سرچشمۀ عایدات هنگفت این کشوراست  را به نابودی گذارد و روزی برسد  که برای شیر و پنیر و پشم  و پوست هم گردن ما به جانب خارجه کج  باشد و دست  حاجت بدان سو دراز  کنیم».  (9 )    

٭ عبدالله مستوفی، از یکی از گفتگوهايش با سید حسن  مدرّس‏ چنين آورده استمعلوم است سوسیالیست ها هم برای کارچاقی سردار سپه در نوبت خود بی میل نبودند که مدرّس‏ را آرام کنند، تا کار به جاهای نازکتر نکشددر یکی از مذاکرات سران حزب، که من هم حاضر بودم، در اطراف ضدّیت مدرّس‏، و در افتادن با سردار سپه و نتایج آن برای کشور، هرکس چیزی می گفت؛ و البتّه بیشتر، جانب مضرّ این پیشآمد احتمالی را گنده میکردندولی همگی، حتّی من، معتقد بوديم که حیف است این مرد فعّال با جربزه از بین برودرفقای خوب، چون سابقۀ مرا با مدرّس‏ می دانستند، به من پیشنهاد کردند بروم با او صحبتی كنم، شاید از شدّت مخالفت او کاسته شود.
 بعد از ظهر فردای آن روز، به منزل سیّد رفتممدرّس‏ در اطاق خود نشسته ، چند نفری نزد او بودند، منهم  بعد از ظهر در اداره  محاکمه ای داشتم ، و نمی توانستم  در حاشیۀ مجلس منتظر وقت مناسبتری  بشوماز توی  حیاط ، بعد ازمبادلۀ سلام  به آقا  گفتم  من به شما عرضی دارم سیّد بزرگوار گفت الان  بیرون می آیم، با هم قدری در حیاط  قدم  می زنیممن به سمت  دیگر حیاط  که کسی آنجا  نبود،  رفته  یک دو باری از بالا به پائین  رفت و آمد  کردم، سید رسید پس از طیّ تعارفات معمول ، وارد  مقصود شدم.
به او گفتمتصوّر نمیکنید برای متنبّه شدن سردار سپه این اندازه اقدام کافی باشد؟ گفتخیر، باید لامحاله دستش از ریاست وزراء کوتاه شودگفتم در این شش هفت ماهۀ ریاست وزرایش خوب كار کرده، و قدرت و عظمت قشون را خیلی زیاد نموده، و به واسطۀ  قدرت نظامی ، مالیاتهای عقب مانده هم وصول شده ، و دوایر دولتی عظم واعتباری پیدا کرده اند که نظیر آن را مدّتها است دراین کشورکسی ندیده است.حیف است این قدرت و اختیار و وحدت و مركزيّت از بين برود، و هرج و مرج و مزيّتهاي سابق، جانشين آن بشودامروز، به واسطۀ قدرت و مواظبت این مرد و مرکزگرفتن حکم دولت، هر تصمیمی در هر قسمت از کارها بگیرند، روی کاغذ نمی ماند و فوراً اجرا می شودحکّام و عمّال از او ملاحظه دارند، کارها به لاقیدی و بی اعتنایی و سرهم بندی واگذار نمی شود، و نظم و   نسق حسابی در کار آمده است.
 سیّد گفتسگ هرقدرهم خوب باشد، همینکه  پای بچۀ صاحبخانه را گرفت، دیگر به درد نمی خورد، و باید از خانه بیرونش کرددیدم این مرد نطّاق، با یک ضرب المثل دهاتی، همۀ دلیل های حلّ قضیّه، که من آورده بودم، و خیال داشتم بازهم مقداری بر آن بیفزایم، گفته و نگفته همه را از پایه خراب کرد و روی هم ریختولی من مأیوس نشدم، و از راه نقضی مقصود خود  را دنبال کردم و گفتمتوجّه می فرماييد که بیرون کردن او چه زحماتی داردسیميتکوهنوز چشم طمعش از کردستان برداشته نشده، و با وجود عدّۀ قوای دولتی، هر روز از خاک کردستان عراق به خاک ایران در تک وتاز استاشراری که به واسطۀ قدرت این مرد درهمه جا ساکت شده اند، هنوز ریشه و مایۀ شرارت را از دست نداده اندهنوز هم در لرستان سرجنبان هایی که مثل مار زخمی مترصّد وقت مناسب اند، زیاد هستند و اجمالاً ما کارهای زیادی داریم، که هنوز به آنها دست نزده ایمبیست سال از مشروطه می گذرد؛ ما جز به این یک نفر، که از هر حیث مواظب همه چیز و همه جا هست، هیچ برنخورده ایمبرفرض، به قول شما، این سگ را به این جرم از خانه راندیم، کی  را داریم جای او بگذاریم؟ از همه گذشته، با این نغمه های وحشی که از قشون جنوب و شمال و شرق و غرب می رسد و به یک ‌دیگر دستور تمرّد می دهند و همدیگر را اغوا میکنند، چه مي خواهیم کرد؟ چیزی که باقی داریم، همین یک کار است، که اینها دو دسته شوند، و جنگ داخلی راه بیفتد، یا همه با هم متّحد شوند و ملّت را با اسلحۀ خودش زیرپا کنند، و... 
سیّد مجال نداد که من باقی ادلّۀ نقض خود را بیاورم؛ حرف مرا قطع کرد و گفتبه همین  جهت است که من معتقد شده ام ریشۀ این فساد را هرچه زودتر بايد کند« آخر آدم باید جرأت بکند بیست تا سوار دست یکی بسپرد، و از یاغیگری او در امان باشد؟مرغی را که دم صبح شغال خواهد بُرد، بگذارید سرشب ببردلامحاله از کشیک کشی تا صبح خودتان را راحت کرده اید  دانستم که سیّد در این امر کاملاً راد یکال است، و منطق و طرز فکرش در این زمینه قوّت گرفته است؛ که با هر بیانی از منظور اصلیش نخواهد گذشتبا هم به اتاق آمدیمیک استكان چای برای من ریخت و بعد از صرف چای از هم جدا  شدیم »( 10 )   
مستوفی، مدرّس‏ را در میدان مبارزه با استبداد تنها و بی یاور می دانداو بر طبیعت استبدادی و پرشتاب رضاخان واقف است و می داند که هنوز رضاخان همۀ سازوکارهای لازم دیکتاتوري را به چنگ نیاورده است که خواست خود را به شکل قانونی تحقّق بخشدنظمیه و عدلیه در اختيار او نبود که منویات او به طور دلخواه برآورده شود( 11 )  
ادامه دارد

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire