mercredi 5 juin 2013

جمال صفری: زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق، قسمت هفتاد و هشتم

جمال صفری : ‏« گزارش های محرمانۀ لورن به چمبرلین » ‏و حقه‌اي كه رضاخان براي بلواي نان زد 


‏26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ امین
سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق


عبدالحسین نوائی  با مقدمۀ ذیل  « گزارش های محرمانۀ لورن  به چمبرلین  » رادر اختیار خوانندگان ارجمند قرار می دهد:  قرارداد 1919 برای این منظور طرح شد و ماحصل آن این  بود که دولت انگلستان برای ‏تقویت و ‏اصلاح اموراداری ایران وهمچنین تقویت نیروی نظامی این کشور وامی در اختیار‏دولت ایران ‏قرار دهد تا با اصلاح مقررات وقوانین ، مالیاتها به نحو درستی وضع و گرفته شود ‏و به مصرف ‏لازم برسد وامنیت درکشورایجاد شود تا مردم بتوانند به کاردر زمینه های ‏زراعت وصنعت ‏وتجارت و تعلیمات واصلاحات بپردازند. اما این قرارداد را ملّت ایران ‏نپذیرفت زیرا دولت ‏انگلستان پرداخت وام  را مشروط به فرستادن مستشاران انگلیسی کرده بود ‏ومن باب مقدّمه ‏آرمیتازاسمیت را هم برای اصلاح اموراداری به ایران فرستاده بود. مردم ‏ایران هم مستشار‏خارجی را نپذیرفتند وبا همۀ فشارکرزن و ترفندهای وثوق الدوله واذنابش ‏قرارداد پا نگرفت و‏ازمیان رفت. اما انگلیسی ها تغییراتی در صورت طرح – نه  درماهیت ‏آن – دادند و آن این که ‏موضوع مستشارخارجی را از طرح حذف کردند و به جای آن قراردادند ‏که یک ایرانی انجام طرح ‏را برعهده گیرد.‏
‏ البتّه پیدا کردن چنین فردی کارساده ای نبود. این که آیرونساید مدّتها موضوع را بررسی کرد و ‏در ‏پروندۀ افراد مطالعه نمود برای آن بود که اجرای چنین طرح مهمّی درقدرت هرکسی نبود؛  ‏‏مردی  می خواست زورمند، زورگو، جاه طلب ، قلدر و بی ریشه، خشن و بی رحم و بی ادب و ‏دهن ‏دریده  که در مقابل داعیه داران وهوچیان ومنفی بافان وسنّت گرایان بتواند بایستد و از‏اصل و ‏ریشۀ آنان اندیشه نکند ومحبّت وعنایت ورفاقت وحرمت حقوق وامثال آن را زیر‏پا گذارد و ‏در پی جاه طلبی خود، دودمانهای کهن حتّی خاندان سلطنتی را براندازد و باید گفت  ‏که آیرونساید ‏انتخاب درستی کرده بود و رضا خان همان کس بود  که سیاست روز جویای  ‏اوبود.‏
‏ قرارداد را سرپرسی کاکس با وثوق الدوله بست و بعد، از ایران رفت و نورمن به جای او آمد. ‏در زمان نورمن، که عدم رضایت مردم را از قرارداد در گزارشهای خود تکرارمی کرد، ‏نفرت ‏داشت. لذا او رفت و سرپرسی لورن آمد و او بود که کارها را روبراه کرد و خزعل  ‏را متوجّه ‏ساخت که سیاست «صاحب» تغییرکرده و او با همه نشانهایی که ازدولت ‏انگلستان به پاس وفا‏داری وخدمتگزاری دریافت کرده ، باید به ریاست بلکه سلطنت رضا ‏خان گردن نهد واز ‏استقلال و گردنکشی دست بردارد. خزعل هم چنین کرد و رضا خان هم ‏که خود شخصاً به خوزستان ‏رفته بود،  در بازگشت چونان سرداری فاتح مورد استقبال طبقات ‏مختلف قرارگرفت و این پذیرایی ‏‏« حکیم فرمودۀ» مجلل راه  را برای توقّعات بیشتررضا خان ‏گشود وخلاصه با هرترفندی که بود ‏به سلطنت رسید وهمین سر پرسی لورن در مجلس  ‏تاجگذاری وی شرکت کرد.‏
‏ اسنادی که در ذیل ازنظر خوانندگان عزیز می گذرد، و کلّاً در مؤسّسۀ پژوهش و مطالعات ‏‏فرهنگی ضبط است گزارشهای رسمی بلکه سرّی "سر پرسی لورن" است به "سراوستن ‏چمبرلن"، ‏وزیرخارجه انگلستان در سال 1925 درخصوص دسیسه ها و توطئه ها و آهو گردانیها ‏رضا خان ‏برای ازبین بردن قاجاریه ونشستن براریکه سلطنت و بر سرنهادن تاج کیان ، ‏درکتاب ‏ارزندۀ شادروان ملک الشعرای بهار به نام تاریخ  احزاب سیاسی وجلد دوّم  وسوّم ‏کتاب تاریخ ‏بیست سالۀ حسین مکّی و تاریخ طهماسبی فراهم آوردۀ امیر لشکرعبدالله خان ‏طهماسبی و‏خاطرات میرزا یحیی دولت آبادی و تاریخ مشروطۀ ملک زاده و خاطرات و ‏خطرات مهدیقلی خان ‏مخبرالسلطنه هدایت مطالبی له وعلیه  آمده  امّا این گزارشها « بوی » ‏دیگری  می دهد.‏
‏..  وقتی قرارشد که رضا خان روی کار آید وسلسلۀ  قاجاریه ازصحنه خارج شود ، تنی چند ‏از ‏بزرگان قاجاریه، من جمله یمین الدوله و شاهزاده عضد که دربیم مال وجان خود و خواجه ‏تاشان  ‏دیگر بودند ، در پاریس گرد هم آمدند  که اگراحمد شاه نا خدمتی کرد و در ضیافت ‏رسمی از قرار ‏داد اسمی نبرد و مغضوب « صاحب » گردید ولی دولت قاجاری همه وقت ‏جانب  منافع دولت ‏فخیمه  را رعایت  کرده است و چنانچه قرار به برکناری احمد شاه  است هر ‏یک از ما شاهزادگان ‏می تواند  به جای  وی به سلطنت پردازد و نیازی به برانداختن این سلسلۀ ‏صد و پنجاه ساله نیست ‏وانگهی ما شاهزادگان قاجاری هر کدام در ایران اموالی موروثی ‏داریم که از پدران ما برجای ‏مانده ونزدیک  به یک قرن  و نیم است که ما دراین سرزمین ‏زندگی می کنیم  و زن و فرزند و‏خویش دورو نزدیک داریم؛ نباید که به خطای احمد شاه ‏خاندان ما نابود شود واموالمان به یغما ‏رود و آبرو وحیثیتمان ضایع گردد.  متعاقب این ‏نشست تصمیمی گرفتند که آقا خان محلّاتی را ‏که در دولت انگلستان احترامی و خصوصیتی ‏تمام داشت واسطه قرار دهند واز وزیر خارجۀ ‏انگلستان وقتی برای ملاقات حاصل کنند .‏این کارصورت می پذیرد و به حضور وزیر خارجۀ  ‏دولت فخیمه می رسند و عرض حال خود ‏می کنند و برای « مآل»  خود تقاضای تأمین می نمایند. ‏وزیرخارجه بدیشان می گوید  که این ‏‏:« برنامه ای  است تمام شده،  قضای آسمان است این و ‏دگرگون نخواهد شد. اما مجری این ‏طرح  که اززیر و بم طرح اطّلاع  کامل  دارد ،  اکنون دریکی از ‏روستاهای انگلستان ایّام  تعطیل ‏خود را می گذراند. من به احترام آقا خان،  یادداشتی برای وی  می ‏نویسم  تا درین کار از بذل ‏مساعدت  دریغ نورزد.»‏
‏ این یادداشت نوشته می شود وحضرات به اتّفاق آقا خان محلّاتی با لباس رسمی مجلّل روانۀ ‏‏محلّ استراحت آن مجری طرح می شوند و بالاخره او را می یابند و عرض ادب  می کنند، آن ‏‏مجری طرح هاج و واج مانده بود که اینان با لباس رسمی و سلیندرو فراک ازاوچه می خواهند ‏از آنان  دعوت می کند  تا بروی کنده های درختان بریده شده بنشینند  و « عرض  حاجت»  کنند. ‏‏شاهزادگان  همراه با آقا خان محلّاتی – که  خود نیزازجانب مادر نوادۀ فتحعلی شاه بود – شروع  ‏به ‏مطلب می کند که اگرسلطان احمد شاه خطا کرد ما  درهمراهی حاضر هستیم و احتیاجی به ‏تغییر‏سلطنت نیست که هست و نیست ما به دست دیگری بیفتد. سیاسمتدارانگلیسی درجواب ‏اظهار می ‏دارد که امرتغییرسلطنت کاری است تمام شده و دیگر بازگشتی  برآن متصوّرنیست.  ‏ولی به احترام ‏یادداشت وزیر خارجۀ  انگلستان و مقدم آقا خان ، دولت انگلستان جان و مال  ‏خاندان قاجاریه را ‏تضمین خواهد کرد.-  و چنین کرد و دیدم که هیچ گونه  تعرّضی به مال وجان ‏احدی ازشاهزادگان ‏قاجاری نشد.‏
‏ این داستان را من از آقای زارع حائری زاده پسرمرحوم ابوالحسن حائری زاده ، وکیل مجلس در ‏‏ادوارمتعدد وعضو شورای دیوان عالی ، کشورشنیدم وایشان اظهار می داشتند که من روزی ‏در ‏اصفهان، در مجلسی به مناسبتی این داستان را بازگو کردم. چند روز بعد  صارم الدوله اکبر ‏میرزا  ‏مرا به ناهاردعوت کرد واین بهانه ای  بود برای آن که  بپرسد من  این داستان  را از کی  ‏و کجا  ‏شنیده ام  من گفتم از پدرم شنیده ام، آیا درست نیست؟ شاهزاده گفت کاملاً درست است ولی ‏این مطلب  ‏بی نهایت  محرمانه و صرفاً بین دو تن  از شاهزادگان  قاجاریه بود در حیرتم  که چگونه ‏پدر شما بر آن ‏آگاه شد.
سرّ خدا  که عارف سالک به کس نگفت
‏ در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

‎]‎‏ ترجمه اسناد  ‏‎[‎

گزارش  محرمانه
‏132‏
وزریر امور خارجه
‏128  این مدرک  جزء  اموال  دولت اعلی حضرت  پادشاه  انگلیس می باشد
‏ شماره 128آرشیو
سوم نوامبر 1925‏
بخش 30‏
‏ ایران ‏
‏---------------‏
محرمانه ‏‎]‎‏ ئی 34 / 18 / 6723 ‏‎[‎

‎]‎‏ شمارۀ 1‏‎[‎

از سر پی . لورن   به اقای آوستن  چمبرلن
دریافت شده روز  سوم نوامبر
شمارۀ 508‏
قلهک، 29 ستپامبر 1925‏

آقای محترم
‏ درگزارش شماۀ 507  خود که  امروز برایتان ارسال داشتم این افتخار را یافتم تا نا آرامی های ‏اخیر ‏ایران که ظاهراً از کمبود  نان ناشی شده است تشریح وانگیزه ها و پیامدهای آن را مورد ‏تجزیه و ‏تحلیل  قرار دهیم  این رویدادها  فرصت مناسبی فراهم آورده است تا خلاصه ای از‏اوضاع کلّی ‏سیاسی  این کشورهمراه با گرایشهای و فراز و نشیب  های آن ارائه شود.‏
‏2 - همانگونه که از گزارش  فوق الذکر بر می آید  مسألۀ  مراجعۀ شاه به کشورش دقیقاً با ‏‏ناآرامیهای تهران ارتباط  دارد . دولت ایران  و به اعتقاد  من تمامی شخصیت های مهم در صحنۀ  ‏‏سیاسی ایران معتقدند که اعلی حضرت  همایونی بدون تضمین  یک قدرت خارجی ، حدّاقل تا ‏‏زمانی که رضا خان  موضع قدرت خود را دراین کشورحفظ کرده است ، به ایران مراجعت ‏‏نخواهد نمود. این افراد همچنین عقیده دارند که تنها تضمینی که رضایت خاطر اعلی حضرت  را ‏‏فراهم  خواهد آورد تضمین بریتانیای کبیر یا روسیه است. به اعتقاد دولت فعلی ایران شخصیت های مهم شاه به احتمال زیاد این تضمین  را درلندن جستجوخواهند کرد تا مسکو، وهنگامی که خبرمربوط  به ‏تصمیم ‏شاه مبنی برحرکت از مارسی در روز دوّم اکتبر به تهران رسید، عقیدۀ عمومی براین ‏بود که یا ‏تضمینهایی از سوی  دولت  پادشاهی انگلیس داده شده یا تضمینهایی به دولت اعلی ‏حضرت داده است ‏که صادقانه با دولت فعلی ایران همکاری خواهد کرد.‏
‏3 – شخصاً وبه طورخصوصی، من به نخست وزیرو وزیرامورخارجۀ ایران این نکته را تشریح ‏کردم  ‏که شاه با سفارت انگلیس درپاریس، دربارۀ بازگشت خود به تهران تماس گرفته و نظرخواهی ‏کرده و ‏این بارنیزپاسخی که درسال گذشته به وی داده شد با این ‏مضمون که ‏مسأله بازگشت وی به ایران یک مسألۀ کاملاً داخلی است که به اعلی حضرت ودولت ‏مربوط می شود ‏وعدم تمایل وامکان ارائه هرگونه توصیه ومداخله ای ازسوی انگلیس درقبال این ‏مسأله مجدداً تکرار ‏شد. این اطّلاعات بدون شک اکنون به دیگر اعضای کابینه وهواداران سیاسی ‏دولت فعلی رسیده است. ‏این عدّه معتقدند در صورتی که هیچ گونه قرارومدار خاصی بین شاه ‏ودولت اعلی حضرت پادشاه ‏انگلیس وجود نداشته باشد، درآن صورت یکی از دو فرضیه زیر می ‏بایست واقعیت داشته باشد:  یا ‏اعلامیه شاه  ضمن بازگشت به ایران  برا ی پی بردن  به ‏واکنشهایی است که این خبر درتهران به ‏همراه دارد که  درین  مورد  باید منتظرماند و دید  ‏ناآرمیهای اخیردرچه جهت تصمیم وی را  تحت ‏تأثیر قرارداده اند یا این  که شاه  با مسکو به ‏توافقهایی دست یافته است. من از منابع موثّق شنیده ‏ام که در صورت صحّت داشتن فرضیۀ دوّم ‏، احزاب راستگرا که اساساً سلطنت طلب هستند وحتّی ‏مدرّس از آرمان خود در مورد سلطان ‏احمد شاه دست خواهند کشید.‏
‏4 – لازم  به تذکر است که علّت حمایت احزاب راستگرا از رضا خان که علاقۀ شخصی و ‏سیاسی  ‏خاصّی نسبت به وی ندارند و درمجلس او را دارای اکثریت ثابتی می بینند این است ‏که معتقدند ‏رضا خان مناسبترین سیاستمداری است که با بهره گیری ازموقعیت خوب خود ‏می تواند کشور را ‏از خطر  بلشویزیم  و روند  دسیسه  آمیزی که سران انقلابی مسکو د ر پیش ‏گرفته اند خفظ کند.‏
باید درنظرداشت که اوضاع اکنون درمقایسه  با سال 1921 تغییرچشمگیری داشته است و ‏در ‏حال  حاضر دولتی وجود دارد  که در زمینۀ سیاست داخلی دارای هماهنگی است و تلاش ‏می کند ‏که با حمایت اکثریت ثابتی درمجلس شورای ملّی سیاست خارجی  خود را نیزسرو ‏سامان دهد ‏وقول داده است تا دربرابررخنه گریها وطرحهای براندازیهای روسها ونفوذ روزافزون ‏آنها مقاومت کند.‏
‏5 -  در واقع این مقوله ای است که در حال حاضر سه جریان عمده وجود دارد که سلطان احمد ‏شاه  ‏را به عنوان  یک فرد ترجیح می دهد:‏
اولین گروه از افراد با نفوذ وازکسانی هستند که از رضا ]خان[ به علّت شیوه های مستبدانۀ وی  ‏‏بیزار و خواستارآنند تا شاه به کشور بازگشته و رضا خان  را از مسند  قدرت  به زیر آورد. ‏‏میتوان گفت این اندیشه و خواست احزاب شدیداً سلطنت طلب وضدّ رضا خان است.‏
‏ گروه دیگر می خواهند ولیعهد به جای برادرش بر تخت سلطنت بنشیند و نسبت به دولت ‏رضا ‏خان و برقدرت ماندن یا برکنارشدن وی بی اعتنایند و می گویند این وظیفۀ شاه است ‏که دولت ‏مناسب خود را انتخاب کند.‏
‏ دستۀ سوّم  صادقانه طرفدار رضا خان و هر گونه دولتی هستند که وی به تشکیل آن دست ‏بزند ‏وشاه و ولیعهد و درمجموع تمامی سلسلۀ قاجار را نهادی فرسوده و بی مصرف می دانند ‏که بهتر‏است شرآنها  ازسرکشورکم شود.‏
‏6 - با توجّه به مراتب فوق، از دید یک ناظرخارجی ، هردولتی که حقیقتاً به آینده این کشور ‏علاقه ‏مند  است باید گفت درحال حاضردوجریان درایران، در حال شکل گیری است و در‏آینده ای ‏نه چندان دور، این دو مسأله جنبۀ حادّ خواهد یافت. مسألۀ اوّل یک امرداخلی است و ‏به حفظ  ‏پادشاه وسلسلۀ قاجار  مربوط می شود وموضوع مسألۀ خارجی است که به جهت گیری ‏سیاست ‏خارجی ایران مربوط  است.  آنچه اکنون درحال شکل گیری است گرایش آشکار تفاهم ‏با دولت ‏انگلیس واحتمالاً بروزمشکل وبحران  در روابط  با روسیه است.‏
‏ رونوشت این گزارش به دولت هند، کمیسرعالی اعلی حضرت پادشاه ودر بغداد و سرکنسول
‏ دولت  اعلی  حضرت پادشاه دربوشهر ارسال  می گردد.‏
‏ با تقدیم احترامات فائقه ‏
‏ سرپرسی لورن 

‏    ‏‎]‎‏ 3 – 98 – 6452 الف ‏‎[‎‏  ‏

‎]‎‏ شماره 2‏‎[‎

ایران
‏ 11 نوامبر 1925‏
محرمانه
‏ بخش  دوم
گزارش 562‏
از سر پرسی  لورن  به اوستن  چمبرلن
‏ این گزارش  روز  یازدهم  نوامبر 1925  دریافت  شده است. بخش دوّم ‏
تهران 21 اکتبر 1925‏
‏ اقای محترم
‏ 1-  افتخاردارم که گوشه ای از بازتابهای تظاهرات اخیر را درامور داخلی  مجلس  به ‏اطّلاع  ‏برسانم:‏
‏2 -  براساس آئین نامه های داخلی ، مجلس ایران هر شش ماه، در طیّ دو سال دورۀ وکالت ‏‏نمایندگان، برای تعیین رئیس مجلس ، دو نایب یک کمیته اداری کوچک انتخابات صورت می ‏‏گیرد.‏
‏3 -  میرزا حسین خان پیرنیا مؤتمن الملک، به غیر از یک دوره ، همواره ریاست  مجلس را ‏عهده ‏دار بوده است وهمه او را برای احراز این سمت ازهرنظر شایسته ترین فرد می ‏دانند.اطّلاعات ‏وی درمورد قوانین ومقرّرات  پارلمانی ایران و نفوذش بر دیگر نمایندگان بی نظیر‏است اخیراً بعضی ‏از نمایندگان که جاه طلبی بیشتر دارند ازانحصاری بودن ریاست مجلس به ‏تنگ آماده اند وازخود ‏و دیگران می پرسید آیا این امر به سود مجلس است که ریاست ‏همواره درانحصار یک فرد ‏مشخّص  باشد.‏
‏4 - تشکیل یک جناح اکثریت که اخیراً در مجلس به وجود آمده زمینه را برای نامزدی و ‏انتخاب ‏یک رئیس تازه فراهم آورده است. دراین زمینه تبلیغاتی در میان نمایندگان جریان ‏داشته تا در‏هنگام  انتخابات داخلی مجلس ، درخلال شش ماه گذشته، اکثریت می بایست در بارۀ  ‏نامزدی ‏شخص دیگری  برای گرفتن سمت میرزا حسین خان پیرنیا تصمیماتی اتّخاذ کنند. ‏
‏ 5 - داوطلب مورد نظر اکثریت سیّد تدیّن است. اما انتخاب وی با تظاهرات اخیردرجلومجلس ‏مقارن ‏گردید. همان طورکه قبلاً نیزخاطرنشان کرده ام، برپایی این تظاهرات باردیگرمسئلۀ حاد و ‏کهنۀ سلسلۀ ‏قاجار را مطرح کرده است وچنین به نظرمی رسد که نمایندگان مجلس احساس می کنند  که در چنین  مقطع بحرانی لازم است که شخصی که همه او را به عنوان مطّلع ترین فرد در مسائل  مربوط به قانون  اساسی  میباشد بار دیگر  ریاست مجلس را عهده دار  گردد.
6- بدین ترتیب سید تدیّن به سود میرزا حسین خان پیرنیا کنار رفت ولی درطیّ سخنانی که به عنوان اعلام کناره گیری از رقابت  برای احراز کرسی ریاست مجلس  نمود،  سخنان ‏تندی برزبان  آورد و همین بیان شدید اللحن موجب رنجش خاطر پیرنیا و انصراف قطعی اواز‏انتخاب مجدّد به ‏ریاست مجلس گردید. نمایندگان مجلس که انتظارچینن و اکنشی را ازجانب  پیرنیا ‏نداشتند شدیداً ‏نگران شدند و نمایندگان کلیۀ احزاب به تکاپو افتادند و از رئیس سابق  مجلس  خواستند تا بار دیگر ‏امور را برعهده گیرد. اما تمام تلاش آنان بی اثرماند. درحقیقت دسیسۀ ‏نمایندگان و نطق بی ‏نزاکت تدیّن درهنگام  کناره گیری از نامزدی ریاست مجلس به سود ‏پیرنیا فرصتی  را که پیرنیا ‏متر صّد آن بود فراهم آورد. پیرنیا  دریافته بود که طرح دو بارۀ  ‏موضوع  سلسلۀ  قاجاری و جنجالی  ‏که بر سرآن ایجاد  شده اگر تداوم  یابد موجب خدشه دار‏شدن قانون اساسی خواهد شد و زمانی  فرا ‏خواهد رسید که وی به عنوان ریاست  مجلس ونخستین  ‏پاسدار قانون اساسی با دشوارترین مسائل ‏مواجه گردد. بدین ترتیب وی از فرصتی  که فراهم  آمده  بود مشتاقانه سود جست و تصمیم گرفت  ‏تا خود  را از درگیری درخطوط  مقدّم  نبرد دور ‏نگهدارد  و درین مورد  پافشاری  نمود.‏
‏7 -  پس از چند روز مشورت نمایندگان  تصمیم گرفتند  که مستوفی  الممالک  رابه ریاست ‏مجلس  ‏برگزینند واین کار بدون هیچ گونه مشکلی  صورت  گرفت.  اما نمایندگان مجلس ‏مجدّداً با  مشکل ‏رو به رو شدند. زیرا مستوفی  الممالک به بهانۀ آن که از آئین نامه ها و مقرّرات ‏مربوط به  مجلس ‏اطّلاع  کافی ندارد از پذیرفتن سمت ریاست خود داری کرد. گرچه این ادّعا ‏ممکن است تا حدّی صحّت داشته ‏باشد، لیکن خودداری مستوفی الممالک قطعاً علّت های دیگری ‏دارد و آن این است که ‏مستوفی  الممالک از دوستان دیرینۀ پیرنیا بود و نمی خواست جای وی ‏را بگیرد  مستوفی الممالک ‏از طرفداران سرشناس سلطنت است و از اتّخاذ تصمیم در هرزمینه ‏ای خودداری کرده چه رسد  به ‏تصمیم گیری  در بارۀ مسآلۀ  مهمّی مانند قانون اساسی اطّلاعات ‏محرمانه حکایت  از آن دارد که وی ‏برتصمیم خود مبنی  برامتناع از قبول چنین سمتی پافشاری  ‏خواهد کرد.‏
‏8 – غیرازپیرنیا و برادرش مشیرالدوله و مستوفی ، هیچ یک از نمایندگان آگاهی لازم ونفوذ ‏و‏حیثیت ضروری را برای  ادارۀ مجلس ومجاب کردن نمایندگان را ندارد. اکنون مجلس با ‏مشکل ‏انتخاب  رئیس  رو بروست.‏
‏9 -  سرانجام یک نمایندۀ گمنام و احتمالاً بی تجربه برای احراز کرسی ریاست مجلس پیدا ‏خواهد ‏شد.  لکن این شخص وظیفۀ دشواری در پیش رو خواهد داشت و خطوط مشخّصی  که ‏حاکم بر‏مجلس بود احتمالاً دچارتغییرخواهد شد و این دگرگونی بدون شک درجهت مثبتی ‏نخواهد بود.‏
‏ رونوشت این گزارش برای حکومت هند وکمیسرعالی دولت پادشاهی انگلستان دربغداد ‏ارسال ‏می گردد.‏
‏ با تقدیم احترامات فائقه، سرپرسی  لورن 

‎]‎‏ شماره 3 ‏‎[‎
‏ 
‏11  نومبر 1925‏
گزارش کاملاً محرمانه شماره 550 "سر پرسی لورن" برای آقای  "اوستن چمبرلن" دروزارت امور ‏‏خارجه بریتانیا  در روز 22 اکتبر 1925 از تهران مخابره  و روز  یازدهم  نوامبر 1925 ‏دریافت  ‏شده است. شمارۀ  رمز این گزارش  ‏‎]‎‏ 34 / 18/ 6930 نی‎[‎‏ می باشد  و به عنوان  بخش ‏‏4  شمارۀ 1 ‏کد  گذاری  شده است  متن گزارش  بدین شرح است:‏
‏1 -  در گزارش شمارۀ 76 مورّخ 10 فوریه -  و به ویژه  در قسمت  دوم آن گزارش – تاآنجا  که ‏می ‏توانستم شرایط و ملاحظاتی را که رضا خان پهلوی را جهت دست یافتن به مقامی بالاتر‏ازمقام ‏فعلی  وا می دارد تشریح نمودم. حلّ بحرانی که از این بابت ایجاد شده، درگزارش شمارۀ ‏‏107 ‏مورّخ 26  فوریه تشریح شده است.‏
‏ در گزارش محرمانۀ شمارۀ 317 مورّخ 16ژوئن  خاطرنشا ن ساختم  که به رغم راه حل  ارائه  ‏شده ‏در گزارش ماه فوریه ، مسألۀ شاه و شاید  سلسله حل  نگردیده  و بلاتکلیفی دراین مورد  ‏اثرات زیان  ‏باری بر اوضاع این جا دارد. در ضمن یاد آور شدم  که رضا خان  برای  بارسوّم ‏مسأله را ‏مطرح  نخواهد کرد بلکه  تحمّل می کند  و مترصّد اوضاع خواهد نشست.‏
‏2 -  همان طورکه در یک  رشته از تلگرامهای اخیربه اطّلاع رسانده ام ، پیش بینی فوق ‏‏صورت  تحقّق نیافته و مشکل شاه و سلسله مجدّداً مطرح گردیده است. لازم  به یاداوری است ‏که ‏چند  ماه  پیش  دعوتنامه ای برای اعلی حضرت  ارسال و از وی خواسته  شد تا به ‏ایران باز ‏گردد . لکن تاکنون جز  پاسخهای طفره آمیزاقدامی در این باره  صورت نگرفته. ‏نتیجه ای که در‏این جا گرفته شده این است که شاه قصد بازگشت به ایران ندارد مگر آن که ‏تضمینی از قدرتهای ‏خارجی دریافت کند (  به گزارش  شمارۀ 508  مورّخ 29 سپتامبر مراجعه ‏شود). تحت این شرایط ‏اعلامیۀ غیرمنتظره اعلی حضرت مبنی برتصمیم ایشان برای حرکت از ‏بندرمارسی  در روز دوّم ‏اکتبر، تا حدودی موجب حیرت است وبدون چنین اعلامیه ای، به اعتقاد ‏من ، رضاخان به این امر ‏رضایت می داد  که اوضاع  به گونۀ فعلی باقی ماند. لکن با صدور ‏اعلامیۀ شاه،  وی احتمالاً تصمیم  ‏خود را  گرفته و طرح  مجدّد موضوع  شاه و سلطنت را خواستار ‏شده است.‏
‏ اوّلین گامی که وی درآن راه برداشت شورش  موسوم به بلوای  نان است که تلگرام  شمارۀ  507 ‏مورّخ  ‏‏10 اکتبرازآن یاد کرده ام این مانورتا حدودی ناموفّق ازآب  درآمد. تلاش دوّم دراین ‏زمینه  نا‏آرامیهای تبریز آغازشد که تلگراف  شمارۀ 131 مورّخ ده اکتبر به اطّلاع  رساندم. این نا ‏آرامیها از ‏مخالفت با مراجعت شاه و سعی در حفظ رژیم  قاجار صورت  گرفت و در ایالات  ‏دیگرهمچون ‏رشت واصفهان ومشهد انعکاس یافت. همزمان با این نا آرامیها ، عدّه ای که ‏مظنون به داشتن ‏عقاید کمونیستی  بودند دستگیرشدند و این کار قبلاً در تهران  نیز صورت  ‏گرفته بود. در ‏تلگرافهای شمارۀ 317  مورّخ  13 اکتبر و شماره های 327 و 328 مورّخ 19 ‏اکتبر و 332 مورّخ ‏‏21  اکتبر شما را با سیر تحوّلات بعدی براساس موثّق ترین اطّلاعاتی که ‏در اختیار داشته ام  قرار ‏داده ام  و علل  و انگیزه و نیروهای دخیل در این  رویدادها  را تسریع  ‏نموده ایم.‏
‏3 -  کلّ اوضاع  شدیداً بغرنج و تجزیه و تحلیل آن بسیاردشواراست . به عقیدۀ من نکات ذیل که ‏در ‏مذاکرات خصوصی  و محرمانه با وزیر امور خارخه  به آنها  دست  یافته ام کاملاً موثّق  ‏است:‏
الف: هیچ کس از مقاصد رئیس الوزرا اطّلاع  نداشته و نمی داند  که وی تا چه حدّ  برای دست  ‏یافتن  ‏به مقاصد خود پیش خواهد رفت و در ایران هیچکس  جرأت  آن را ندارد و به علّت ‏احساس عدم  ‏امنیت  شخصی ، بیم دارد  که ازشاه بدون لفّافه سئوال کند چه خیالی در سر دارد و ‏برای دریافت  پاسخ  ‏برای سئوال خود پافشاری نماید.‏
‏   ‏
ب:  تمامی مسائل جدید و مهم کشور ، اعم ازداخلی  یا خارجی  به حال تعلیق در آمده  و تا ‏زمانی  ‏که مسألۀ شاه وسلسلۀ  قاجار  روشن  نشود،  اوضاع  به همین  صورت  باقی خواهد ‏ماند و تمامی  ‏مسائل  دیگر از سوی رئیس الوزرا در جهت ارتباط  با مسألۀ  شاه و سلسله  مورد ‏ارزیابی  قرار می ‏گیرد نه  از لحاظ اهمّیت و ارزش ذاتی موضوع.‏
ج: این انتظارکه یک کابینۀ متجانس درهمکاری وتماس نزدیک با گروههای اکثریت احزاب راست ‏‏گرای مجلس، تحت رهبری مدرّس، رهنمودهایی به رئیس الوزراء ارائه کند واو را تحت تأثیر  ‏‏قراردهد و موجب شود که سیاست داخلی وخارجی ایران مشخّص شود انتظاری بیهوده است. ‏اکثریت  ‏پارلمانی یک اکثریت ساختگی است وبا مانورهای رهبران فراکسیونها، درجهت رقابتها ‏وخوشامدن ها  ‏و ناخوش آمدن های خصوصی و فردی حرکت می کند. رئیس الوزرا کاملاً ‏براوضاع مسلّط است و ‏کابینه را درفرمان خویش دارد و می تواند گروههای پارلمانی رابه دلخواه خود ‏بازی  دهد.‏
د: رئیس اورا به این صرافت اناخته که تا وقتی که ازنفوذ سلطنت –  که به صورت اهرم سیاسی ‏مستقیم  ‏یا غیرمستقیم برضدّ وی استفاده می شود- رهائی نیابد نمی تواند طرحهای سیاسی و‏بازسازی اقتصادی ‏کشورش را به مرحلۀ اجرا در آورد. ‏
ه: وزیرامورخارجه ایران می گوید درخلال چهارده ماه تصدّی این سمت، هرگز ندیده است که رئیس ‏‏الوزرا در مقابله با نفوذ بلشویک ها تردید به خود راه دهد و درخنثی کردن توطئه های روسیه و ‏‏اقدامات براندازی آن کشور، دراشکال مختلف آن ،  ازخود سستی نشان دهد و در ادارۀ سیاست ‏‏خارجی  ایران به سود انگلیسها  جبهه گیری نکند. ‏

و:  ابزار تمایل ازسوی رضا خان،  برای حلّ و فصل مسائل مهمّ عقب افتاده با دولت پادشاه بریتانیا  ‏‏جنبۀ صادقانه دارد. لیکن رضا خان می داند که به علّت جاه طلبی های شخصی خود،  مخالفان  ‏بسیار ‏دارد وبه همین دلیل نمی خواهد از قدرت خود برای حلّ و فصل این مسائل استفاده کند.  زیرا از آن بیم ‏دارد که  مخالفان آن را مستمسک قراردهند و از آن برای  مسائل  مهمّ داخلی  یا ‏مشاجرات  و ‏مجادلات شخصی بهره برداری کند. هنگامی که مسائل مربوط به انگلیس مطرح  ‏می شود،  خاصه ‏درشورای  وزیران که بیشترچنین امری صورت می گیرد، رضا خان نمی ‏تواند خواست  خود ‏را  آشکارا عنوان کند بلکه ناچاراست در برابر مخالفت یکی از کمیسیونها  ‏یا شنیدن  نظرات ‏مخالفین – که اغلب  از عدم آگاهی وغفلت یا کارشکنی سرچشمه می گیرد- ‏و از سوی  یک وزیر ‏خاص  به عمل  می آید سکوت  کند و مستقیماً خود را  درگیر  نسازد. ‏وزیر  امورخارجه  ایران ‏هشدار  داد تا زمانی  که تکلیف رضا خان و سلسلۀ  قاجار روشن  نشود ‏، مسائل مهمّ دولت  انگلستان ‏با ایران نیز همچنان به حال تعلیق  باقی  خواهد ماند.‏
ز:  وزیرامورخارجه و دیگر شخصیتهای آگاه و میانه رو  ایران چنین عقیده  دارند که وجود یک شاه  ‏‏سرسخت وغایب که با رضا خان دشمنی دارد نمی تواند تا ابد ادامه یابد واین کاربه زیان کشور‏است.  ‏این شخصیتهای ایرانی با تغییر‎]‎‏ سلطنت  ‏‎ [‎‏مخالفتی ندارد به شرط آن که ثبات برهم ‏نخورد و ‏رشته کارها ازهم گسسته نگردد. اما این که چه نوع تغییری مناسب خواهد بود و ‏چگونه باید این ‏تغییر  صورت پذیرد، یا چه چیزی رضایت رضاخان را فراهم خواهد آورد ‏نکته ای است  که آنها ‏حقیقتاً از آن خبر ندارند. این مقامات ایرانی اگر به حال خود رها شوند و ‏تحت تأثیرشخصیت ‏رئیس الوزرا  قرار نگیرند  ترجیح می دهند که شاه به نفع برادرخود که ‏درحال حاضرولیعهد  است ‏از مقام سلطنت  کناره گیری کند.‏
ح: وزیرامورخارجۀ ایران معتقد است که شاه احتمالاً در برابر دریافت حقوق و مزایای  چشمگیری  ‏از ‏دولت ایران به استعفا ازسلطنت رضایت خواهد داد.  به عقیدۀ  وزیر امورخارجۀ ایران، شاه  ‏تصریح ‏خواهد کرد  که پرداخت تنظیم حقوق و مزایا از سوی یک طرف ثالث  تضمین  شود( ‏تردیدی نیست که ‏شاه به عنوان  ضامن  به جای  دیگری  جز دولت انگلستان چشم ندوخته است). ‏
ط: همین شخصیتهای میانه رو ایران روابط ایران با انگلیس را درسر لوحۀ برنامه ها وخواسته ‏های  ‏خود قرارمی دهند. آنها آماده اند تا ازرهنمود های دولت انگلیس برای حل وفصل هرچه بهتر ‏مشکلات  ‏کنونی سود جویند. مقامات ایرانی به علّت خود داری دولت انگلیس و نمایندگان آن در ‏ایران، از ابراز  ‏تمایل به یک روند خاص احساس بلاتکلیفی می کنند واز آن بیم دارند که براثرعدم ‏رهنمودهایی ازسوی ‏دولت انگلیس ایرانیها خود ازعهدۀ کارها برنیایند وآشفتگی ایجاد شود ‏و حتّی بدتر ازآن به ‏دامن  روسیه افتند یا ازآن کشور پیروی  کنند.‏
ی : عقیده ونظر رضا خان به هیچ وجه مشخّص نیست و حالت معمّا دارد. درصورتی که به ‏ملاقات  ‏وی بروم تلاش خواهم کرد تا با دقّتی بیشترازنظرات ومقاصد وی آگاه بشوم. دروضعیت ‏کنونی  ‏صلاح نمی بینم که با وی ملاقاتی انجام دهم. من نباید به گفت وشنودی که به یک ‏تغییراساسی درین  ‏کشورمنجر می شود کشیده  شوم وقطعاً نمی باید برای ساقط کردن پادشاهی ‏ازاریکۀ قدرت یا منقرض ‏کردن سلسله ای که با آن پادشاه بدان تعلّق دارد و من به عنوان نماینده ‏به درباراو اعزام شده ام ‏مداخله کنم. آیا باید درمسائل مهمّ دو جانبه میان خود ودولت ایران ‏، مانند مسألۀ بدهی ایران ، به ‏رسمیت شناحتن عراق، وضع عوارض و حقوق  گمرکی  ترجیحی ‏درسرحدّات  شمال ایران و حلّ و ‏فصل مسألۀ شیخ محمّره وغیره  با رضا خان گفتگو کنم؟ آشکار ‏است  که در وضع  کنونی هیچ گونه ‏پیشرفتی دراین زمینه حاصل نخواهد شد و حتّی ممکن است ‏با طرح این مسائل درزمانی که فکر ‏واندیشۀ عالی جناب رضاخان کاملاً به مسایل دیگری معطوف ‏است  اثر منفی و زیان باری به همراه ‏داشته باشد. با توجّه  به مراتب فوق ، فعلاً درصدد ملاقات با ‏رضا خان نیستم به ویژه آن که قرائن  ‏حکایت ازآن دارد که وی فکرمی کند که دولت پادشاهی ‏انگلیس تا حدودی با شاه همدردی کرده ومخالف ‏تحقّق نظرات وی درقبال سلسلۀ قاجاراست.‏
‏ به اعتقاد من بهتر است اگر رضا خان می خواهد از نظرات دولت انگلیس مطّلع  شود؛  او از من  ‏در ‏خواست ملاقات نماید تا دیدگاه خود را  به وی  اطّلاع  دهیم. اگر او نسبت به این  مسأله  بی ‏اعتنا  ‏است درآن صورت  تماس و گفتگو با وی ثمری نخواهد داشت.  با این تفاصیل به عقیدۀ  من ‏بهتر است  ‏او را  به حال  خود واگذاریم . شاید با این کار ،  وی تحت  نفوذ  روسها در آید  ولی  ‏اگر ارزیابی من ‏از شخصیت و دیدگاههای وی کاملاً خلاف واقعیت نباشد باید بداند  که هر گونه ‏تبانی با روسیه یا ‏درخواست کمک ازاین کشور برای تحقّق بخشیدن به اندیشه های خود محبوبیت ‏خویش را درکشورش ‏که براثر برخوردهای جاری میان او و خاندان سلطنت خدشه دار گردیده،  ‏کاملاً نابود خواهد کرد.  ‏اگر وی در موقعیتی  قرار گیرد که تنها دو راه  یعنی عقب نشینی  کامل یا ‏گرفتن  کمک از قدرت ‏خارجی در پیش داشته باشد این خطر وجود دارد که او  خود را درآغوش ‏روسها  بیندازد ولی به نظرمن ‏مسآله تا این اندازه حاد نخواهد شد وتا آنجا  که من می دانم رضاخان ‏زیرکترازآن است که خود را به این ‏سرنوشت دچار سازد.‏
‏5 -  من تردیدی ندارم  که رضا خان در نهایت  معتقد  است که ایران از پیوند نزدیکتر با ‏انگلیس پیش از اتّحاد جماهیر شوروی سود خواهد برد . از قرار ، وی  نمی تواند خود را  متقاعد  نماید که سیاست دولت انگلیس کاملاً در قبال وی دوستانه است و به همین  دلیل او ارتباط  با روسها  را ‏حفظ  ‏کرده است تا درصورتی  که نظرات انگلیسها و او در بارۀ مسائلی  که برای  وی اهمیت فوق ‏العاده ای  ‏دارد،  یکسان از آب در نیامد، بتواند از وزنۀ متقابل روسها در برابر انگلیس ‏استفاده کند. به نظر من ‏رضا خان حاضر نخواهد شد که در صحنۀ شطرنج سرباز روسی خود ‏را قربانی کند مگرآنکه  ‏در مقابل تضمین همکاری با حمایت تلویحی دولت انگلیس را که ‏تمامی دولتمردان مشخص تعبیر‏شخصی  خاصی از آن دارند دریافت نمایند. رضا خان بی تردید ‏مدّعی است که وی به هرج مرج ‏در کشور خاتمه داده و نظم ایجاد کرده است و تلاشهای ‏شوروی  برای نفوذ در ایران را عقیم  گذاشته ‏است. از نظراو این دو دستاورد برای سیاست ‏انگلیس ازعدم حلّ و فصل برخی مسائل معوّقه بین ‏دولت ایران و انگلیس مهمتراست. شاید ‏رضا خان عمداً این مسائل را معوّق  نگه می دارد  تا ‏مطمئن  شود که دولت انگلیس درمبارزۀ ‏وی علیه  قاجار مخالفتی به عمل  نخواهد آورد.  اگر آنچه  که گفته شد درست باشد به نظر من ‏باید ما موضع کنونی خود را کاملاً حفظ کرده و از برداشتن ‏هر قدمی  که سبب شود وی حتّی به ‏طورغیر مستقیم  متوجّه شود که  ما یک  جناح  را بر جناح  ‏دیگر ترجیح می دهیم  خود داری  ‏نماییم. رضا خان  می خواهد  ما دستمان  را رو کنیم  ولی  به نظر  ‏من بهترین  تاکتیک  آن است ‏که ما  او را  به نشان دادن  دستش وادار کنیم. این نکته درعین  حال با ‏پیشنهاد مندرج در تلگراف ‏ارسالی  مبنی بر صدور اعلامیه ای  از سوی دولت انگلیس در لندن  و ‏بیان این مطلب  که دولت  ‏پادشاهی  به هیچ وجه مصمّم به مداخله و درگیری در این مسئلۀ داخلی و ‏ارائه دلیل اتّخاذ ‏چنین موضعی منافاتی  ندارد. چنین اعلامیه ای به نظرمن  تا حدّی به نیروهای ‏سیاسی  ایران ‏به عنوان یک حمایت معنوی  محسوب خواهد شد. چون این نیروها  از درگیر‏شدن در ‏تغییرات  ناگهانی و بی نظمی و اضطرابی که احتمالاً همراه  با تغییرات خواهد  بود دوری ‏جسته ‏و ترجیح می دهند که اگر قرار است تغییر و تحوّلی  صورت بگیرد، مشروطه نباید به خطر ‏‏افتد. صدور بیانیه در ضمن  نشان خواهد داد  که تا آن چنان که  ازظاهر بر می آید چندان به مسأله ‏بی ‏اعتنا نیستیم و کسی به این صرافت نیفتد  که بخواهد به بهانه بی اعتنایی مسائل را چنان حلّ ‏و فصل  ‏نماید  که برای  منافع  ما زیان بارباشد.‏
‏6 -  از نظرمنافع انگلیس اوضاع چندان خوشایند ومطلوب نیست. اوضاع جاری  بدون ‏تردید ‏رضایت بخش نیست و تازمانی که این مبارزۀ عجیب ادامه دارد، شکّ و تردید و سر ‏درگمی ‏طبیعتاً ادامه خواهد داشت وامکان این که ایران سیاسی روشن و مشخّص اتّخاذ کند اندک ‏است از‏سوی دیگرهرگونه  تغییری خود ممکن است  به وقوع  رویدادهای نامطلوب  بسیاری ‏منجر شود که ‏آن رویدادها بالطبع بر منافع انگلستان تأثیرخواهند داشت. حتّی اگر مسأله به این ‏گونه بود که ما  فکر ‏می کردیم حق انتخاب  داریم درآن صورت نیز برسر یک دوراهی ‏قرار داشتیم.  از آنجا که ماهرگونه ‏دخالت را کنار گذاشته ایم  پس چاره ای غیرازانتظار وزیر نظر ‏گرفتن دقیق تحوّلات و رویدادها  ‏نداریم.‏
‏7 -  از آنجا که ما در نهایت نمی توانیم در برابر تغییرات و تحولات بی اعتنا بمانیم وهنگامی  ‏که ‏تغییر  روی داد مفید خواهد بود چنانچه راه حلهای احتمالی مورد ارزیابی قرار گیرد، یکی ‏از‏ساده ترین  راه حلها بی تردید کناره گیری سلطان ، احمد شاه  ازمقام سلطنت به نفع برادرش  ‏ولیعهد  ‏است. من تردید دارم که بگویم  تمامی ایران مخالف سلسلۀ قاجارند و بیشتربراین عقیده ام ‏که ‏استقرار سلسلۀ پهلوی دیر یا زود حتّی اگر با استقبال سیاستمداران هم مواجه شود با مخالفت ‏عمومی ‏روبرو خواهد شد وبه هواداری از سلسلۀ  قاجارواکنشهایی صورت  خواهد گرفت . ‏علاوه  بر ‏مطرح  بودن سئوالات  مربوط  به جانشینی ولیعهد و سئوال  کناره گیری و انتقال ‏قدرت باید دید آیا ‏رضا  خان این اقدام را خواهد پذیرفت و اگرهم  وی نپذیرد آیا ظرف چند ماه ‏مبارزه تازه ای برضدّ ‏شاه جدید وسلسلۀ قاجار آغاز  نخواهد شد؟  لازم به تذکّر است که به عقیدۀ ‏من  و به فرض موافقت ‏رضا خان با این طرح، راه حلّ  فوق بهترین راه حلّ ممکن است و فکر می ‏کنم اگررضا خان اجازۀ ‏اجرای  آن را بدهد این طرح با موفّقیت انجام خواهد شد.  باید اضافه ‏نمایم  که من با دقّت بسیار تلاش ‏نموده ام تا با هیچ کس  ، چه انگلیسی  چه ایرانی ، دربارۀ  ‏دیدگاه خود صحبتی به میان نیاوردم.‏
‏8 -  یک راه حل دیگر تشکیل شورای سلطنت  است  که می بایست در پی کناره  گیری شاه و ‏‏احتمالاً دست کشیدن از قدرت سلطنت ازسوی ولیعهد صورت پذیرد. شورای سلطنت بی ‏تردید به ‏دست شخص دیگرجزرضا خان نخواهد افتاد و در آن صورت شخصیت پادشاهی که ‏تنها صاحب  ‏یک عنوان است اهمیت چندانی نخواهد داشت.  ممکن است این شخصیت یکی  از‏دو پسر جوانتر ‏محمّد علی میرزا  باشد که حدود 20 و 22 سال  دارند و همراه  دیگر برادران ‏خود،  در حال  حاضر ‏از پاریس به ایران باز می گردند ولی اگر رضا خان عزم  خود را برای رها ‏شدن از دست سلسلۀ  قاجار ‏جزم کرده باشد در آن صورت این راه حل  نیزچارۀ کار نخواهد بود.‏
‏ 9-  یکی دیگراز راه حلها حذف سلسلۀ قاجار و تأسیس یک سلسلۀ جدید است . این راه حلیّ  است  ‏که ‏به عقیدۀ اکثریت مردم، رضاخان در پی آن است و قصد دارد تا خود به عنوان اوّلین پادشاه ‏سلسلۀ ‏پهلوی براریکۀ قدرت تکیه زند.‏
‏10 -  آخرین راه حل، تشکیل جمهوری است و انتخاب رضا خان به عنوان اوّلین رئیس جمهوری. ‏‏این مسئلۀ اخیر مسکوت مانده است ولی هیچ تضمینی  وجود ندارد که  مجدّداً مطرح شود.‏
‏11- همان طورکه پیشترنیزاشاره کردم، حتّی اگررضا خان بتواند تاج سلطنت را ازآن خود کند و ‏‏امکانات این کار را نیزفراهم داشته باشد آیا می تواند بر احساسات  مردم کشور نیز فائق آمده و ‏‏حمایت همگان را جلب کند.  اگر رضاخان باتوسّل به زور مسأله را درین جهت مطرح کند به عقیدۀ من ‏‏موفّق نخواهد شد و اگرهم موفّق شود تنها ازطریق توسّل  به زور و سرکوب  شدید و از میان  ‏بردن ‏مخالفان به مقاصد خود دست خواهد یافت. مسئلۀ اعلام جمهوریت ، اندیشۀ خطرناک وزیان ‏بارتری ‏است. چون اگر ایران در مسیرجمهوری سوق داده شود و سلطنت همراه با سلسلۀ ‏پادشاهی  از میان ‏رود،  به عقیدۀ من امکان موفّقیت آن بسیاراندک است و این  خطر وجود دارد  ‏که ایران دچار ‏ضعف و ناتوانی  شود و به طعمۀ مناسبی  برای انقلابیون مسکو  تبدیل  گردد.‏
‏12 -  از آنچه  که گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که هرگونه  تغییری در ایران با استقبال  ‏روسها  ‏مواجه خواهدشد و فرصت تازه ای دراختیار آنها  قرار خواهد داد تاآنها برطرحهای خود در ‏قبال ایران ‏که تاکنون قادر به اجرای آن نبوده اند جامۀ عمل بپوشانند. از سوی دیگر، درحالی که ‏وضع کنونی ‏به هیچ وجه رضایت بخش نبوده و نمی تواند باوجود یک شاه غیابی به طورنا ‏محدود ادامه یابد ‏ممکن  است برخی تغییرات  برای منافع انگلیس در این کشورمفید واقع شود. ‏ولی هر تعییری چه ‏از نظر ناآرامیهایی که بلافاصله ایجاد می شود و به علّت عدم  امکان ‏پیش بینی سیر تحوّلات از ‏سوی مسبّبین تغییر، دارای جنبه های خطرناک نیز هست.‏
‏13 -  دراین راستا، دیدگاههای روحانیون باید مورد نظرقرار گیرد. از زمانی که سید حسن ‏مدرّس ‏رهبری جناح اکثریت را در مجلس  به دست  گرفته به علّت اقدامات وی در صفوف ‏روحانیت شکاف ‏افتاده است. لکن از زمان بروز هیجانات وغلیان کنونی مشخّص شده که سید ‏حسن  با خیالاتی که ‏رضا خان درسر می پروراند سرناسازگاری ندارد و تلاشهای مربوط به ‏ایجاد آشتی و تفاهم  میان  ‏روحانیون احتمالاً به نتیجه خواهد رسید. دیدگاه روحانیون با تأخیرشکل ‏گرفت . ولی  وقتی  در ماه ‏مارس 1924 نظرروحانیون اعلام شد.  مشخّص گردید که حمایت توده ‏های نا آگاه را به همراه دارد و ‏توانست جنبش جمهوری طلبی را عقیم گذارد. در تبریز  روحانیون ‏به مخالفت با جمهوری پرداخته و ‏برای هم قطاران  خود در تهران تلگراف ارسال داشته اند و این ‏درحالی است  که روحانیون تهران  ‏نیز با احتمال زیاد با روحانیون تبریزهمگام خواهند شد. ‏مخالفت روحانیون با نهضت جمهوری ‏جنبۀ بنیادی و اساسی دارد. چون هرگونه تغییرمهم تا آنجا ‏که ممکن است برای کشور مفید واقع شود ‏لکن ضرورتاً به از دست رفتن نفوذ روحانیون ‎] ‎‏ خواهد ‏انجامید ‏‎[‎‏ و احتمالاً حیات آن را به  مخاطره ‏خواهد انداخت. توده های مردم ناآگاهند و مستعدّ تحریکات تعصّب آلود و به سادگی تحت تأثیر روحانیون قرار خواهند گرفت، روحانیونی  ‏که در برابر به خطر افتادن منافع خود، بی تردید از ‏قدرت خود استفاده خواهند کرد.‏
‏14 -  گرچه  احتمال  دستیابی به یک راه حلّ شروع  که مورد قبول همگان قرار گیرد منتفی ‏نمی ‏باشد با وجود این در حال حاضرامید چندانی به یافتن چنین راه حلیّ  نخواهد بود.‏
‏15 – با توجّه به این مطالب ، سیر تحوّلات  ممکن است به خلق  و خو و دگرگونی احوال یک ‏‏شخص  خاص یعنی رضاخان بستگی  داشته باشد. کسانی که می توانند توصیه های سودمندی به ‏وی ‏ارائه دهند  از آن بیم دارند که نصایحشان مورد پسند واقع نشود یا به به اندازه ای ازاحتمال ‏ناخرسندی ‏وی در هراسند که حاضر نیستند نظرات خود را عنوان کنند . آنهایی که رهنمودهای ‏نادرست  به وی ‏ارائه می دهند و برای دست یافتن به جاه طلبیهای حقیرخود و پیشبرد منافع ‏شخصی خویش به ‏چابلوسی و تملّق گویی بی اندازه نسبت به وی مبادرت می ورزند قادرند که او ‏را به انجام هرکار نا ‏بخردانه ای  ترغیب  کنند، و هیچ انسان بزرگی در شرق ( بجز  تعداد اندکی ‏در دیگر نقاط  دنیا) ‏پیدا نمی شود  که تحت تأثیرمیل چابلوسی طفیلی گونه که  تعبیر کنندۀ ‏رؤیا و خیالات اوست و ‏فکراو را با ستایشهای پست و حقیرخوداشباع می کند و با ظاهر‏فریبی و نشان دادن وفا داری و ‏خدمتگزاری از نظرات و قضاوت  او ستایش و تمجید می ‏کند، قرار نگیرد. اگر انسانهای خردمند و‏فرزانه سکوت اختیارکنند نظرات افراد  ساده  لوح و ‏فرصت طلب غالب  خواهدشد و خطر در ‏اینجاست . اگر رضا خان صادقانه از من نظر  بخواهد ‏من خواهم توانست برایش  بازگو کنم ولی بنا ‏به آنچه دربند چهار این نامه گفتم مصلحت نمی بینم ‏با وی  درین زمینه به  گفتگو بپردازم.‏
‏ من اطّلاع دارم ازکارکسانی که رضا خان را تحت نفوذ نظرات بد خواهانۀ خود قرارداده و نمی ‏‏گذارند وی به من نزدیک شود و تلاش می کنند تا نظر او را نسبت به دیدگاهها ونظرات دولت ‏‏انگلیس  مشوب کنند. این مسئله چیز تازه ای  نیست و همیشه با آن مواجه بوده ام. ولی  در مواردی  ‏که ‏وی از ما دوری  جسته و مسیر  دیگری در پیش  گرفته است من  همیشه به این عقیده  بوده ام ‏که  وی ‏مجدّداً به سوی ما باز  خواهد گشت  و متوجّه اوضاع خواهد شد و اغلب هم انتظار من بر ‏آورده می ‏شد. ولی این بار من همچون دفعات پیشین چندان اعتماد به نفس  ندارم و بیم آن  می رود ‏که او گامهای  ‏برگشت ناپذیری بردارد که تمامی آینده را به مخاطره اندازد .‏
‏16 – به هرحال پیشنهاد من این است که من موضع  قعلی خود را حفظ  کنم مگر آن که  ‏‏ضرورت  ایجاب کند که برای مقابله با خطراتی که منافع انگلیس را به مخاطره می اندازد به ‏‏مداخلۀ شخصی  بپردازم . امیدوارم چنین وضعی پیش نیاید و ماهیّت و قضاوت صحیح رضا ‏خان ‏حاکم وغالب باشد و این فرصت فراهم آید که نامبرده بتواند به خدمات آشکاری که به رغم ‏اشتباهات ‏و لغزشهای  فراوان  به کشورش ارائه کرده همچنان ادامه دهد.‏
‏ رونوشت این گزارش  برای دولت هند کمیسرعالی اعلی حضرت در بغداد ارسال می گردد.  با ‏تقدیم ‏احترام
‏ پرسی  لورن 

[ شماره 4 ]
‏ تلگرام بسیار  محرمانه که مورّخ 31 دسامبر  1924  دریافت شده
‏ در اوّل  ژانویه  1925‏
اوضاع  سیاسی ایران

‏ تدابیری اتّخاذ شده است که رئیس الوزرا در بازگشت قریب الوقوع خود به تهران خود را شاه  ‏‏اعلام کند. دولت ایران ازقرار، دخالتی دراین کارنداشته ونسبت به موفّقیت این اقدام مطمئن ‏‏نیست. فرماندهان نظامی ارتش به طور محرمانه از تغییرات قریب الوقوع داخلی و سیاست  ‏‏خارجی اطّلاع  یافته اند و دستور العمل های  پیشین در مورد هموار کردن راه بر صبوری در‏حال ‏حاضر متوقّف شده است.‏

‎]‎‏ شماره 5 ‏‎[ ‎


تلگراف کاملاً محرمانۀ سرپرسی لورن از تهران به وزارت امور خارجه انگلستان در تاریخ دوّم  ‏‏مارس 1925 ارسال و روز  سوّم مارس  دریافت  شده است.‏
‏ اوضاع سیاسی  ایران
عطف  به تلگراف شمارۀ 339 مورّخ 14 فوریه 34 / 18/ 909 عادّی  شدن اوضاع داخلی تا حدّ ‏‏زیادی به مسئلۀ بازگشت شاه ربط دارد.  نخست وزیراحتمالاً به خواست عمومی  مبنی  بر ‏دعوت ‏از شاه برای بازگشت، رضایت خواهد داد.  رهبران سلطنت طلب مجلس از سرپرسی  لورن ‏پرسیده اند ‏که ایا دولت انگلیس قادر نیست شاه  را تشویق  به مراجعت به کشور کند ؟  در خواست ‏این مطلب  که ‏وی  به طور خصوصی  به ولیعهد  بگوید که در صورت در خواست دولت و مجلس ،  ‏غیر عاقلانه ‏خواهد بود که شخص  دعوت به بازگشت به وطن را ردکند.‏(1 ) 

‏علت تأخیر  ناگهانی  مراجعت احمد شاه به ایران:
     
حسین مکّی‏  می نویسد : قرار شد سلطان احمد شاه  به ایران مراجعت کند،  سردار سپه چند تلگراف به مشارالیه کرده و انتظار پذیرائی واستقبال موکب ملوکانه را به عرض رسانیده بود، مدرّس و در باریان نیز بوسیلۀ سفرائی که از تهران به پاریس  اعزام  داشته  بودند  به شاه جدّاً فشار وارد آورده  که هرچه زودتر به توقّف خود در اروپا خاتمه داده به ایران مراجعت کند. شاه تصمیم به مراجعت گرفت، یکی دو مرتبه مفتاح السلطنه سفیر ایران مقیم در بار لندن را احضار نموده به او گفت که بعدۀ سویت سلطنتی و تمام فامیلش جا در کشتی تهیّه دیده که از طریق مارسی به بیروت با خلیج فارس که محلّ عبور ومرورکشتیهای انگلیسی بود به ایران مراجعت کند. مفتاح السّلطنه گوئی باشارۀ انگلیسها  همیشه بعذر اینکه برای اینهمه عدّه جا درکشتی نیست واعلیحضرت همایونی اروپای به این قشنگی  را گذاشته چرا به ایران می روند بدفع الوقت می گذارنید. درخلال این مدّت هم عدّه ای از رجال  ایرانی با شاه ملاقات کرده در ضمن این ملاقاتها همگی دلائلی اقامه می نمودند که فعلاًصلاح شاه  نیست به ایران مراجعت نماید ، مخصوصاً یکی  دو مرتبه ناصرالملک ( نایب السلطنه) به شاه گفته بود چرا به ایران می روید این همان سردارسپه است که نسبت به مشیرالدّوله چنان توهینی کرده  است، آقا خان محلّاتی هم در یک ملاقات به شاه گفته بود صلاح نیست به ایران برود. در همین تهران به شاه فشار آوردند که درحرکت تعجیل نماید امّا شاه متوجّه شده بود که  انگلیسها  مایل  نیستند به او  وسیله داده  به ایران  مراجعت نماید ،  بالاخره با یکی  دوتن  از اطرافیان  محرم خود به مشاوره می پردازد و جریان عدم تمایل انگلیسها را در مورد حرکت خود به ایران  تشریح می نماید، از این  جلسۀ مشاوره که شاید چند ساعت دوام داشته اینطور نتیجه گرفته شد که با سفیرروسیّه« مسیوکراسین»  مقیم پاریس وارد مذاکره شوند که اگر سلطان  احمد شاه بخواهد  از طریق روسیّه  به ایرا ن  مراجعت نماید باو راه خواهند داد یا نه؟
« مسیو راسین » سفیر روسیّه در پاریس  که از دوستان لنین هم بود به شاه ایران پیغام داد نه  تنها  به او راه خواهند داد بلکه در مسکو هم پذیرائی شایانی از او خواهد  شد. ولی شاه خیلی  ملاحظه می کرد  و ازانگلیسها واهمه داشت که اگراز راه روسیّه به ایران مراجعت کند با او بیشتر مخالفت نمایند، از طرفی از رژیم کمونیستی هم خیلی می ترسید و نمی خواست ازاین طریق به ایران مراجعت کرده باشد، بالاخره مجبور شد که برای مراجعت به ایران یک مانور سیاسی بدهد و از طریق بیروت و خلیج فارس، انگلیسها را حاضرکرده به ایران مراجعت نماید. این مانورعبارت ازاین بود که یک روز  صبح شاه تلگرافاً مفتاح السلطنه، سفیر ایران مقیم دربار لندن را احضار کرده گفت « فوراً جا تهیّه  کنید می خواهم به ایران بروم». مفتاح السلطنه مانند مراتب پیش خواست به مزاح  گذارانیده  شاه را از حرکت باز دارد و درجواب شاه اظهار کرده بود اعلیحضرت همایونی اروپای به این زیبائی را گذاشته  کجا می خواهند بروند؟ شاه کلام او را قطع کرده گفت مفتاح السلطنه حوصلۀ این شوخی ها را ندارم  اگرجا نمی دهند به انگلیسها بگوئید از راه روسیّه خواهم رفت. مفتاح السلطنه همینکه دید شاه جداً  می خواهد برود اظهار کرد اجازه بدهید بلندن بروم و وسایل حرکت را تهیّه  نمایم.
پس از یک هفته ازلندن تلگراف کرد که کشتی « نالدرا» در روز 13 ربیع الاول حرکت خواهد  کرد و برای  تمام ملتزمین  رکاب  هم جا تهیّه شده است.
 پس از این تلگراف شاه اثاثیه خود را جمع کرده بولیعهد هم تلگراف نمود که فلان روزحرکت خواهد کرد و نیز تلگرافی هم به سردار سپه  نموده که عیناً در زیر نقل می شود:  

‏تلگراف  سلطان احمد شاه 
تلگراف ذیل روز16 سپتامبربرابر 25 شهریوراز طرف سلطان احمد شاه  به سردار سپه مخابره شده است: 
« جناب اشرف رئیس الوزراء – بعون الله تعالی  دوّم اکتبر ( 13 ربیع الاول ) با کشتی موسوم به «نالدار» ازپاریس از راه بمبئی به ایران حرکت می کنم، از مراجعت بوطن عزیز نهایت مسرّت  حاصل و خوش وقتم  که آن جناب  اشرف را  بزودی ملاقات خواهم نمود. شاه»
تلگراف ذیل  نیز از طرف رئیس الوزراء  درجواب  مخابره شده است.
« پاریس- تلگراف مبارک مبشّرتشریف فرمائی اعلیحضرت همایونی بود زیارت و حقیقتاً  باعث  کمال مسرّت گردید. استدعا دارم معلوم فرمایند موکب ملوکانه بکدام یک از بنادر سرحدّی نزول اجلال  خواهند فرمود. رئیس عالی کلّ قوا و رئیس الوزراء»
 با این ترتیب حرکت شاه به ایران حتمی بود و دیگر بهانه ای برای توقّف شاه در اروپا و برای سردار سپه در استقبال از شاه باقی نماند.
امّا سردارسپه و بالاخره معلّمین اوکه نمی خواستند شاه به ایران مراجعت نماید مجبور شدند که آخرین  تیررا ازترکش رها نموده و بالنتیجه  دست به اقداماتی  زده  که شاه از حرکت به ایران منصرف  گردد بهمین منظور بلوای مصنوعی نام را در تهران راه انداخته عدّۀ زیادی از موافقین دربار و در باریان  و موافقین مدرّس را گرفته توقیف کردند  


‏ حقّه‌اي كه رضاخان براي بلواي نان زد
‏از اواخر شهریور (دولتي‌ها شايعه كردند كه) جنس به خبّازها كم داده شد و با شهرتي كه از طرف ايادي مرموزي كه با شهرباني رابطه ‏داشتند داده شده بود كه امسال قحطي خواهد شد، محصول امسال ايران به اندازه سه ماه ايران كافي نخواهد بود، در مردم ‏توليد نگراني و وحشت و اضطراب مي‌نمودند و با اين تبليغات و كمي نان مردم به دكان‌هاي خبّازي هجوم آوردند. ‏شهرباني در ايجاد ازدحام در دكان‌هاي نانوايي خيلي فعّاليت نمود از جمله همه روزه به وسيله عناصري مرموز شهرت ‏مي‌داد كه در فلان محله در فلان دكان نانوايي يك نفر زن زيردست و پا رفته، يك بچّه خفه شده يا فلان خانواده دو شب ‏گرسنه خوابيدند، در فلان محلّه سه نفر از گرسنگي تلف شده‌اند و نظير اين شايعات با تحريكاتي كه محرمانه به عمل ‏مي‌آيد تاثير عجيبي در روحيۀ مردم كرده، نگراني فوق‌العاده‌اي در آنها ايجاد نمود.‏
در محلّات شهر و مخصوصاً چاله ميدان در بين زن‌هاي آن محلّه كه به تهوّر و شجاعت معروفند به وسيلۀ عدّه‌اي ‏مجهول‌الهويّه تحريكات و تبليغاتي نمودند كه مسؤل تمام اين بدبختي‌ها دولت سردار سپه است. بايد جمع شد، به مجلس ‏ريخت و بر عليه مجلس و دولت قيام كرد تا نان به دست آورد، سردار سپه مخصوصاً مي‌خواهد مردم را گرسنه نگاه‌دارد ‏تا مطيع او باشند. اين تبليغات و تحريكات كار خود را كرد و زمزمه‌هاي مخالف از هر طرف بر عليه مجلس و دولت بلند ‏شد، بالاخره با پول زيادي كه به وسيله عمّال محرمانۀ نظميه بين رؤساي محلّات و هوچي‌هاي بازار تقسيم شده بود ‏ناگهان چندين هزار زن را حركت داده به طرف مجلس هجوم بردند و فرياد مي‌زدند نان مي‌خواهيم دنبال آنها عدّۀ زيادي ‏هم مرد بود كه در بين آنها عدّۀ معدودي يافت مي‌شد كه آماده براي همه گونه شرارت‌ و هرزگي بودند، عدّه‌اي از اهالي ‏بازار و ساكنين محلّات هم در منزل علماي محل ريخته از وضع بدي ارزاق شكايت مي‌كردند؛ به طوري كه منزل آنها ‏را گروه نسبتا زيادي پر كرده بود، در اين روز از طرف علما تظاهرات زيادي نشد و هرچه مردم آنها را تحريك و ‏ترغيب كردند كه با ازدحام‌كنندگان به مجلس بروند اغلب خودداري كرده و از منزل خارج نشدند. امّا جمعيّت زن و مردي ‏كه حركت كرده بود با عدّۀزيادي تماشاچي تمام خيابان جلوي مدرسه و مسجد سپهسالار تا در مجلس را اشغال كرده و ‏دنبالۀ آنها تا سرچشمه و قسمتي از خيابان برق را گرفته بود. جمعيّت به مجلس هجوم آورد وكلا كه مورد تهديد و هتّاكي ‏عدّه‌اي از زن‌ها قرار گرفته بودند كاملاً ترسيده و اغلب در صدد فرار بودند. اين وضع غيرعادي موجب شد مدرّس كه ‏كابينه را كابينۀ خود مي‌دانست و درصدد دفاع از دولت بود به مجلس پيشنهاد كرد اطّلاع بدهيم دولت جلوگيري كند، ‏بالاخره به دربانان مجلس دستور جلوگيري از ورود جمعيت به مجلس داده شد. دولت كه خودش اين غائله را برپا كرده ‏بود و در بين وكلاي مجلس هم دوستاني داشت كه در اتّخاذ تصميم بر عليه مردم كمك كنند و چون قبلاً هم به همين منظور ‏عدّۀ زيادي سرباز مسلّح آماده داشت، فوراً آنها را به در مجلس فرستاد و در روي ستون‌هاي در آهني مجلس مسلسل ‏گذاشتند ولي مدرّس و عدّه‌اي از وكلا هر طور بود جمعيّت را به موعظه و نصيحت متفرّق ساختند. روز بعد هم باز به ‏همان ترتيب عدّۀ زيادي از مردم كه در مضيقۀ غذايي بودند به منزل علما ريخته و آنها را بر عليه دولت وادار به اقداماتي ‏مي‌كردند و عدّه‌اي نيز مجدّداً به مجلس ريخته بناي هياهو و جنجال را گذاشتند، در اين روز هم ازدحام‌كنندگان به نتيجه ‏نرسيده متفرّق شدند.‏
صبح روز چهارم مهر ازدحام و جمعيّت در منزل علما بيش از روزهاي قبل بود، در منزل حاجي آقا جمال اصفهاني ‏يكي دو هزار نفر جمع شده بودند، جلوي منزل امام جمعه طهران نيز چندين هزار نفر جمعيّت گرد آمده فضاي مسجد شاه ‏را پر كرده بودند در مسجد شاه ناطقين نطق‌هاي مهيّجي كرده امير لشگر طهماسبي به مسجد آمده مردم را به آرامش ‏نصيحت كرد، در منزل ساير علما نيز به همين طريق كم‌وبيش جمعيت جمع شده همگي عليه دولت و از بدي وضع نان ‏بناي داد و فرياد را گذاشته بودند. جمعيّت زن‌هاي چاله‌ميدان نيز در آن روز بيش از ساير روزها به فعّاليت پرداخته و ‏مخصوصاً دختر حاجي كلانتر نامي كه از زن‌هاي معروف چاله ميدان به شمار مي‌رفت و بين زن‌هاي آن محلّه نفوذي ‏داشت چادر نماز خود را به كمر بسته و با چوب نيم سوخته‌اي جلو افتاده چندين هزار زن دنبال او به طرف مجلس روان ‏گرديد، جمعيت ساير محلّات و در منازل علما يكي بعد از ديگري به طرف مجلس روان گرديدند؛ به طوري كه در حدود ‏بيست و چند هزار نفر جمعيت اطراف و صحن داخل مجلس و ميدان جلو بهارستان را پر كرده بود؛ عدّه‌اي كه داخل ‏مجلس شده بود نسبت به چند نفر از وكلا بناي تعرّض و فحّاشي و هتّاكي را گذاشته و حتّي نسبت به بعضي از آنها ‏ضرباتي وارد آوردند. گفتيم چون مدرّس دو وزير در كابينه داشت و كابينه را كابينه خود مي‌پنداشت با اجازۀ اكثريت ‏مجلس به رييس دولت خبر داد كه رفع غائله را بنمايد. به همين لحاظ فوراً عدّۀ زيادي نظامي و سرباز مسلّح به در مجلس ‏فرستاده شد و مجدّداً روي ستون‌هاي در آهني مجلس مسلسل گذاشتند، خود سردار سپه نيز به مجلس آمده هنگام عبور از ‏وسط جمعيّت مورد دشنام ازدحام‌كنندگان قرار گرفت. مدرّس پهلوي سردار سپه ايستاده بود و از هر طرف براي تفرقۀ ‏جمعيّت انديشه مي‌نمودند، بالاخره نزديك در مجلس آمده و مدرّس روي پلّۀ ستون در مجلس رفت و خواست به وسيلۀ ‏نطق و بيان مردم را متفرّق سازد ولي از آنجايي كه مادّۀ اين ازدحام از جاي ديگر مستعد بود حرف‌هاي او را نپذيرفته به ‏او هم بناي توهين را گذاشتند عدّه‌اي هم فرياد مي‌كردند ما شاه را مي‌خواهيم و سردار سپه را نمي‌خواهيم، مدرّس نيز به ‏سردار سپه براي رفع غائله اجازه داد چند گلوله شليك روي هوا از طرف نظاميان بشود. سردار سپه دستور شليك روي ‏هوا را داد و چندين تير شليك شد، از وسط جمعيّت فرياد زده شد مردم نترسيد اين تيرها پنبه‌اي است هجوم كنيد، بزنيد ‏گرسنگي ما را خواهد كشت. مردم هجوم كردند سردار سپه دستور چند تير شليك به طرف جمعيّت داد، يك نفر سيّد ‏جلوي جمعيّت به زمين افتاد، چندين نفر نيز زخمي شدند، مردم عقب كشيده نعش سيد را برداشته و به طرف مسجد جمعه ‏روان گرديدند. در اين غائله دو سه نفر كشته و از قراري كه گفته مي‌شد سي يا چهل نفر زخمي شدند؛ گفته مي‌شد كه ‏عدّه‌اي از اين جمعيت نيز به طرف سفارت روس رفته كه در آنجا متحصّن شوند ولي چون قبلاً عده‌اي سرباز در ‏نزديكي‌هاي سفارتخانه‌ها گذاشته بودند از حركت جمعيت به طرف سفارتخانه‌هاي مهم جلوگيري به عمل آمد. به هر حال ‏نظامي‌ها به نام اجراي دستور مجلس تا عصر آن روز در خيابان‌ها متفرّق و از اعمال و رفتار خشونت‌آميز(البتّه به نام ‏مجلس) درباره مردم خودداري نمي‌كردند.‏
مدرّس از اينكه سردار سپه اوامر او را اطاعت كرده و با اينكه در اين گيرودار عدّه‌اي كشته و زخمي شده بودند ولي ‏چون از حملۀ مردم به مجلس جلوگيري شده بود يقين داشت كه در اين اجتماع و اين بازي سياسي دست دولت و نظميه در ‏كار نيست و خيالش از اين حيث كاملاً راحت بود، عصر روز چهارم مهر نيز در مجلس جلسه شد و به سردار سپه ‏دستور داد كه در تشديد حكومت نظامي اقدام نمايد.‏
سردار سپه در اين جريان خود را مطيع محض مجلس نشان داده و مي‌گفت هميشه براي اجراي اوامر مجلس حاضر بوده ‏و خواهم بود، آيا لزومي دارد كساني را كه در جريان اين بلوا دست داشته‌اند دستگير كنيم؟!‏
بديهي است كه در مجلس همه هم صدا شده گفتند بايد محركين دستگير شوند. سردار سپه براي اينكه كاملاً به مقصود ‏برسد گفت: البتّه محرّكين اين آشوب كه در بادي امرمشخّص نيستند ما بايد به حكومت نظامي دستور بدهيم كه تحقيقات ‏نموده هر كس را متّهم مي‌داند دستگير نمايد، در اين صورت ممكن است عدّه‌اي از مردم گرفتار شوند و كسان آنها ‏مزاحم نمايندگان شده بگويند ما در اين غوغا مداخله نداشته و بيچاره هستيم و براي مرخص شدن كسان خود اقدام نمايند ‏در آن صورت نتيجۀ مطلوب كه تنبيه آشوب‌كنندگان باشد به دست نخواهد آمد زيرا توقيف‌شدگان بايد اقلّاً يكي دو ماه در ‏زندان باشند تا كاملاً به وضعيّت آنها رسيدگي شود.‏
مجلس كه كاملاً از پيشامد آن چند روز عصباني بود و مدرّس هم كه گول تظاهرات سردار سپه كه خيلي خود را ساده ‏قلمداد مي‌نمود خورده بود با نظر او موافقت كردند كه هیجكس بعداً توصيه ننمايد ‏روز بعد حكومت نظامي در شهر طهران اعلاميه بلند بالايي منتشر كرده كه مردم بر اثر تحريك و اغواي عدّه‌اي ‏ماجراجو به مجلس شوراي ملّي حمله كرده و گويا سوءقصد دربارۀ عدّه‌اي از وكلاي مجلس را داشته و چون دولت به ‏موجب دستور مجلس ناچار شد كه از اين ماجرا جلوگيري نمايد و چون در اثر اين اقدام و تجرّي مردم عدّه‌اي كشته ‏شده‌اند اينك به موجب دستور مجلس حكومت نظامي تشديد مي‌شود و به دستور مجلس مسبّبين اين بلوا دستگير خواهند ‏شد.بيانيۀ حكومت نظامي با مهارت خاصيّ تهيّه و تنظيم شده بود كه در عين آنكه دولت خود را مأمور اجراي اوامر ‏مجلس معرّفي مي‌كرد به مردم مي‌فهماند آن سر نيزه‌هايي كه به طرف شما دراز شده به امر مجلس بوده و آن عدّه‌اي كه ‏كشته شده‌اند نيز فدايي دستور مجلس بوده و تشديد حكومت نظامي و دستگيري محرّكين هم طبق دستور صريح مجلس ‏است. مدرّس كه نمي‌توانست فكر كند آن نظامي خشن كه در عين حال به سادگي تظاهر مي‌كرد داراي چنان قدرتي باشد ‏كه نقشۀ عميق تهيّه كرده و بخواهد از اين بيانيه استفاده كند خيال كرد عبارت اعلاميه در كمال حسن نيّت منتشر شده و ‏ابراز اطاعت سردار سپه از مجلس بوده و به همين نظر فكر سوئي را نسبت به سردار سپه به خود راه نداده بود و در ‏صورتي كه اگر واقعاً قرار مي‌شد مسبّبين بلوا را دستگير نمايند بدون شك بايستي اوّل سرهنگ محمدخان درگاهي و تمام ‏عمّال شهرباني و خود سردار سپه را دستگير نمايند، ولي به عكس تمام مخالفين سردار سپه و تمام كساني كه در واقعۀ ‏جمهوري مخالفت كرده و تمام دوستان مدرّس و عدّۀ زيادي از محترمين و كاركنان دربار را دستگير نمودند، همچنين ‏تمام تشكيلات محرمانه كه بر عليه سردار سپه در كشور وجود داشته و شهرباني اسامي آنها را مي‌دانست به اين بهانه به ‏آساني توانست همۀ آنها را دستگير كند و بالاخره براي طرح نقشۀ آينده هر كس را مخالف مي‌دانست يا احتمال مخالفت ‏مي‌داد دستگير كرد.با مذاكراتي كه سردار سپه در مجلس با وكلا به عمل آورده بود با اين كه مدرّس مي‌ديد كه از تمام ‏احزاب و دسته‌جات مخالف عدّۀ زيادي دستگير شده‌اند و از طرفي عدّه‌اي هم از نزديكان او توقيف شده‌اند نمي‌توانست بر ‏عليه سردار سپه اقداماتي به عمل آورد. شهرباني تنها به گرفتن مخالفين دولت در تهران اكتفا نكرد و به فاصلۀ سه روز ‏كه از اعلان حكومت نظامي نگذشته بود از طرف شهرباني به شهرباني‌هاي شهرستان‌هاي مهم مانند: تبريز، مشهد و ‏غيره نيز تلگراف كرد كه چون مسلّم گرديده در ايجاد بلواي روز چهارم مهر فلان و فلان مقيم آن شهر نيز مداخله ‏داشته‌اند فوراً آنها را دستگير نموده و تحقيقات نماييد و نتيجۀ آن را نيز گزارش دهيد در صورتي كه هنوز خبر بلواي نان ‏هم به شهرستان‌ها نرسيده بود تا عّده‌اي به نام همدستي با محرّكين تهران در آن شهرستان‌ها توقيف شوند.‏
بديهي است كه دستگيرشدگان شهرستان‌ها هم جزو ليست سياه شهرباني دولت سردار سپه بودند و منظور از گرفتاري ‏آنها هم براي جلوگيري از عمليات آينده آنها و ممانعت در اجراي نقشۀ طرح شدۀ سردار سپه بوده است.‏
مدرّس در شهرستان‌ها چندان دارو دسته‌اي نداشت، غالب دستگيرشدگان شهرستان‌ها ارتباطي با او نداشتند، ولي اغلبشان ‏از حزب اجتماعيون «سوسياليست» بودند كه سليمان ميرزا ليدر آن به شمار مي‌رفت. 
با اينكه عمل دولت در ولايات و تهران اعلام خطري بود كه مدرّس با آن هوش سرشار بايد موضوع را درك كرده باشد، ‏ولي متأسّفانه يا بر اثر تظاهرات فريبندۀ سردار سپه در اطاعات نسبت به او يا بر اثر اينكه اغلب دستگيرشدگان ‏شهرستان‌ها از حزب مخالف مدرّس بودند نتوانست خطر را احساس كرده در رفع و دفع آن بكوشد.‏
به هر حال سردار سپه از اين بازي با يك تير چندين نشان زد.‏
اوّلاً به مجلس فهماند كه شما خيال نكنيد در حادثۀ دوّم حمل 1303 (جمهوريت) كه اين مردم بر عليه من قيام كردند، آن ‏نهضت و قيام داراي پايۀ محكم و با ارزشي است كه ملاك قضاوت قرار گيرد، زيرا ديديد همين مردم عليه شما هم قيام ‏كردند و اگر تظاهرات آنها براي اشخاص سنديت داشته باشد نسبت به شما هم تظاهرات مخالف كردند.ثانياً به وكلا حالي ‏كرد كه نبايد متّكي به مردم و احساسات عمومي باشند و اگر من نبودم جان همۀ نمايندگان در خطر بود و اين سيل‌زن‌هاي ‏چادر به سر كه شناخته هم نمي‌شدند شما را قطعه‌قطعه مي‌كردند.‏
ثالثاً در اثر انتشار اعلاميۀ كذايي حكومت نظامي به مردم نشان داد كه همين شما مردم تهران كه از محلّات جنوب شهر ‏سرچشمه گرفته در حادثۀ جمهوريت با سوء نيت و تهيّۀ مقدّمات قبلي به مجلس ريختند، به من بد گفتيد، خودم آمدم با شما ‏صحبت كنم باز هم فحاشي كرديد، براي من آجر انداختيد، در صورتي كه من در وسط شما بودم و هر دقيقه خطر جاني ‏داشتم معهذا به نظامي‌ها اجازه شليك نداده فقط گفتم مردم را متفرّق كنيد. حال آنكه مسلّم بود آن اجتماع روي تحريكات ‏سياسي بود، ولي در اين بلوا كه گرسنگي محّرك مردم شد و جز گروهي زن به طرف مجلس نرفتند و تمام وكلا هم در ‏عمارت مجلس بودند و براي آنها هيچ گونه نگراني هم مورد نداشت، با اين احوال مجلس فرمان شليك به طرف شما را ‏داد و بالاخره عدّه‌اي كه براي گرفتن نان آمده بودند به امر اين مجلس گلوله را به قلب خود گرفتند و مجلس هم به اين ‏اندازه خشونت قناعت نكرده دستور داد حكومت نظامي تشديد شود و محرّكين دستگير گردند و به همين مناسبت عدّۀ ‏زيادي به موجب امر مجلس دستگير شدند. رابعا به بهانۀ اجراي دستور مجلس تمام مخالفين خود را دستگير كرده در ‏زندان انداخت تا نقشۀ خود را بعداً در محيط كاملاً آزادي شروع به اجرا نمايد.مي‌گويند در قضيۀ بلواي نان در حدود ‏هشتصد يا نهصد نفر از سرجنبانان محلّات و دستجات تهران و شهرستان‌ها و درباريان و مخالفين دولت سردار سپه ‏دستگير شدند.سردار سپه با ايجاد بلواي نان هم مجلس را مرعوب نمود و هم قدرت خود را نشان داد و هم حسّ تنفر مردم ‏را نسبت به وكلا برانگيخت، ضمناً مخالفين خود را دستگير و هم از حركت احمدشاه به خوبي جلوگيري كرده او را ‏كاملا مرعوب و قدرت تصميم حركت به ايران را از او سلب نمود. بنابراين سردار سپه با يك تير چند نشان زد. ‏دستگيرشدگان در مركز و ولايات مدّت‌ها در زندان به سر مي‌بردند و باز سردار سپه با آزاد كردن عدّه‌اي از زندانيان يك ‏نقش حساّس سياسي ديگر را بازي نمود كه اينك چگونگي آن را بيان مي‌نماييم:‏
بر اثر نزديكي زياد سردار سپه با مدرّس تقريباً در رابطۀ سوسياليست‌ها و سردار سپه وقفه و تزلزلي ايجاد شده بود كه ‏حتّي براي مرخص شدن دوستان مركز و ولايات خود وسيله و راهي براي اقدام نداشتند و چون عدّه‌اي از نزديكان و ‏پادوهاي مدرّس كه آزاد بودند ولي با شهرباني مخفيانه سروكار داشتند مدرّس را به اشتباه انداخته و نسبت به كساني كه ‏از نزديكان مدرّس دستگير شده بودند نزد مدرّس اظهاراتي كرده، مي‌گفتند اين اشخاص در بلواي روز چهارم مهر شركت ‏داشته و حتّي مدّعي رؤيت آنها هم در اجتماع و تحريك مردم مي‌شدند.‏
سرهنگ محمّدخان درگاهي موفّق شد با چندنفر از مخالفين مدرّس در نظميه كاملاً كنار بيايد و پس از كنار آمدن بستگان ‏‏‌آنها را وادار كرد كه به منزل مدرّس رفته از گرفتاري كسان خود گريه و زاري نمايند و استخلاص آنها را از او ‏خواستار شدند. در خلال اين احوال مدرّس چند ملاقات از سردار سپه كرده، ولي نمي‌خواست راجع به محبوسين ‏صحبتي بكند، خود سردار سپه موضوع را مطرح كرده گفت اگر در بين محبوسين كساني باشند كه آقا اطّلاع به ‏بي‌تقصيري آنها داشته باشد بفرماييد فوراً دستور دهم مرخص شوند. مدرّس طبيعي بود اظهار مي‌كرد نمي‌دانم كدام يك از ‏آنها حقيقتاً تقصير دارند و كدام يك بي‌تقصيرند، ولي امروز زن و بچّه فلان و فلان و... به منزل من آمده گريه و زاري ‏مي‌كردند و مي‌گفتند اين اشخاص در روز واقعۀ چهارم مهر اساساً در شهر نبوده‌اند، البتّه نظميه تحقيق مي‌كند چنانچه ‏صحّت داشته باشد آنها را مرخص خواهد كرد.
سردار سپه فوراً با تلفن با درگاهي صحبت كرده و پس از مقداري مكالمه ‏مي‌گفت در اين صورت اين چند نفر را مرخص كرده و به آنها بگوييد كه آقاي مدرّس فرمودند شما بي‌تقصير هستيد لذا ‏شما را مرخص مي‌كنيم. پس از خاتمۀ تلفن هم اين طور به مدرّس خبر مي‌داد: از قراري كه الساعه از نظميه تحقيق كردم ‏اين اشخاص كه فرموديد تقصير زيادي نداشتند لذا دستور دادم آنها را فوراً مرخص نمايند.
با اين ترتيب اگر احتمال سوء ‏ظنّ براي مدرّس بود به كلّي رفع مي‌شد و نظميه هم با آن چند نفر به نحوي كه ميل داشت قبلاً بند و بست كرده همان شب ‏آنها را مرخص مي‌نمود، همۀ آنها فردا صبح به منزل مدرّس رفته تلويحاً تصديق مي‌كردند كه در قضيّه مداخله داشته و ‏صرفاً بنا به توصيۀ آقا مرخص شده‌اند، با اين كيفيت مدرّس كاملاً غافلگير شده به صميميت سردارسپه مطمئن‌تر مي‌شد، ‏در صورتي كه غالب اشخاصي كه دور او بودند از عمّال شهرباني بوده و سعي مي‌كردند وقت مدرّس را نسبت به امور ‏غير لازم تضييع نمايند و اگر قضيۀ قابل گزارشي هم درمنزل مدرّس رخ مي‌داد فوراً به نظميه اطّلاع مي‌دادند. دراثر ‏تحقيقات از دستگيرشدگان مخالف سردار سپه و نقش‌هايي كه بازي مي‌شد سردار سپه تمام همّ خود را مصروف اين ‏مي‌نمود كه به مدرّس و نصرت‌الدوله بفهماند كه او داراي هيچ گونه فعّاليتي نيست و فقط يك رييس‌الوزراي تشريفاتي است ‏كه آلت دست آنها است.
هر قدر به اجراي نقشۀ آبان ماه و تهيّۀ مقدّمات انقراض قاجاريه نزديك‌تر مي‌شد سردار سپه وقت ‏خود را بيشتر صرف ملاقات مدرّس و نصرت‌الدوله   مي‌نمود و طوري آنها را محصور و گرفتار مي‌كرد كه اصلاً نتوانند ‏بفهمند چه نقشه‌اي در جريان است.‏

 ‏امّا موضوع  مراجعت احمد شاه  به ایران:
 در خلال  این بگیر و ببندها شاه یکی دو تلگراف رمز به ولیعهد نموده  بعضی  مسائل را جویا  شده بود ولی هرچه به انتظار پاسخ تلگرافات خود نشست جوابی از ولیعهد نرسید تا اینکه در اخبار رویتر و اخبار دیگر و بعضی جرائد فرانسه خواند که عدّ ه ای از درباریان او را گرفته اند، وقوف این خبر  درست برابر روزهائی بود که شاه جدّاً خیال حرکت به طرف ایران را داشت و بلیط کشتی هم تهیّه  کرده و حتّی مادرخود ملکۀ جهان ( زن محمّد علی شاه ) را به بیروت فرستاده بود و تمام اثاثیه و چمدانهای خود را جمع کرده درشرف حرکت بود. بدیهی است این خبر ایجاد نگرانی فوق العاده ای در شاه نموده رمزاً چگونگی را از ولیعهد و کشفاً ازسردارسپه خواستارشد. پس از چند روز ولیعهد تلگراف کشفی  بعنوان شاه مخابره نمود، مطالب همان است که حضرت اشرف رئیس الوزرا، بعرض رسانیده اند. شاه متوجّه شد که درطهران یک خبرهای مهمّی است و ولیعهد بواسطۀ اینکه تحت  مضیقه و سانسوراست  نتوانسته حتّی رمزاً هم قضایا را توضیح دهد. امّا تگرافاتی که سردار سپه به شاه مخابره شده وشاه جواب  داده است عیناً در زیر نقل می شود: 

‏ متن تلگراف  احمد شاه  به رضا خان  سردار سپه  نخست وزیر 

نمرۀ 191 چهارم مهر ماه  1304 استخراج  تلگراف رمز لوزان، 
جناب اشرف رئیس الوزراء، امروز روزنامه های اینجا خبری از ایران درج کرده بودند که بواسطۀ  کمی آذوقه در تهران هیجان دراهالی تولید شده بازارها را بستند خیلی اسباب نگرانی من شد انتظار  دارم جناب اشرف فوراً مرا از تفضیل مطّلع نمائید، جواب این تلگراف را پاریس  مخابره نمائید. شاه

متن تلگراف  رضا خان سردار سپه به احمد شاه
 نمرۀ 193 پنجم مهرماه 1304، اعلیحضرت شاهنشاه ایران پاریس مهمانخانۀ نگرسکو، تلگراف  مبارک زیارت گردید. چهارشنبه اوّل مهرماه عدّه ای از کسبه بازارها را بسته بعنوان  کمی نان بحال  اجتماع بطرف مجلس می رفتند با اینکه مقرّرات حکومت نظامی اقتضا می کرد که از اجتماع  آنها قویّاً جلوگیری بشود لیکن بملاحظۀ آنکه کار ارزاق سختی نان باشد و شاید پس از اظهار مطالب تسکین یابد  ممانعتی به عمل نیامد ولی جمعیّت همینکه وارد مجلس شدند شروع  به شکستن درب و پنجره و برهم زدن میز و صندلی و کتک زدن وکلاء و پاره ای حرکات زشت نمودند بهر نحوی بود بعضی  از نمایندگان آنان را  قانع  کرده وبراثراقدامات فوری و مجدّانۀ دولت هم فردای آنروز وضع ارزاق خوب و نان فراوان  شد، امبا برخلاف انتظار ازدحام مردم زیادتر و دودستۀ هفت هشت هزار نفری تشکیل یکی بطرف  مجلس ودیگری به سمت سفارت روس روانه شدند  اگرچه مقاومت مأمورین انتظامات اجتماعات آنها را درهم شکست و عدّه ای از محرّکین را دستگیرنمودند لکن صد نفری  توانستند خود را به سفارتخانه بیاندازند، عصر پنجشنبه  که وزیر امور خارجه  وزیر مختار روس را راجع به این مسائل ملاقات و از مقاصد متحصّنین پرسش نمود جواب دادند  که حضرات از حکومت فعلی ناراضی و شاه را  می خواهند  نظر به اینکه چند روز قبل  بشارت فرمائی موکب مبارک همایون بعامّه اعلام و تلگراف  مبارک در جرائد درج گردید و از طرفی هم بنا به تلگراف مبارک اطمینان قطعی داشت که این عناوین به هیچوجه پسند خاطر ملوکانه نمی تواند باشد به تأیید تحقیقات خارج معلوم شد سیاست روسیه  در کار  استفاده ازموقع و تولید انقلابست، فعلاً تحقیقات شدید در کشف دسیسه ادامه دارد علاوه  بر سردسته ها  و کسانیکه مردم را تشویق و ترغیب به اغتشاش می کردند چند نفری  نیز از اعضاء دربار که  تصوّر می رفت مناسباتی با بعضی مقامات خارجی داشته باشند برای تحقیقات با اطّلاع والاحضرت  توقیف  و پس از انجام تحقیقات مستخلص شدند. امیدوارست مسئله سوء تفاهمی برای اعلیحضرت همایونی پیش نیاورد زیرا قطع و یقین دارد هیچوقت خاطر خطیر مایل  باینگونه  پیش آمدها نیست خصوصاً که دست اجانب در کار و از این رو مخاطرات عظیم  برای مملکت تولید شود، عجالتاً شهر در کمال آرامش  است و تا حرکت موکب همایونی که انشاءالله بطوریکه وعده فرموده اند در دویّم اکتبر حسن و قرع  خواهد یافت جریانات  مهمّه  را به عرض اعلیحضرت  می رساند.
رضا

 استخراج تلگراف  پاریس شمارۀ 200 – 11 مهر1304

جناب اشرف رئیس الوزراء بطوریکه سابقاً به جناب اشرف اطّلاع داده بودم  مصمّم بودم با کشتی  دویّم  اکتبرحرکت نمایم  مع التأسّف چون وسائل حرکت حاضر نشد و نواقصی داشت خودم  نتوانستم با آن کشتی عازم شوم ولی علیاحضرت ملکه وهمراهانش با کشتی مزبورحرکت فرمودند خودم هم مشغول تکمیل نواقص حرکت هستم که با کشتی که بعدها حرکت کند جا پیدا کرده حرکت نمایم البتّه تاریخ حرکت خود را مجدّداً به شاه با تلگراف اطّلاع می دهم اکنون که فرصتی هست لازم می دانم این نکته را اظهار نمایم که وقایع اخیرازهرجهة قابل تأسّف بوده وچون به هیچوجه  نمی توانم محرّکین این وقایع وعلّت حقیقی آنرا از اینجا کشف نمایم با اینکه از تلگرافهای جناب اشرف تا اندازه ای اطّلاعات حاصل شد ولی چون هنوزتا موجد تحقیقات کامل نبوده بنابراین انتظاردارم درباب  قضایای اخیر هرگاه در تحقیقات اطّلاعات بیشتری بدست آمد رمزاً با تلگراف اطّلاع  دهید که مسائل  بر من روشن تر شود.
شاه

متن تلگراف رضاخان سردار سپه به احمد شاه

تلگراف مبارک زیارت گردید بطوریکه  اعلیحضرت امتحان فرموده اند همیشه این قبیل حوادث و خود سری مفسدین ناشی از تحریکات خارجی است مردم هم جاهلند و به حقایق  پی نبرده  آلت سیاست آنها می شوند البتّه نفع و غرض نیز ضمیمه  شده عوامل سیاسی داخلی  را گاهی شریک می سازد مبدأ وقایع اخیرهم همین قسم  بوده،  فعلاً حکومت نظامی  مشغول  تحقیق و تعقیب است و زاید بر آنچه  که قبلاً عرض شده چیزمهمّی بدست نیامده بهرحال اگر نظر اعلیحضرت درتأخیرعزیمت موکب  همایونی  به این اخبار بوده باید عرض کنم که اهمّیتی نداشته این قبیل اتّفاقات در همه جا رخ  می دهد بهتر است  بطوریکه  تصمیمی  فرموده بودند  با کمال اطمینان  زودتر حرکت  فرمایند.
رضا

تلگراف  احمد شاه  به رضا  خان سردار سپه

استخراج  تلگراف  پاریس  شمارۀ  205 – 22 مهر 1304 
جناب اشرف رئیس الوزراء از اینکه اطّلاع داده بودند شهر خاموش کمال انتظام و سکونت برقرار است خوشوقت شدم، درباب قضیۀ آذربایجان هم که اطّلاع داده بودند با اطمینانی که به مراقبت و حسن کفایت جناب اشرف دارم یقین است از این غائله نیزجلوگیری نموده  موجبات نظم و آسایش را درآن  حدود فراهم  خواهید کرد، انتظاردارم جناب اشرف از حسن جریان امور منظّماً مرا مطّلع و خرسند  دارید.
شاه

‏متن تلگراف  رضا خان

 تلگراف مبارک راجع  بوقایع اخیر و اینکه از علل و عوامل آن استفسار فرموده بودند زیارت شد ، جریان واقعات درایران سالهای متمادی بدین منوال بوده و همیشه سیاست های اجانب به مقتضیاتی  جریانهائی تولید می کرده اند جهل مردم و دست خیانتکاران آنها هم آلت و مزید برعلّت می گردد یک روز در سفارت روس جمع شده می گویند شاه می خواهیم فردای آنروز عنوان دیگر می کنند  بهر حال  مادام که تشکیلات مملکت و شرایط یک زندگانی مستقلّی کاملاً مستقر نگردد از این وضعیت مسموم  خلاصی نمی توان یافت، فعلاً شهر در کمال انتظام و حکومت نظامی مشغول تحقیق و تعقیب است البتّه  محرّکین و مسبّبین برای عبرت دیگران سخت تنبیه خواهند شد لیکن  در آذربایجان نیز تشریف فرمائی  اعلیحضرت را وسیله قرار داده پاره ای منویّات مخالفت می کنند و  تلگرافاتی هم بمرکز مخابره می نمایند، معلوم نیست نغمات آنجا مبتنی بر چه دسیسه است، عجالتاً تعلیماتی  داده شده  که مراقبت نمایند و علل و کیفیت آنرا کشف و از این غائله جلوگیری  کنند. 
 رضا


با این ترتیب شاه ازمراجعت به ایران منصرف شد وحتّی تلگرافاً هم به تهران اطّلاع داد که مراجعت او بتأخیر افتاده است . متن این تلگراف در دست نیست  ولی در روز  20  ربیع الاول 1344 برابر  17 مهر 1304  روزنامۀ  ایران در شمارۀ  1924 دوخبر درج کرده بود که اینک  در زیر  نقل می شود.

خبر اوّل تلگراف از پاریس 
« بر طبق اطّلاعی که تحصیل شده این چند روزه تلگرافی از اعلیحضرت شاه از پاریس به والاحضرت  ولایتعهد و تلگرافی هم به آقای رئیس الوزراء مخابره  شده و اطّلاع داده اند  که 13 ربیع الاوّل که قرار بود بطرف ایران عزیمت نمایند ممکن نشده و حرکت به ایران را چندی به تأخیر  انداخته اند و حالیه در پاریس توقّف  دارند.»
خبر دوّم عزیمت به ایران
« به قرار  اطّلاع  حاصله اخوان اعلیحضرت شاه، سلطان محمود میرزا و سلطان مجید میرزا به اتّفاق  ملکۀ مادر شاه و عدّه ای همراهان که همشیره های اعلیحضرت هم جزو آنها هستند در تاریخ 13 ربیع الاوّل با کشتی ( نالدارا) که کشتی مهم و خوبی است از پاریس به عزم  ایران حرکت نموده اند  و از راه بمبئی به بوشهر و از آنجا بعتبات عالیات خواهند رفت که پس  از زیارت  اعتاب مقدّسه و ملاحظۀ مقبرۀ مرحوم محمدعلی میرزا  از راه  کرمانشاهان به طهران بیایند.» (2 ) 

 ملک الشعرا بهار می نویسد:  شاه  از ایران بدش می آید ! شاه گمان می کند  که منفور ملّت است! و نمی داند که یک مرد غیرمسئول هیچوقت از روی مواقع منفور واقع نمی شود، ولو به تحریک  دشمنان هزاران  هزار بار او را لعنت  کنند ! 
 ولی او از مردم  مأیوس است ، از سردار سپه می ترسد ، از ایران بدش می آید ، مکرّر  گفته بود:«مگر  من خلق  شده ام  که همیشه  این دیوار های خراب را ببینم؟»
بار دیگر  گفته بود: « کلم  فروشی  در سویس  بر این پادشاهی  با این وضع  ترجیح دارد !»
او هنوز ازحقایق افکارعمومی واز تبادلاتی که بعد از« جمهوری » دراجتماع روی داده بود، خبر نداشت. او قدر و قیمت صاحبان قلمها و منطقهای قوی را که اتّفاقاً به هواداری او، محض الله و برای وطن و قانون، قد برافراشته وجان شیرین را وقف بقای پادشاهی او کرده بودند،  نمی دانست، برادرش  هم نمی دانست. این دو با آن تربیت ناقص درباری اصلاً  از قوّۀ  اشخاص  و از اثر شخصیتهایی  که گاه  بگاه درجامعه  پیدا می شود و آثار عجیبی از آنها باقی می ماند ، خبر نداشتند ، مأیوس بودند!
آنها قوه ای را در عالم جز دو قوّه، یکی خارجی و دیگر دولت و وزارت جنگ مؤثّر در امور ایران نمی شناختند، از قوّۀ قانون و تشریفات قانون از قوّۀ رجال و اشخاص  واز قوّۀ افکار بی خبر بودند! و شاه دلسرد تر و مأیوس تر بود!
از تهران اشخاصی فرستاده شدند، قاصد های سیاسی و رسولانی  رفتند ، شاه را به آمدن و آماده شدند برای کار تشویق کردند.
 در اواخر تابستان، شاه مصمّم حرکت شد، امّا کار کشتی دشوار بود. بعد از جنگ هنوزاوضاع  دریاها  خوب نبود و هنوز کمپانیهای معتبر وکشتیهای مطمئن راه نیافتاده بود. شاه قدری منتظر  تدارک کشتی  شده بود، یا این معنی را بهانه  می کرد.  بیست و یک نفرباید بلیت درجۀ اوّل از یک کشتی خوب  انگلیسی بگیرند. شاه و کسان او از زن و مرد – مادرش ، برادران و کسان دیگر -  اینها باید با یک  کشتی از راه بمبئی  به ایران برگردند.
درتدارک کشتی و بلیت تأمّل و تأنّی می شد.  گاهی مفتاح السلطنه  وزیر مختار درلندن  و گاهی اوانس  خان مساعدالسلطنه و ناصرالملک شاه را ملاقات می کردند و از حرکت شاه  مانع می شدند. پرنس آقا خان محلّاتی با شاه ملاقات می کرد،  پیامهائی به لندن  می برد و می آورد. او گفته  بود که حضرات  صلاح نمی دانند  شما  حرکت کنید. سرپرسی لورن  نیز در این سفر با شاه صحبت کرده بود. اینجا  اطّلاعاتی است که چون سندی  د ر دست نیست از نوشتن  آنها  صرف نظر می شود.] مکاتبات سر پرسی لورن با چمبرلن در آن زمان در دسترس شادروان ملک الشعراء نبود.[ 
بالجمله، معلوم شد آنها صلاح نمی دانند شاه به تهران بیاید ؛ ولی شاه  به خلاف سابق ، اکنون تصمیم  قطعی  دارد که قبل از زمستان حرکت کند!
یکی از دیپلوماتهای جوان طرف اعتماد شاه که درسویس بود، وارد  پاریس  شد و شاه  قضایای جاریه  را با او درمیان  نهاد:
رجال ایرانی اینجا مانع از حرکت  منند،  مخصوصاً مفتاح السلطنه و مساعد السلطنه و ناصرالملک  صلاح نمی دانند  که حرکت کنم. از تهران اخباربد  می رسد. ظاهراً  دیگر ولیعهد با رمز نمی تواند با من مخابره  کند. اوضاع را وخیم می دانند. از طرف دیگر،  اقلّیت مجلس و بعضی از اعیان اصرار  دارند که  من به تهران  برگردم. نمی دانم  چه سرّی  است که حضرات کشتی مهیّا نمی کنند. بعضی  صحبتها هم کرده اند .  امّا  بالاخره  مصمّم  شده ام  که به تهران  بروم.  هرچه می شود بشود،  خسته شده ام!
بعضی دیپلوماتهای ایرانی در پاریس رفیق کراسین نمایندۀ سیاسی شوروی را ملاقات  کردند.  کراسین   به ایشان قول داد که اگر شاه ایران از راه مسکو– باکو به ایران بازگردد، دولت شوروی کمال  موافقت و تجلیل در بارۀ شاه ایران بعمل خواهد آورد و از شاه  ایران همه جا با نهایت احترام پذیرایی خواهد شد.

شاه توسّط وزیرمختار ایران درلندن پیغام داد که می خواهد از راه مسکو به ایران برگردد، مگراینکه بفور کشتی  خوبی با 21 بلیت دربندر مارسی آماده شودو اشکال تراشیها را کنار بگذارند.
قول داده شد و بزودی کشتی  آماده  شد و شاه  این تلگراف  را به رئیس  الوزرا از پاریس مخابره  کرد:
 16 سپتامبر، مطابق 25  شهر یور1304 ، جناب  اشرف  رئیس  الوزرا.
 بعون الله تعالی ، دوّم  ماه اکتبر با کشتی موسوم  به تلنار از پاریس از راه  بمبئی  به ایران حرکت  می کنیم. از مراجعت به وطن عزیز نهایت  مسرّت  حاصل  و خوشوقتم که آن جناب را بزودی ملاقات  خواهم نمود.
شاه
 جوابی که  رئیس الوزرا داده  بود چنین بود:

 « پاریس- تلگراف مبارک مبشّرشریف فرمائی اعلیحضرت همایونی بود زیارت و حقیقتاً  باعث  کمال مسرّت گردید. استدعا دارم معلوم فرمایند موکب ملوکانه بکدام یک از بنادر سرحدّی نزول اجلال  خواهند فرمود.
 رئیس عالی کلّ قوا و رئیس الوزراء» 


این هردو تلگراف در جراید پایتخت منتشر  شد.  گویا  تلگرا ف رمزی هم  به شاه  مخابره کرده بود  که با شرحی دایربر خوشوقتی  خود از خبرعزیمت  شاه و تقاضای  تعیین بندری که باید  به استقبال  بیاید و  اظهار خدمتگزاری ؛  و اینکه  بعد از تشریف  آوردن ملاحظه خواهید  فرمودکه خیانت کار کیها هستند و چه مردم  مغرض  مشغول  دسیسه  و تیرگی  روابط  بوده اند... در آن  متذکّر  شده بود.
 ستاره ایست  براین  بام  لاجورد  اندود 
 که پیش  آرزوی  بیدلان  کشد دیوار !
 شاه بیچاره و متزلزل  را با  اهرمهای قوی  حرکت  داده بودند، رقابت  روس و  انگلیس هم  کار خود را  کرده بود؛ و اگر شاه شاه  بود  و مرد حسابی  آمده بود!
 اینک  درجناح عزیمت  است،  شاه  ایران به فکر وطن  خود افتاده است و می آید ؛ ورئیس الوزرا نیز در این عزیمت او را تشویق کرده  است و رجال  کشور وی  را به سرعت وعجله  ترغیب می کنند.
ولی درهمین حال ،  او نباید بیاید! او رفتنی است! او نمی تواند دولتی که  ایران تشنۀ آنست بوجود بیاورد! رجال ایران سالهاست از فرط خستگی به تنگ آمده ، در صدد  ایجاد دولت مقتدرو مرکزیتی ثابت افتاده اند. اکنون این رجال خسته و فرسوده  در برابر دولتی  فعاّل و ثابت قرار گرفته اند،  و همه می دانند که با این دولت سر پنجه  نمی توانند نرم کرد، زیرا  همان چیزی  که می طلبیدند پیش رویشان  قرار گرفته است!
با این وصف حسّ  خطر –  حسّ خطر تزلزل  قانون اساسی وحسّ خطر ایجاد حکومت دیکتاتوری   این رجال وطن خواه  ولی  ناتوان را به اندیشه وادارکرده ، چاره ای  که اندیشیده اند  اینست  که شاه  بیاید وهر طور هست ، با  سردار سپه همکاری و هم  قدمی کند.
 ولی سردارسپه بیدارترازآنهاست! سردار سپه شاید نه به فکر ریاست وزرائی  و نه  به خیال  پادشاهی  بود؛  امّا افکار  ناراضی  و خستۀ  طبقۀ دوّم  که تشنۀ  حکومت مرکزی مقتدری  بودند،  او  را به پیش  آمدن  تشویق  کرد و کرد.  او هم  قدم به قدم  با کمال تأنّی  پیش  می آمد و هر کس فکر  می کرد که  آن حکومت  مقتدر  و مرکزی  همین است.  سردار سپه  نیز می دانست  که حکومت  موعود ومنتظر همان  حکومت  او است.  از این  روی  اهمّیتی  به شاه  و آمدنش  نمی داد .  به ولیعهد صریح  گفته بود که من با تو حاضرم کار کنم  ولی  با شاه  نمی توانم  کار کرد؛  و به او وعده  داده بود  که اگر  خود او – یعنی  ولیعهد  - تنها بیاید و خود را  در اغوش فرمانده کلّ قوا  بیفکند، او را قبول  خواهد کرد.
ولیعهد هم خود را تنها  به او سپرده بود(1) وبا رفقای  سیاسی خود بازی  می کرد.  اینک در این حالت، شاه می خواهد به ایران باز گردد!
چه فکر می کنید؟

بلوای نان !
در اواخر تابستان  1304 ، زمان وزارت مالیۀ  آقای فروغی ، خواربار و بخصوص نان کمیاب  بود و مردم درمضیقه بودند.  در مجلس نیز تذکراتی  از طرف نمایندگان در این خصوص  به دولت داده  می شد و در اواخر شهریور نیز در روضه خوانی مجلس شورای ملی ، که رئیس الوزرا هم درآنجا  حضور داشت ،  از طرف یکی دونفر از واعظان ، بنا  به درخواست مردم،  راجع  به ارزاق شهر اظهاراتی  شد و آقای رئیس الوزر جوابی  مبنی بر بهبود  امرنان  و اقدامات دولت دادند.
صبح روز چهارشنبه اوّل  مهرماه 1304 ، مطابق 4 ربیع الاول  1344، مردم  به بازار ریخته ، بازار را بسته، بعد  در مسجد شاه اجتماع  کردند و از طرف  بعضی از ناطقان  نطقهایی ایراد شد. در این ضمن امیر لشکر طهماسبی به مسجد  شاه آمده،  به مردم  امیدواریهایی داد. لکن مردم قانع نشده، بحالت اجتماع  رو به مجلس آوردند و درمسیر خودشان، خیابان ناصریه و چراغ  برق ، کلیه دکاکین  را بستند. به محض ورود  به مجلس  شروع  کردند به اینکه فریاد  نمایند: «  ما  شاه را می خواهیم  و سردارسپه را نمی خواهیم!»  و سپس به داخل مجلس هجوم  آورده و  شیشه های در و پنجره  وغیره  را شکستند. آن روز جلسۀ رسمی نبود.  ولی عدّه ای از وکلا، منجمله مرحوم  مشیر الدوله و مرحوم  مدّرس ، از این  واقعه  اطّلاع  یافته ، برای اسکات و خواباندن سرو صدای  مردم به مجلس  آمدند.
من روزمزبور قبل از ظهربه سعد آباد رفته بودم ، و از وقایعی که در شهر روی می داد بیخبر بودم.
جمعی هم درسعد آباد نزد رئیس الوزرا ساکت ، آرام  وغیر متوحّش بنظر می رسید. ما  بیش از ایشان  متوحّش  شدیم. رئیس الوزرا گفت:« چیزی  نیست،  فرستاده ام ساکتشان کنند! شما هم  بروید و آنها را نصیحت  کنید!»
من ومرحوم  نظام الدوله  به عجله به شهر آمدیم.
 من خدمت مرحوم مدرّس رسیدم ، کسل بود و از قضایا  مثل  من بیخبر بود؛  ولی با عجله برخاست  و به مجلس آمد. 
 با حال کسالت ازمیان ازدحام مردم که تا دم سرچشمه ، پشت در پشت، تیپ شده بودند، گذشتیم. مرحوم مدرّس و ما را مردم راه دادند . مدرّس درداخل صحن مجلس ، دم  سردر ایستاده ، نطقی درنصیحت  خلق وامیدواری  به اصلاح اوضاع  ایراد کرد و مردم را دلداری  داده به آرامش وسکوت دعوت نمود.  این نطق  تأثیرغریبی  در مردم  بخشید، ولی  پیدا بود که جمعی در صدد تحریک خلق هستند تا مردم را به فساد و حرکات خارج از قاعده و شورش آمیز تحریک کنند. امّا بیان مدرّس در توده اثر خود را بخشید و حالت آرامش و سکونتی در مردم پیدا شد و شروع به متفرّق شدن نمودند.
 درهمین حین، ادارۀ نظمیه عدۀ زیادی از مردم را که به طرف خانه های خود می رفتند، توقیف کرد،  خاصّه جمعی کثیراز زنان و خانمها را حبس کرد، به حدّی که گفتند دربازداشتگاه زنانه دیگر جائی  باقی  نمانده بود.
 شب آن روز خبر توقیف این عدّه درشهرمنتشرگردید. این حرکت درگاهی، که خود نوعی تحریک  بود، کار خود را کرد و تحریک بزرگی در اعصاب مردم بخشید.
مرحوم مدرّس  و ما رفقا  که مطلب  را دریافته بودیم ، با عدم  فرصت ، هر قدر توانستیم به محلّات  و به زعمای بازار پیغامها دادیم که فردا  حرکتی نکنند تا ما خود درمجلس با دولت قضیّه را حل کنیم، مبادا کار بجای  بدی بکشد و نتیجۀ  معکوس  بدست آید.
فردای  آن روز، پنجشنبه  دوّم مهرماه ، جلسۀ رسمی قبل از ظهربنا  بود تشکیل  گردد. صبح  به ما خبر دادند که بازار جمعی بنام و نشان  که معلوم نیست از کجا آب می خورد  و به سازچه کسی می رقصند ، امروز خیال  دارند به مجلس بریزند و از حبس  زنان و بانوان شکایت  بیاغازند. براستی  حرکت شهربانی  بی اندازه  مردم را  عصبانی  کرده بود!
قبل از ظهر  به مجلس رفتم،  مدرّس کسالت داشت  و ازحرکت  دیروز نظمیه  هم ناراضی  بود و حس کرده بود  که دست دیگری در کار است ،  لذا امروز  به مجلس  نیامد.
در عیادتی  که از آن مرحوم کردم  گفت: « هر چه ما می بافیم، این جوانمرگ شده ( یعنی محمّد درگاهی ) پنبه می کند!»
از نزد مدرّس به مجلس رفتم ، همقطاران دراتاق جلسۀ  خصوصی ، روی سرسرا  جمع بودند.  بعضی  مثل من متأثّر و کسل و پریشان و گروهی  که با شهربانی و کار چاق کنها  آشنا بودند ، متبسّم و مطمئن  بودند!
خبراجتماع مردم  و رجّاله از زن و مرد ، چندین برابر روز پیش درمسجد  شاه، منتشر  بود. ناگاه خبر  رسید که جمعیّت  بطرف  مجلس  آهنگ کرده ، امام  جمعه  را هم جلو  خود انداخته ، می آید!
در این حین، من و مرحوم مشیرالدوله  و جمعی دیگر فوری در اتاقی جلسه کردیم، زیرا  ما از تهّیه و تدارک  دولت و وکلای  طرفدار دولت بی خبر بودیم. در این جلسه  قرار شد  اگر مردم  آمدند،  کدام  یک از ما  برود و به مردم  چه بگوید؛ و در همان حال  تصمیم گرفتیم که در جلسۀ  علنی از دولت  راجع  به دستگیری  زنان سئوالی بکنیم  و دولت را واداریم  که آنها  را مرخص  کند.
 در این حین  رئیس  الوزرا و عدّه ای  دیگر از وزرا وارد مجلس  شدند و در اتاق تنفّس قدری  با وکلا  صحبت کردند.
قبل از ورود  رئیس  الوزرا، بدون  اینکه  ما ملتفت شده باشیم، عدّه ای سرباز وارد مجلس  شده بودند؛  و در باغ  پشت مجلس  متفرّق  بودند . رئیس الوزرا  پس از آنکه  قدری  با  این و آن صحبت کرد،  امرداد  سربازها  بر پشت بامهای عمارات مجلس قسمت  شدند!
 این حرکت ، بی اندازه بعضی از وکلا  را عصبانی کرد! ولی اکثریت  بسیار این حرکت را پسندید، چه بیم آن داشت که   رجّاله نسبت به آنها  سوء قصدی کند! 
 گفتند که وقتی سردار سپه  با درشکه به طرف  مجلس  می آمده است،  از طرف  دسته های  رجّاله سوء ادبی  شده ،  در خصوص  تعرّض شهربانی  به بانوان  و نوامیس خود چیزهایی گفته بودند. نیز  خبر آمد که جمعی هم بسوی  سفارت دولت شوروی  که بعد از مجلس  یگانه  مأمن مردم شناخته می شد، شتافته اند. گروهی در سفارتخانه رفته و گفته اند ما شاه خودرا می خواهیم و باید فوری  شاه حرکت  و بیاید!
سردارسپه  با وزرا و معاون  خود در نزدیک در بهارستان ایستاد. طهماسبی بالای بام رفت ، واحدی از نظامیان در صحن بهارستان نماند، و فقط  جوانی کُرد  با لباس  کرُدی و موزری  برهنه در دست ،  به محافظت رئیس الوزرا، همراه ایشان بود. من به ایشان نزدیک  شدم،  ولی رنگم پریده و بی ا ندازه متأثّر بودم. غریو مردم  که از جلو سرچشمه رد شد، به مسجد سپهسالارنزدیک می شدند ، بگوش می رسید.
رئیس الوزرا مطئن و مثل  روز قبل  که در سعد آباد  دیده شد،  خاطر  جمع  می نمود؛ از آن تبسّمهای  مخفی  که بندرت و در مواردی  خاص اثرش  در چشم  و کنج لب  او دیده  می شد، بر لب  داشت.
 شیخ  احمدی  بود که  همیشه  با مرحوم  مدرّس  راه  می رفت. این شیخ  احمد  هم  با آن  قدّ بلند  در آن حال پیدا شده  پی در پی  به سردار سپه  اظهار خلوص می کرد.  قوام الدوله  و جم و دیگران که کیف های باد کرده زیر بغل  داشتند، یکی دوتا بنوبت دم در رفته ، به بیرون مجلس سر کشی  می کردند  و بر می گشتند. غریو خلق  نزدیک  و نزدیکتر می شد.
آمدند ، دم مسجد سپهسالار رسیدند! زنی که می گفتند از زنان چاله میدان است، و دیروز سر دستۀ  رجباله و مادر فساد بوده وبا قندشکن پاسبانی را مجروح کرده بوده و درگاهی او را نگرفته وحبس  نکرده بود، پیشاپیش  جماعت حرکت  می کرد.
 این ضعیفه  دوید و خود را به در مجلس رسانید؛ ولی  رجّاله که پیروان او بودند، هنوزدم مسجد بودند. بدیهی است این زن  را قراولان دم در مجلس  گرفته ،  در اتاق  گارد توقیف کردند .  او از آنجا  ناله و دادو فریاد می کرد و رئیس الوزرا می خندید و به او متلک می گفت! 
خروش شلیک تفنگ ، و نزدیک  رسیدن غریو جمعیّت بهم پیچید! یکباره غوغای بزرگی برپا شد. رجّاله حمله کردند ولی شلیک تفنگ آنها را عقب راند.  یک جوان هفده هیجده ساله خود را  بدم مجلس  انداخت، و با قوام الدوله و جم  گلاویز شد، آن دو با کیف های باد کرده از خود دفاع می کردند و سردار سپه به منازعۀ آنها  می خندید... دماغی  داشت !
پشت دست  آقای جم زخم برداشت. زخم  چندان  خطرناک  نبود، زیرا زخم  ناخن  پسره بود که بقدر  نصف  ناخن  خونین کرده بود!
 با زخنده کردند!  و پسره  هم توقیف شد.
بالاخره  گلولۀ داغ بر حرارت مردم  بی اسلحه که نان  و شاه  می خواستند  غلبه کرد و سرجمعیّت برگشت!
جماعتی مجروح و عدّه ای مقتول  شد ! از جمله کشتگان سیّدی بود که مردم نعش او را توانسته بودند بردارند،  و باقی را پاسبانان فوراً جمع  کردند . من که پس از این واقعه بیرون رفتم که نزدیک مدرّس  بروم، خون زیادی  را که  ده قدم مانده  به جلو خان مسجد برزمین ریخته بود، مشاهده کردم !
 مردم  نعش سیّد  را برگرفته ، روی تخته گذاشتند و از خیابان چراغ به میدان سپه بودند وگویا  می خواستند  به همان هیأت  به سفارت آمریکا  بروند، ولی  عدّه ای  پاسبان و نظامی درمیدان سپه  به آنها  حمله  کردند  و مردم  با سنگ و چوب  از خود دفاع می کردند.
 دراین حین ، مدخل خیابان علاء الدوله و لاله زار را پاسبانان و نظامیان مسدود کردند، جمعیّت  ناچار جنازه  را برداشته  ، بطرف  بازار رفتند و از آنجا  جنازه را به مسجد حاج سید عزیز الله نزد حاج آقا جمال  مجتهد بردند.  ایشان اجازۀ دفن جنازه را داد، به مردم  گفتند  با دولت  با نهایت آرامش  صحبت  کنید و متفرّق  شوید.
عصر همان روز عدّه ای  پاسبانان در بازار و خیابان ناصریه ریخته، در حالی که بازار تعطیل بود،  هرکس را از اهل بازار و کسبه می دیدند دستگیر و توقیف می کردند و آن روز متجاوز  از 500 نفر زندانی شدند.
 روز پنجشنبه که بنا بود قبل از ظهرجلسۀ رسمی تشکیل  شود،  بواسطۀ ورود مردم  به مجلس تشکیل  نگشت و موکول  به  روز یکشنبه 6  مهر ماه گردید.
 آن روز مجلس  دوساعت  و نیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن نایب رئیس تشکیل شد.

نطق مدرّس در جلسۀ علنی 


مدرّس ـ بنده قبل از وقوع این وضعیات ناگوارغیر منتظره تبدار بودم . مقارن شد با این وضعیات . حال من هم خیلی سخت تراست . این دو سه روزه که قدرت بر حرکت نداشتم حالا هم باعانت اعانت کنندگان خدمت آقایان رسیدم و خودم را مکلّف دیدم که یک عرایضی بکنم و از مقام ریاست تقاضا و خواهش بکنم دولت را احضار کنند و کشف حقیقت و هویّت این اوضاع کماهو حقه از برای من وسایر آقایانی که شاید بلد نباشند بشود. البتّه همچو نمود که اگر من نیایم این صحبت داشته نشود البتّه همۀ آقایان بعقیدۀ من به وظیفۀ خودشان رفتار میکردند ولی از باب اینکه از هم قطار های خودم عقب نمانده باشم آمدم . حالا هیئت دولت نیستند من هم ناخوشم ولی اظهاراتم را میکنم البتّه اظهارات من بگوش اقایان میرسد مقام ریاست هم آنها را احضار میکنند یا در همین مجلس یا در مجلس دیگر بیاناتی که آنها بفرمایند البتّه آنوقت من هم میشنوم آقایان هم میشنوند . یا قانع میشویم یا نمیشویم . من و همه ( گمانم این است همه یا اکثر) با اینکه نظر بد بدولت نداریم و او را در حفظ اصلاح مافات می بینم و امیدوارم تکمیل شود آن مقاصد از برای مملکت ولی ما تمام خدمت گزار مردمان این مملکت هستیم خاک بر سر وکیلی که یکیش خودم باشم که شکمش سیر باشد و یک مو کّلش را گرسنه و مضطرب ببیند و بقدر امکان تلاش خودش را نکتد .
( جمعی از نمایندگان ـ صحیح است ) البتّه پریروز ( روز اوّل که مسئله ارزاق بود ) یک مسئله بود مهم. جای تأسّف از برای همه بود و هست . البتّه تصدیق داریم که امسال آفات بوده است نقطۀ کم آبی بوده است. خصوص در اطراف طهران حوادث بوده است ولی دولت و مجلس تمام مکلّفند بذل جهد کنند از برای اینکه بقدر میسور راحتی مردم را از جهت معاش اقلّ فراهم کنند( البتّه معاش درجۀ اعلا مال دیگران است ) اوّل این عنوان شد بعد در خلل این مطالب یک چیزهایی اتّفاق افتاد. در مجلس ریختن اتّفاق افتاد. شکستن و زدن و بعضی نغمات دیگر اتّفاق افتاد.
بنده هم با حالت تب آمدم بیرون مجلس بواسطۀ اینکه مجلس قدری خلوت شود آنجا ایستادم وقدری دلداری دادم بمردم باآنها شریک شدم در این مصیبت که حق را بجانب آنها میدهم.اطمیناناتی هم بقدر خودم به مردم دادم بعد منتهی شد بگرفتنها. بستنها. حبسها. زنها. مردها. کوچکها. بزرگها. و منتهی شد بتوسلاتی که بعقیده من خیلی غیر مشروع است. البتّه موکّلین حق دارند هر مطلبی دارند خدمت آقایان وکلا ومجلس شورای ملّی که خدمتگذارآنها است اظهار بدارند و آنها هم بذل جهد باید بکنند در انجام آن و هم چنین دولت که سر کار است ولی منتهی شدن ببعضی تشبّثات هیچ داخل هیچ کاری نبود . یا اینکه توهین ببعضی مردمان محترم داخل نبود و حقایق این مطلب ومطالب وهویّت آنها کاملاً به شخص من که مکشوف نیست . اگر بر شخص من معلوم بود با این کسالت که شرعاًو عقلاً ملزم نبودم نمی آمدم اینجا. و به شخص من یک حرفی پیغام دادن قانع نمی شوم .باید بیان حقایق و هویّت مطالب در این مقام مقدّس بشود که یک مقام رسمی است که حقیقت مورد اثبات و نفی بشود. الان که دولت حاضر نیست که این اظهارات مرا جواب بدهد و کشف حقایق بشود و بببنیم مردمانی که حبسند منشأش نان خواستن است ؟ مردمانی که حبسند منشأش عملیات دیگر است . علاوه بر این منشأش توسّلات غیر مشروع است؟ 
علاوه بر این فکر شب و روزی را خرج ارزاق کرده اند؟ نصایح بنده را که در عرض ده روز صد فرسخ راه اطراف طهران رفتیم و تحقیق از وضعیات کردم و بآنها گفتم ترتیب اثر برش دادند یا ندادند؟ امروز که روز سختی نیست اگر بنا شد سخت بر مردم باشد پس فردا که یک سرما و یک بارندگی میشود آنوقت چه میشود؟ اگر یک طفلی از گرسنگی بمیرد از باب نبودن نان…. یک دفعه از باب نداشتن پول است که المفلسون فی خطر عظیم . یک دفعه از باب نبودن نانست. من عقیده ام این است که حضرت می فرماید: بدترین درد است که شخص بخوابد سیر و اطرافش باشند که از درد گرسنگی بنالند. وای برما اگر همچو اتّفاقی بیفتد. (جمعی از نمایندگان صحیح است) حالا از مقام ریاست معذرت میخواهم که خیلی با کمال بی ادبی ایستادم و هم صحبت داشتم. البتّه این عرایض که من کردم خیلی مختصر است ولی اصل مطلب این است که خبر کنند دولت بیایند حقیقت مطلب کشف شود از آن یک طفلی که قدم برداشته است و او را گرفته اند یا اینکه آمده است این شیشه را شکسته است مسبب این کار را معیّن کنند چه اشخاصی بودند حقیقت را بفرمایند و اینکه بر من تنها خبر بدهند که حسن یا حسین یا فلان من قانع نمی شوم .باید همین طورکه من دراین مقام رسمی با دولتی که نظرمخالفت با او ندارم واو را در حفظ اصلاح مافات می دانم آمدم اینجا ودردم را اظهار کردم آنهم بیاید علاج داد همه راباید اینجا بفرمایند وهمه را قانع کنند.( جمعی از نمایندگان صحیح است). روزنامۀ  ایران، شمارۀ 1915 و شفق سرخ

 پاسخ  آقای تیمور تاش  وزیر فوائد  عامّه

پس از بیانات  آقای مدرّس، بعضی نمایندگان مذاکراتی  نمودند.  در این موقع بعضی  از آقایان  وزراء منجمله تیمور تاش، وزیر فوائد  عامّه ، با چند نفر معاونین خودشان در جلسه حضور  پیدا کردند.

آقای وزیر ـ فوائد عامّه از طرف هیئت دولت حاضر شده اند که راجع به ‏بیانات اقای مدرّس توضیحاتی بدهند اگر مجلس موافقت میکند بفرمایند. ‏
جمعی از نمایندگان ـ چه ضرر دارد وزیر فوائد عامّه ـ چون شنیده شد که امروز صبح آقای مدرّس ‏اظهاراتی فرموده اند و توضیحاتی از دولت راجع به عملیات دو سه روزه اخیر خواسته اند . ‏
اگر چه در آن موقع که ایشان اظهاراتی میفرمودند ما نبودیم ولی پس از اطّلاع لازم شد بعرض ‏اقایان نمایندگان برسانم البتّه محتاج به عرض بنده نیست و همۀ آقایان مسبوقند که امسال بواسطۀ ‏آفت زده گی محصول پاره ای از ولایات و مخصوصاً اطراف طهرا ن مردم قدری از حیث آذوقه در ‏عسرت هستند و بالنتیجه از وقتی که این مسئله محرز و مسلم شده است .‏
دولت تمام وسابل خود را صرف تهیۀ آذوقه و تأمین نان اهالی تهران نموده است . و ‏دستورالعملهای مؤکّدی داده است چه از حیث حمل جنس دولتی از محلهایی که جنس موجود است ‏و چه از حیث خرید جنس در ولایات مختلفه و از این حیث نگرانی موجود نیست و امیدواری کامل ‏میرود که تا آخرسال نان اهالی تهران تامین شده باشد . از طرف دیگر آقایان محترم میدانند که در ‏مملکت ما وسائل نقلیه هنوز کاملاً موجود نیست و البتّه یکی از مسائلی که ممکن است یک اختلال ‏و توحّشی در اذهان حاصل کند مرتّب نبودن وسایل نقلیه است . ‏
اگر فرض کنیم چند قطار شتری که باید گندم از زنجان یا همدان بار کند و یک روز دیرتر از آن ‏موعدی که مقرّراست برسد ممکن است برای همان یکروز تولید یک اضطراب و نگرانی بشود ‏واتّفاقاً همین ترتیب هم پیش آمده بود و روز چهار شنبۀ گذشته نسبت به آن جنسی که به خبّاز داده ‏میشد بیست یا سی خروار کمتر داده شد و بالنتیجه یک مقدار کمی تفاوت در نان آنروز اهالی ‏تهران حاصل شده بود با وجود این که الحمد الله فصل خوب است یعنی یک کمکهایی از نقطه نظر ‏ارزاق عمومی موجود است که اگر بیست سی خروار نان کم باشد به وسائل دیگر میتوان جبران ‏کرد . ‏
ولی به تصوّر این که شاید نظر به مشوب بودن اذهان از اینکه امسال محصول بد است و بواسطۀ ‏این سی خرواری که کمتر به خبّاز داده شده حقیقت عدّه ای از اهالی تهران مضطرب و نگران شده ‏اند و خواسته اند اظهارات خودشان را از مجرای مجلس شورای ملّی به اطّلاع دولت برسانند با ‏وجود اینکه در تهرا ن حکومت نظامی برقرار است و با وجود اینکه ممکن بود همانروز اوّل از ‏اجتماعات جلوگیری شود ولی نظر به اینکه دولت قصد خاصّی ندارد و تمام توجّه دولت معطوف به ‏حفظ آسایش عامّه است از این جهت آنروز از اعمال وظایف نظامی حکومت نظامی مسامحه کرد به ‏این اطمینان که مردم آزادتر بتوانند دردهای خود و گرفتاری و اضطراب خودشان را به سمع ‏مصادر امور و بعرض مجلس شورای ملّی برسانند به این جهت فقط اکتفا به نظارت درحفظ ‏انتظامات ضروری شد . ‏
عدّه ای وارد مجلس شدند پس از ورود به مجلس شروع کردند به شکستن در وپنجره و شیشه . حتّی ‏درجۀ خسارت و بی ادبی را بجایی رساندند کهذبه پاره ای از آقایان نمایندگان محترم جسارت نمودند و ‏ضمناً وارد در بعضی مطالب شدند که هیچ مربوط به نان و ارزاق عمومی نبود از قبیل اینکه ما ‏شاه میخواهیم . ما شاه نمیخواهیم . عناوینی کردند که بالاخره تولید سوءظن کرده که آیا حقیقت از ‏نقطه نظر تامین نان است یا اینکه خیر یک عدّه که همیشه ماجراجو هستند و همیشه میخواهند آب ‏را گل آلود کنند این بار احساسات و اضطراب مردم را مورد استفادۀ خودشان قراد داده اند و یک ‏عدّه را تحریک کرده اند .‏
برای اینکه امنیت عمومی را متزلزل کنند و بالاخره انتظامات مرکز را از بین ببرند با وجود اینکه ‏این سوء ظن در مراکز دولتی پیدا شد و اطّلاعاتی هم رسید که تأیید میکرد چون ابتدا لازم بود تمام ‏توجّهات دولت معطوف به تأمین امر ارزاق شود همانروز اقدامات خیلی جدّی از طرف دولت بعمل ‏آمد و مخصوصاً درین اقدامات شخص رئیس محترم دولت بیشتر از همه ابراز جدّیت کردند و اوامر ‏مؤکّد صادر شد. ‏
نقلیۀ قشون به اختیار ادارۀ ارزاق گذاشته شد و به ولایا ت تلگرافات شد و همان روز اطمینان ‏حاصل شد که ارزاق تهران تأمین شده است و همین اطّلاع به وسیلۀ سردسته ها و بوسیلۀ کسانی ‏که با اجتماع کنندگان ارتباطی داشتند به آنها گفته شد و به آنها اطمینان داده شد که بیخود ‏اضطراب نکنند و نگران نباشند زیرا نان اهالی تهران تأمین شده است حتّی خود آقای مدرّس که این ‏بیانات را فرمودند برای اطمینان اهالی مجبور شدند نوشته بدهند درتأمین ارزاق طهران وبالنتیجه ‏یک قضیّه بود وپیش آمد ولی با وجود این تصوّر میرفت که وقتی فردا مردم دیدند دکاکین خبّازی ‏پرازنان است و بیشتر از روزهای معمول نان در طهران وجود دارد وبهتر از روزهای دیگر هم ‏هست دیگر بکلّی موضوع از بین میرود و البتّه اکثریت اهالی طهران که مردمان صلح و امنیت ‏طلبی هستند و از هر نوع از این عملیات بیزارند میروند پی کسب کار خودشان . بالاخره صبح ‏پنجشنبه با وجود اینکه علاوه بر دستور العملهائی که شب داده شده بود مأمورین خاصّی هم از ‏طرف ادارۀ ارزاق وحکومت نظامی مأمور شدند که مراقبت کنند در امر نان وبه این مناسبت صبح ‏پنجشنبه بهترین وضعیت نان در شهر بود بقسمی که تمام دکانهای خبّازی مملو بود از بهترین نان ‏و برای اینکه کمی نان و گرسنگی روز قبل جبران شده باشد یک مقداری هم زیادتراز آنچه مقرّر ‏بود پخت شد .‏
با وجود اینکه دیده شد که یک عدّه از دکاکین باز نشده واجتماعات متفرّق نشده وبالاتر اطلاعات ‏قطعی هم به دولت رسید که بدون مراجعه به مجلس یا به دولت درصدد تشبث بپاره ای مقامات غیر ‏مشروع شدند. دو دسته شدند یک قسمت خواستندبپاره ای جاها بروند که برای هر ایرانی غیر سزاوار ‏است ویک عدّه هم بطور مهاجمه خواستند بیایندرو به مجلس.‏
آقا سید یعقوب ـ عملیات روز قبل را بفرمایند.‏
وزیر فوائد عامّه عرض کردم از قبیل شکستن درب پنجره مجلس ومزاحمت به آقایان. همه اینها را ‏عرض کردم. البتّه در آن موقع دولت نمیتوانست همان رویّه که روز قبل داشت یعنی اغماض ‏ومسامحه در جلو گیری بنماید.‏
اینجا بود که اوّلین وظیفۀ دولت که عهده دار امنیت عمومی وعهده دار آسایش اهالی طهرانست. ‏این بود که به هر قیمتی که شده وبه هر قدرتی که شده ایادی فساد را قطع کند وحتّی سعی نماید ‏که مراکز فساد را کشف کند زیراکه نه آقایان نمایندگان محترم و نه دولت نمیتوانند ونبایدامنیت ‏عمومی را ملعبه تصوّر کنندو بر عکس هر کس منبع فساد باشد و هر طوری ایادی فساد باید کشف ‏شود و قطع شود باین جهت بود که ابتدا یک اقداماتی به عمل آمد و جلوگیری شد از دسته جاتی که ‏میخواستند بپاره ای جاها بروند و جلوگیری هم شد از آنهایی که میخواستند به مجلس حمله کنند و ‏بالاتر . ‏
نظر باینکه آن سوء ظن روز چهارشنبه مبدّل به یقین شد که دست های فسادی در کار است و ‏میخواهند شورش کنند دولت مجبور شد برای کشف حقیقت امر یک عدّه را هم توقیف کند البتّه در ‏یک همچو مواقعی در میان این عدّه ابتدا نمی شود زیاد تحقیقات مقدّماتی کرد و مقصّر حقیقی را ‏تشخیص داد و بعد توقیف کرد . یک عدّه یعنی ابتدا آنهایی که مورد سوء ظن واقع شوند بایستی ‏دعوتشان کرد بعد از آنکه بیگناهی آنها هم ثابت شد البتّه مرخص می شوند و اگر برعکس مسلّم ‏شد که آنها مقصّر هستند و در ایجاد این فساد ذینفع بوده اند من یقین دارم که تمام نمایندگان ‏محترم تصدیق خواهند کرد که باید نسبت به آنها شدیدترین مجازاتها اعمال شود این بوده است ‏قضیّه تا بحال و اطّلاعاتی که ماداشتیم و لازم بود که خیلی ساده و واضح بعرض نمایندگان محترم ‏برسد و در این موقع در خاتمه میخواهم عرض کنم که ابداً از نقطه نظر آذوقه اهالی تهران نگرانی ‏نیست و تمام اقداماتی که برای تأمین آذوقه و ارزاق عمومی لازم بوده است بعمل آمده است و ‏روز بروز بهبودی اوضاع مشاهده خواهد شد .‏ ضمناً دولت هم به هیچکس اجازه نمی دهد زندگی  مردم را بازیچه قرار بدهد. هر کس  بخواهد  برخلاف  امنیت و انتظامات عمومی عمل کند شدیداً مجازات  خواهد شد.( نمایندگان : صحیح  است)
 از شفق سرخ و ایران
عجبست در اخبار جراید  پایتخت که از واقعۀ بدین مهمّی که در مجلس نیز در اطراف آن این همه صحبت  شد، بیش ازدو سطر در خصوص مختصر اجتماعی در مسجد یاد نگردید. دولت  که در ایالات مشغول  تدارک زمینۀ بزرگی برضدّ قاجاریه بود،  نمی خواست مردم ایالات از احساسات مردم  تهران مطّلع گردند.

 شاه نیامد!

 بعد از وقایع مهر ماه ، به شاه خبر رسید که دولت همۀ درباریان را دستگیر  کرد، و ولیعهد نیز خطر را حس  کرده است و از این رو دیگر باب مخابرات مرموز بین شاه  و ولیعهد  هم بسته شد!
 بدیهی  است مراد  اصلی  بازیگران مرکز وصول همین اخبار بود به شاه، و رسید وکارخود  را کرد.
کشتی حاضر شد و نوزده تن از بستگان شاه ومادرش در کشتی نشستند و بسوی بیروت حرکت کردند. ولی  شاه با نوکرهای مخصوصش در پاریس ماندند.

 در واقعۀ بلوای  نان رویتر چنین خبر داد:
تهران 28 سپتامبر – درجواب سئوالی که درمجلس راجع  به وقایع اخیر شد،  وزیر فواید عامّه چنین  اظهار داشت:  هر چند  دولت تهیّۀ آذوقه بطوری که سلب وحشت عامه  را بنماید ، کرده است ، مع هذا  معلوم شد  که اغتشاشات اخیربه بهانه وعنوان قلّت نان و جهات دیگری درپرده بوده است. بنابراین دولت تصمیم گرفته است تحقیقاتی درآن علل و جهات بعمل آورده، برای جلوگیری از وقوع اغتشاشات  محرّکین را تنبیه وسیاست نماید.

 بیسم مسکو، اوّل  اکتبر

تهران – 23 سپتامبر جمعیت معظمی  که اکثریت آنها  را زنها  و اطفال نورس  تشکیل  می دادند، به بهانۀ اینکه درشهر نان نیست ، از  مسجد شاه بیرون آمده، به مجلس هجوم آورده، در آنجا به یک سلسله عملیات  نا شایسته  مبادرت کردند.  ولی بواسطۀ  اقداماتی  که بفوریت از طرف  حکومت  به عمل آمد ، جمعیّت متفرّق شد.  روزدیگر جمعیّت دوباره  در مقابل  مجلس  اجتماع نمود  ولی بواسطۀ  اقدامات  مؤثّر  حکومت  که بر طبق  تصمیم وکلایی که در مجلس  بودند(؟)  بعمل آمد،  جمعیّت مجدّداً متفرّق  گردید.
 در همان وقت جمعیّتی  بالغ  بر صد  نفر  درب  پارک شهری  نمایندگی  مختار اتّحاد شوروی  را شکسته و داخل  آنجا شدند. متهاجمین اظهار  داشتند  که مقصود  آنها از نمایش و اختیارتحصّن ، ورود  فوری شاه و اتّخاذ  یک سلسله  اقدامات  دیگری است  که کلّیتاً نمایندگی  مختار ممکن  نمی دانست که حتّی الامکان داخل مطالعۀ آنها بشود.  نمایندگی  مختار به نمایش دهندگان اظهار داشت که  نمایندگی مختارممکن نمی داند به هیچوجه حمایتی ازآنها بکند. علاوه بر آن، به تحصّن در سفارتخانه  های خارجه با نظر منفی می نگرد، زیرا این تحصّنها وسیلۀ جلب مداخلۀ اجانب به امورداخلی است  که باید جدّاً مطرود ملّت واقع بشود. درنتیجۀ اقداماتی که از طرف نمایندگی مختاربعمل آمد و اشخاص  ترقّی خواه اجتماعی  و رجال دولت ایران با آنها  موافقت  نمودند، 27 سپتامبر بست خاتمه یافت.  نمایندگی مختار با دولت  ایران داخل  مذاکرات  شد که مقصّرین  اقدامات  تحریک آمیز فوق الذکر که عناصرمخالف اتّحاد شوروی می خواهند برای پیشرفت مقاصد خود از آنان استفاده کنند، معلوم شود. (3 )  

‏ یحیی دولت آبادی  نظر رضا خان را  در بارۀ مراجعت  احمد شاه به ایران اینگونه  روایت می کند:   
در این احوال سلطان احمد شاه روز حرکت خود را از پاریس معیّن بولیعهد با تلگراف خبر می دهد بی آنکه در این باره هیچگونه جواب وسؤال با سردارسپه شده باشد] یحیی دولت آبادی ازارتباط  تلگرافات بین احمد شاه و رضاخان مثل اینکه اطّلاع نداشته است[  نگارنده  ازسردار سپه  می پرسد  آیا شاه می آید ؟ جواب می دهد مطمئن باشید نخواهد آمد روزی چند می گذرد در مجلس شورای ملّی اقامۀ روضه خوانی است که جای نگارش این کار بی تناسب درمجلس وعلّتهای آن اینجا نیست ولیعهد به آن مجلس  می آید در موقع خارج شدن چشمش بنگارنده افتاده تقاضا می کند  از او ملاقات کنم. با تعیین وقت و بدیهی است همان روز سردارسپه خبردارمی شود امّا نگارنده چنانکه به هیچ کدام طمعی ندارم از هیچکدام هم ملاحظه ای ندارم روز وعده بدیدن ولیعهد میروم و این آخرین ملاقات من است با او در ایران این ملاقات درحوضخانه زیر طالار برلیان باغ گلستان می شود و بطور خصوصی ولیعهد  می گوید شاه وارد میشود تلگراف شاهانه بمن نموده روز ورود خود را معیّن کرده است و ازجنوب خواهد آمد می گویم اگر پای او را به خاک بوشهر ببینم باور نخواهم  کرد که وارد  شود ولیعهد بی آنکه علّت  این بدبینی را بپرسد از من سؤال مشورت آمیز می نماید که در این گیرو دار تکلیف او چه خواهد بود می گویم اگر شاه آمد بمحض ورود او مرخصی گرفته  برای تکمیل تحصیلات خویش به اروپا سفر نمائید و اگر نیامد آنطور که عقیدۀ  من است هر چه زودتر و بهر وسائل که ممکن است با سردار سپه  بسازید و هر رضای او ست همانطور بنمائید گرچه هیچ دخالت در کارها نکنید و گرنه برای شما  خطرناک است ولیعهد اظهار نا امیدی می کند که بشود با سردارسپه  کنار آمد و از نگارنده  تقاضا  می کند سردار سپه را ملاقات کرده پیغام  ذیل را به او برسانم. « میان من و شما دویست قدم  فاصله است بیست قدم آنرا  شما بردارید  و یک صد و هشتاد قدم  را من بر می دارم  تا بیکدیگر برسیم.
فردای این روز سردار سپه را ملاقات کرده پیغام ولیعهد را به او می رسانم می گوید جواب بدهید که مستقیماً  به شما جواب خواهم داد نگارنده  این جواب را به ولیعهد می نویسد.
و امّا سلطان احمد شاه در پاریس مانند کسی که از هر چه در تهران می گذرد بکلّی بیخبر بوده باشد خود وخانواده و کسانش کشتی گرفته در شرف حرکت هستند که ازطرف انگلیسیان به او اظهار می شود رفتن شما به ایران خطرناک است.
بدیهی است سردارسپه به انگلیسیان گفته است اگر سلطان احمد شاه به ایران بیاید از ورود او جلوگیری  خواهد شد آنها هم نمی خواهند دراین وقت آنهم درجنوب و دراطراف زمینهای نفت خیز آتشباری  بشود  از طرف دیگر نگاهداری سردار سپه را لازم می دانند برای منافع  مادّی و معنوی  که در ایران  دارند  بعلاوه وعده هائی هم به او داده اند که نمی توانند وفا نکنند این است که لازم دیده اند  به شاه تذکّر بدهند  به ایران حرکت ننماید و از روی سیاست به او بگویند با تخت و تاج خود نباید بازی بکند در صورتیکه او از پیش بازی کرده و باخته است و در حقیقت  پدرش تخت و تاج را از دست  داده  در آنوقت که به زرگندۀ تهران زیر بیرق روس و انگلیس از ترس جانش پناهنده شد چقدر شباهت دارد  فسخ  عزیمت کردن سلطان احمد شاه از پاریس از آمدن به ایران با فسخ عزیمت نمودن ولیعهد از مسافرت  به آذربایجان از تهران اوّلی به سعی غیر مستقیم سردار سپه و دوّمی به سعی  مستقیم  او در صورتیکه  سلطان  احمد شاه  بایستی  قیاس کار خود  را از کار  ولیعهد  گرفته باشد.
بهرحال شاه پول کشتی  را برای خود و تمام همراهانش پرداخته است و پس  گرفتن آن ممکن نیست  و صرفنظر کردنش با خسّت اوباز غیر ممکن این است که ملکۀ سابق مادرخود و قسمت عمده از همراهان را با همان کشتی به طرف بصره و بغداد روانه می کند و خود با یکی دو سه نفر از خلوتیان  در پاریس می ماند به انتظار پیش آمدها بی آنکه شنیده شده باشد تشبثهائی برای جبران این توهین و یا نگاهداری  تخت و تاج  خود کرده باشد مگر آنکه گفته شود این آخرین تیر نا امیدی  بوده است که بدل و دماغ  رسیده و دیگر کار خود را گذشته دانسته  باشد وسعی و کوشش را بی نتیجه.
خبر نیامدن شاه در ایران منتشر شد و میان مردم بی علاقه به پادشاه بی علاقه به مملکت تأثیر بدی  نکرد مگر در وجود کسانی که برای صلاح شخصی خود انتظار آمدن او را داشتند و البتّه در وجود ولیعهد بسیار بد اثر می کند زیرا که این خبر به آخر رسیدن سلطنت آنها را می رساند علاوه  بر سختی  و بی تکلیفی که برای خود اوهست وافسردگی او افزوده می شود وقتیکه می فهمد ملکه جهان مادرش به ایران وارد نشده بلکه از بصره به بغداد رفته است و در کربلا و نجف توقّف خواهد کرد. ( 4)  



 توضیحات و مآخذ:‏

1 - عبدالحسین نوائی  « گزارش های محرمانۀ لورن  به چمبرلین  »- تاریخ معاصر ایران( کتاب نهم)  – ‏مؤسّسه پژوهش و مطالعات فرهنگی - 1374- صص  278 - 257 ‏
‏2-  حسین مکّی ‏ « تاریخ بیست ساله ایران »- جلد سوّم ، نشر ناشر– ‏چاپ سوّم – 1363 -  ‏صص 383 - 268 ) ‏
3 - - محمّد تقي ملك الشعرا بهار «تاريخ مختصر احزاب سياسي» جلد دوّم  - ‏ناشر: امير كبير-1363   صص 277 – 261  و  نگاه کنید به گزارش دورۀ پنجم مجلس شورای ملی - جلسه دویست صورت مشروح مجلس یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ ‏ 
‏ 4  -  یحیی دولت  آبادی « حیات یحیی» - جلد چهارم – انتشارات عطّار – 1361  ‏ صص 370 ‏‏– 368  ‏

 جلسه دویست صورت مشروح مجلس شورای ملی  یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ ‏ در رابطه  با بلوای  نان به عنوان سند: 

جلسه دویست صورت مشروح مجلس یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ مطابق هشتم ربیع الاول ۱۳۴۴ مجلس دو ساعت و نیم قبل از ظهر بریاست اقای تدین نایب رئیس تشکیل گردید صورت مجلس سه شنبه سی و یکم شهریور را آقای آقا میرزا شهاب قرائت نمودند.
نایب رئیس ـ آقای مدرس (اجازه) 
مدرس ـ بعد از تصویب صورت مجلس عرض دارم.
نایب رئیس ـ آقای اتحاد (اجازه)
اتحاد ـ قبل از دستور عرض دارم 
نایب رئیس ـ آقای شوشتری (اجازه) 
شوشتری ـ قبل از دستور عرض دارم.
نایب رئیس ـ آقای شریعت زاده (اجازه)
شریعت زاده ـ قبل از دستور عرض دارم
نایب رئیس ـ نسبت بصورت مجلس اعتراضی نیست؟ ( گفته شد : خیر) 
نایب رئیس ـ صورت مجلس تصویب شد.

 نطق سید حسن مدرس 

آقا مدرس (اجازه) 
مدرس ـ بنده قبل از وقوع این وضعیات ناگوار غیر منتظره تبدار بودم . مقارن شد با این وضعیات. حال من هم خیلی سخت تر است . این دو سه روزه که قدرت بر حرکت نداشتم حالا هم با عانت اعانت کنندگان خدمت آقایان رسیدم و خودم را مکلف دیدم که یک عرایضی بکنم و از مقام ریاست تقاضا و خواهش بکنم دولت را احضار کنند و کشف حقیقت و هویت این اوضاع گماهو حقه از برای من وسایر آقایانی که شاید بلد نباشند بشود. البته همچو نمود که اگر من نیایم این صحبت داشته نشود البته همه آقایان بعقیده من به وظیفه خودشان رفتار میکردند ولی از باب اینکه از هم قطار های خودم عقب نمانده باشم آمدم . حالا هیئت دولت نیستند من هم ناخوشم ولی اظهاراتم را میکنم البته اظهارات من بگوش اقایان میرسد مقام ریاست هم آنها را احضار میکنند یا در همین مجلس یا در مجلس دیگر بیاناتی که آنها بفرمایند البته آنوقت من هم میشنوم آقایان هم میشنوند . یا قانع میشویم یا نمیشویم . من و همه ( گمانم این است همه یا اکثر) با اینکه نظر بد بدولت نداریم و او را در حفظ اصلاح مافات می بینم و امیدوارم تکمیل شود آن مقاصد از برای مملکت ولی ما تمام خدمت گزار مردمان این مملکت هستیم خاک بر سر وکیلی که یکیش خودم باشم که شکمش سیر باشد و یک مو کلش را گرسنه و مضطرب ببیند و بقدر امکان تلاش خودش را نکتد .
( جمعی از نمایندگان ـ صحیح است ) البته پریروز ( روز اول که مسئله ارزاق بود ) یک مسئله بود مهم. جای تأسف از برای همه بود و هست . البته تصدیق داریم که امسال آفات بوده است نقطه کم آبی بوده است. خصوص در اطراف طهران حوادث بوده است ولی دولت و مجلس تمام مکلفند بذل جهد کنند از برای اینکه بقدر میسور راحتی مردم را از جهت معاش اقل فراهم کنند( البته معاش درجه اعلا مال دیگران است ) اول این عنوان شد بعد در خلل این مطالب یک چیزهایی اتفاق افتاد. در مجلس ریختن اتفاق افتاد. شکستن و زدن و بعضی نغمات دیگر اتفاق افتاد.
بنده هم با حالت تب آمدم بیرون مجلس بواسطه اینکه مجلس قدری خلوت شود آنجا ایستادم وقدری دلداری دادم بمردم باآنها شریک شدم در این مصیبت که حق را بجانب آنها میدهم.اطمیناناتی هم بقدر خودم به مردم دادم بعد منتهی شد بگرفتنها. بستنها. حبسها. زنها. مردها. کوچکها. بزرگها. و منتهی شد بتوسلاتی که بعقیده من خیلی غیر مشروع است. البته موکلین حق دارند هر مطلبی دارند خدمت آقایان وکلا ومجلس شورای ملی که خدمتگذارآنها است اظهار بدارند و آنها هم بذل جهد باید بکنند در انجام آن و هم چنین دولت که سر کار است ولی منتهی شدن ببعضی تشبشات هیچ داخل هیچ کاری نبود . یا اینکه توهین ببعضی مردمان محترم داخل نبود و حقایق این مطلب ومطالب وهویت انها کاملا به شخص من که مکشوف نیست . اگر بر شخص من معلوم بود با این کسالت که شرعاًو عقلاً ملزم نبودم نمی آمدم اینجا. و به شخص من یک حرفی پیغام دادن قانع نمی شوم .باید بیان حقایق و هویت مطالب در این مقام مقدس بشود که یک مقام رسمی است که حقیقت مورد اثبات و نفی بشود. الان که دولت حاضر نیست که این اظهارات مرا جواب بدهد و کشف حقایق بشود و بببنیم مردمانی که حبسند منشأش نان خواستن است ؟ مردمانی که حبسند منشأش عملیات دیگر است . علاوه بر این منشأش توسلات غیر مشروع است؟ 
علاوه بر این فکر شب و روزی را خرج ارزاق کرده اند؟ نصایح بنده را که در عرض ده روز صد فرسخ راه اطراف طهران رفتیم و تحقیق از وضعیات کردم و بآنها گفتم ترتیب اثر برش دادند یا ندادند؟ امروز که روز سختی نیست اگر بنا شد سخت بر مردم باشد پس فردا که یک سرما و یک بارندگی میشود آنوقت چه میشود؟ اگر یک طفلی از گرسنگی بمیرد از باب نبودن نان…. یک دفعه از باب نداشتن پول است که المفلسون فی خطر عظیم . یک دفعه از باب نبودن نانست. من عقیده ام این است که حضرت می فرماید: بدترین درد است که شخص بخوابد سیر و اطرافش باشند که از درد گرسنگی بنالند. وای برما اگر همچو اتفاقی بیفتد. (جمعی از نمایندگان صحیح است) حالا از مقام ریاست معذرت میخواهم که خیلی با کمال بی ادبی ایستادم و هم صحبت داشتم. البته این عرایض که من کردم خیلی مختصر است ولی اصل مطلب این است که خبر کنند دولت بیایند حقیقت مطلب کشف شود از آن یک طفلی که قدم برداشته است و او را گرفته اند یا اینکه آمده است این شیشه را شکسته است مسبب این کار را معین کنند چه اشخاصی بودند حقیقت را بفرمایند و اینکه بر من تنها خبر بدهند که حسن یا حسین یا فلان من قانع نمی شوم .باید همین طورکه من دراین مقام رسمی با دولتی که نظرمخالفت با او ندارم واو را در حفظ اصلاح مافات می دانم آدم اینجا ودردم را اظهار کردم آنهم بیاید علاج داد همه راباید اینجا بفرمایند وهمه را قانع کنند.حمعی از نمایندگان صحیح است.
نایب رئیس آقای اتحاد(اجازه)
اتحاد عرابضی که بنده حضور مبارک آقایان باشد محترم میخواهم عرض کنم مجبورم قبل از دستور عرض کنم. اگر بخاطر مبارک اقایان باشد در سال گذشته در موقعی که بودجه وزارت داخله مطرح بود بنده بعنوان مخالفت با بودجه وزارت داخله راجع بوضعیات دیلمان و سیاهکل که یکی از حوزه های انتخابیه لاهیجان است عرایض کردم و آنروز عرض کردم که دو نفر از اشقیا و قطاع الطریق و دزدها را بعنوان رئیس امنیه آنجا گماشته اند و اینها با مال و نفوس و اعراض مردم بازی میکنند. باین هم اکتفا نکردم در همان تاریخ آقای رئیس امنیه را که آقای سردار رفعت باشد ملاقات کردم و با ایشان مذاکره کردم و بالاخره بامروز و فردا گذشت تا این واقعه که به عرض آقایان میرسانم اتفاق افتاده است.
در چند روز قبل که تقریباً یک هفته یا کتر باشد برحسب اشاره دولت اهالی محل یک نفر را کشته اند و برادر آن شخص که یکی از این قطاع الطریق باشد تمام سیاهکل که یک قصبه ایست و شش هزار نفر نفوس دارد و تقریباً هفت هشت دو نفر (آنچه تا بحال خبر رسیده) کشته اند و تمام مردم متواری و بی خانمان شده اند و من هیچ وسیله ندارم جز اینکه بعرض آقایان برسانم که امروزه ده هزار نفرایرانی بواسطه غفلت یا تغافل در زیر آسمان متواری هستند. دیروز شنیدم که تلگرافاتی از آنحدود دائر باین مسئله رسیده است و تلگرافخانه گفتند چون این مسئله سیاسی است بصاحبان تلگراف نرسانیده اند. تا اینکه مکاتبت رسید از یکی از وزارء هم پرسیدم اطلاع نداشت گفتند تحقیق میکنیم. بهر صورت اینها ایرانی هستند. اینها ودیعة الهی هستند. اینها امانت هستند. این شخص که این عریضه را نوشته است یکی از مجتهدین آنجا است که تمام دارائی و زندگانی او را سوزانیده اند سر برهنه و پا برهنه بلاهیجان آمده. از این جهت از مقام محترم مجلس مقدس تمنی دارم که بدولت اخطار شود.
اولا هر چه زودتر بقیه نفوس که فعلا درآن حدود زنده هستند بوسائلی که در دست دارد محافظت کند و بعد یک کمیسیونی تشکیل بدهند که شاید یک اعانه باین بدبختها برسد. بعضی از نمایندگان ـ دستور 
نایب رئیس ـ خبریست از کمیسیون عرایض و مرخصی راجع بتمدید مرخصی آقای آقا شیخ عبدالرحمن کمیسیون هم تصویب کرده است. ( بشرح ذیل قرائت شد)
آقای آقا شیخ عبدالرحمن نماینده محترم بواسطه کسالت مزاج و عدم وسائل حرکت تقاضای پانزده روز تمدید مرخصی از تاریخ اول شهریور نموده اند. کمیسیون عذر ایشان ا موجه دانسته و تصویب می نماید که از تاریخ اول شهریور لغایت پانزده روز غائب مجاز باشند. نایب رئیس ـ نسبت باین خبر مخالفی نیست/ (اظهاری نشد)
نایب رئیس ـ آقایانی که مدت پانزده روز مرخصی آقای آقا شیخ عبدالرحمن را تصویب می کنند قیام فرمایند. ( اکثر قیام نمودند) 
نایب رئیس ـ تصویب شد .
آقای حائریزاده. (اجازه)
حائریزاده ـ بنده در دستور عرض دارم . اگر چه قانون ممیزی قانونی است که نباید بگذاریم معطل شود ولی فرمان انتخابات تقریباً معطل یک اصلاحی است که در قانون انتخابات باید بشود و نشده و راپورتش تقدیم مقام ریاست شده یکی دو فقره از مواد است که باید حذف شود که منافات با مواد جدیده دارد و یک کلمه هم در مواد است که باید تبدیل شود. خوبست در اول جلسه جزء دستور قرار داده شود که تکلیف وزارت داخله معلوم شود. نایب رئیس ـ نسبت باین پیشنهاد مخالفی نیست؟
اتحاد ـ بنده مخالفم.
نایب رئیس ـ بفرمائید.
اتحاد ـ بطوری که دیروز ببعضی از اقایان عرض کردم مخالفت بنده با اصل موضوع نیست البته یک قانونی که وضع می شود موادی که منافات با آن قانون دارد باید لغو شود و فعلا هم بنده مخالف نیستم برای اینکه دو قانون مخالف را دولت نمی تواند اجراء کند ولی کیفیت این پیشنهاد بنده مخالفم برای اینکه ما یک قانون اساسی داریک و آن نظامنامه داخلی مجلس است. یک کمیسیونی کار خودش را کرده و راپرت داده. 
شور دومش هم شده و بالاخره تمام مراحل قانونی را طی کرده و فعلا این خبر بعنوان کمیسیون است یک خبر دیگر هم تهیه کرده اند راجع بجدولها آنهم مربوط بکمیسیونست و بالاخره معلوم نیست کمیسیون انتخابات تا کی بایستی کارش را تمام کند. بنده عقیده دارم یک کمیسیونی که راپرتش را داد کارش تمام شده است و بعقیده بنده این راپرت بشکل طرح قانونی پیشنهاد و تصویب شود که مخالفتی هم با نظامنامه نداشته باشد. 
نایب رئیس ـ آقای حائریزاده (اجازه) 
حائریزاده ـ من به آقای اتحاد حق میدهم که اگر کمیسیون فراغت حاصل کرده بعد بنشیند یک راپورتی تنظیم کند و تقدیم مقام ریاست کند کار ناصحیحی است ولی کمیسیون مشغول بکار است و چون وقت تنگ بود بکمیسیون اجازه دادند بعضی موادی که لازم است آنرا استخراج بکند و تصویب شود که تکلیف وزارت داخله در کار انتخابات معلوم باشد حتی بعضی از آقایان با ما همراهی میکردند و می گفتند ما رای به این مواد می دهیم و بعد از تمام شدن مواد جدول را تنظیم کنید و برحسب وعده که آقای مخبر دادند که ما بفاصله ۳ روز راپرتش را تقدیم میکنیم مجلس هم موافقت کرد و حقیقت کمیسیون مشغول بکار است و مطابق آن راپرتی که کمیسیون داده اگر مجلس قبول کند در ماده اول قانون عده وکلاء بهم میخورد صدو سی وشش نفر ۱۵۰ نفر میشود و اگر این کمیسیون مشغول بکار نمود فرمایش آقای اتحاد وارد بود ولی چون مشغول بکار است این ایراد وارد نیست. نایب رئیس ـ رای میگیریم به پیشنهاد آقای حائریزاده . آقایانیکه تصویب میکنند قیام بفرمایند. 
(اکثر نمایندگان برخاستند) 
نایب رئیس ـ تصویب شد. ( راپورت کمیسیون تجدید نظر در قانون انتخابات بشرح ذیل قرائت شد)
ماده واحده ـ ماده بیست و پنج و سی و نه قانون انتخابات مورخه بیست و هشتم شوال ۱۳۲۹ و فقره سوم و چهارم از ماده ۲۳ قانون مزبور همچنین عبارت « در ۳ روز متوالی» مندرجه در ماده ۲۱ قانون دوازدهم شهریور ۱۳۰۴ نسخ و عبارت « دارنده تعرفه » مندرجه در ماده بیست و ششم قانون بیست و هشتم شوال ۱۳۲۹ بعبارت « رای دهنده » تبدیل می شود. کمیسیون تجدید نظر و قانون انتخابات مکلف است مواد پنجاه و سه گانه قانون انتخابات را که قسمتی از آن بر طبق قانون دوازدهم شهریور ۱۳۰۴ تصویب شده و بقیه از مواد قانون انتخابات بیست و هشتم شوال ۱۳۲۹ میباشد تحت نمره ترتیبی در آورد. 
نایب رئیس ـ توضیحاً عرض می کنم خبراین کمیسیون که طبع و توزیع شده است با آنچه که قرائت شد یک مختصر فرقی دارد. این را ثانیاً تنظیم کرده اند.
آقای یا سائی (اجازه) 
یاسائی ـ موافقم 
نایب رئیس ـ آقای کازرونی (اجازه)
کازرونی – موافقم
نایب رئیس ـ آقا دست غیب
دست غیب ـ راجع بتعیین ساعت که نوشته است آنهم حذف شود این را بنده محتاج بحذف نمی دانم برای خاطر اینکه فلان شخص می آید تعرفه میگیرد و رای هم در همان مجلس میدهد و چون در قانون تعرفه و رای را در دو مجلس در آندوماه اشاره میکند و قانون جدید این است که تعرفه و رای بایستی در یک مجلس داده شود البته این تقریباً مخالفست و بایستی حذف شود ولی آن فقره که نوشته است ساعت را هم حذف کنند بنده این را محتاج نمی دانم و تعیین ساعت ضرر ندارد. بلی مدت را در قانون جدید داشت و آن دیگر تکرار است و باید حذفش کرد یعنی انجمن نظار اعلان میکند که در ۵ روز یا ۱ روز تعرفه میدهد در همان مجلس هم رای می گیرد اما ساعتش را معین نکرده و در این فقره از ماده ۳۴ یا ۳۵ که تعیین ساعت هم کرده خبر کمیسیون نوشته محتاج نیست باید حذف شود در صورتیکه تعیین ساعت باید بشود و این را نباید حذف کرد مدت را باید حذف کرد ولی ساعت باید باشد و زیادی نیست.
نایب رئیس ـ آقای یاسائی (اجازه) 
یاسائی ـ متاسفانه چند ماده از قانون سابق باید لغو شود و مخالف بعضی از مواد است که جدیداً رای داده شده و بواسطه عجله که شد این اشکال تولید شد و این چیزهائی که کمیسیون پیشنهاد کرده است از نقطه نظر تناقضی است که در قانون هست و اینکه فرمودید حذف کلمه ساعت لازم نیست و باید باشد بنظر بنده آنکلمه زیادی است زیرا ماده ۲۱ جدید که بتصویب رسیده راجع باعلان انتخابات که قبل از توزیع تعرفه داده میشود در آنجا قید شده است که در همان اعلان اوقات توزیع تعرفه و اخذ رای معین خواهد شد وفقره اولش این است: محل انعقاد انجمن و اوقاتی که برای دادن تعرفه و اخذ رای معین می شود و همان کافی است. اوقاتی که برای توزیع تعرفه و اخذ رای معین می شود در خود اعلان انتخابات که از طرف انجمن نظار معین می شود قید خواهد شد و ساعت هم از اوقات خارج نیست لذا حذفش لازم است
نایب رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب (اجازه) 
آقا سید یعقوب ـ بنده میخواهم تذکر بدهم که این قانون انتخابات یک قانونی است که مبتلابه است و طرف توجه است و امروز صبح آقای حائریزاه ببنده اطلاع دادند و هنوز این خبر ببنده نرسیده. بنده حقیقت توجه ندارم و همین طور آنرا که آقای منشی خواندند نگاه میکنم با این هیچ تطبیق نمی کند. اگر اقای مخبر کمیسیون اجاره بدهند یک روز این مسئله تعویق بیفتد برای نگاه کردن عرض ندارم و الا بنده مخالف نیستم مقصود مهلت است که بنده نگاه کنم. این عذر برای بنده هست که بگویم ندیده ام و مخصوصاً آن چیزی را که آقای دست غیب فرمودند تناقض و عدم تناقض را ندانستم لهذا از جهت ندانستن و مطالعه نکردن و مستحضر نبودن نمی توانم رای جاهلانه بدهم. این عذر برای بنده هست. یک روز بما فرصت بدهند روز سه شنبه مطرح شود. حائریزاده ـ این راپرت در سی و یکم شهریور ماه طبع شده است در بیست و پنجم شهریور ماه از کمیسیون صادر شده است و امروز پنجم مهرماه است مدتی است که منتشر شده است. اما آن فرمایشی که آقای دست غیب فرمودند که اسباب خیال آقای آقا سید یعقوب شده در قانون سابق طریقه تعرفه دادن را که معلوم کرده بود آن ساعتی که تعرفه داده میشد یا ساعتی را که اخذ رای میکردند معلوم کرده بود چون امروز تعرفه می دادند پنج روز دیگر می آمدند اخذ رای میشد و روی تعرفه لازم بود زمان و مکان و ساعتیکه اخذ رای میشود بنویسند آنوقت روی تعرفه مینوشتند:
روز جمعه هفتم مهرماه ساعت چهار بظهر تا ظهر مشغول اخذ رای خواهیم شد که من امروز میروم تعرفه بگیرم در موقع خودش بتوانم بروم رای خودم را بدهم ولی اینطوری که در مجلس پسندیده اند که همانساعتی که تعرفه داده می شود همان ساعت هم اخذ رای شود محتاج نیست که زمان و مکان و ساعت افتتاح مجلس انتخاب را روی تعرفه بنویسند و این یک چیز زائد و لغویست از این جهت حذفش را کمیسیون لازم دید. 
نایب رئیس ـ رای میگیریم بماده واحده بطوریکه قرائت شد آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند ( اغلب قیام نمودند)

نطق تیمور تاش - آقای وزیر ـ فوائد عامه

نایب رئیس ـ تصویب شد آقای وزیر ـ فوائد عامه از طرف هیئت دولت حاضر شده اند که راجع به بیانات اقای مدرس توضیحاتی بدهند اگر مجلس موافقت میکند بفرمایند. 
جمعی از نمایندگان ـ چه ضرر دارد وزیر فوائد عامه ـ چون شنیده شد که امروز صبح آقای مدرس اظهاراتی فرموده اند و توضیحاتی از دولت راجع به عملیات دو سه روزه اخیر خواسته اند . 
اگر چه در آن موقع که ایشان اظهاراتی میفرمودند ما نبودیم ولی پس از اطلاع لازم شد بعرض آقایان نمایندگان برسانم البته محتاج به عرض بنده نیست و همه آقایان مسبوقند که امسال بواسطه آفت زده گی محصول پاره از ولایات و مخصوصاً اطراف طهرا ن مردم قدری از حیث آذوقه در عسرت هستند و بالنتیجه از وقتی که این مسئله محرز و مسلم شده است .
دولت تمام وسابل خود را صرف تهیه آذوقه و تامین نان اهالی تهران نموده است . و دستورالعملهای مؤکدی داده است چه از حیث حمل جنس دولتی از محلهای که جنس موجود است و چه از حیث خرید جنس در ولایات مختلفه و از این حیث نگرانی موجود نیست و امیدواری کامل میرود که تا آخرسال نان اهالی تهران تامین شده باشد . از طرف دیگر آقایان محترم میدانند که در مملکت ما وسائل نقلیه هنوز کاملا موجود نیست و البته یکی از مسائلی که ممکن است یک احتلال و توحشی در اذهان حاصل کند مرتب نبودن وسایل نقلیه است . 
اگرفرض کنیم چند قطارشتری که باید گندم از زنجان یا همدان بار کند و یک روز دیرتر از آن موعدی که مقرراست برسد ممکن است برای همان یکروز تولید یک اضطراب و نگرانی بشود واتفاقاً همین ترتیب هم پیش آمده بود و روز چهار شنبه گذشته نسبت به آن جنسی که به خباز داده میشد بیست یا سی خروار کمتر داده شد و بالنتیجه یک مقدار کمی تفاوت در نان آنروز اهالی تهران حاصل شده بود با وجود این که الحمد الله فصل خوب است یعنی یک کمکهایی از نقطه نظر ارزاق عمومی موجود است که اگر بیست سی خروار نان کم باشد به وسائل دیگران میتوان جبران کرد . 
ولی به تصور این که شاید نظر به مشوب بودن اذهان از اینکه امسال محصول بد است و بواسطه این سی خرواری که کمتر به خباز داغده شده حقیقت عده از اهالی تهران مضطرب و نگران شده اند و خواسته اند اظهارات خودشان را از مجرای مجلس شورای ملی به اطلاع دولت برسانند با وجود اینکه در تهران حکومت نظامی برقراراست و با وجود اینکه ممکن یود همانروز اول از اجتماعات جلوگیری شود ولی نظر به اینکه دولت قصد خاصی ندارد و تمام توجه دولت معطوف به حفظ آسایش عامه است از این جهت آنروز از اعمال وظایف نظامی حکومت نظامی مسامحه کرد به این اطمینان که مردم آزادتر بتوانند دردهای خود و گرفتاری و اضطراب خودشان را به سمع مصادر امور و بعرض مجلس شورای ملی برسانند به این جهت فقط اکتفا به نظارت درحفظ انتظامات ضروری شد . 
عده وارد مجلس شدند پس از ورود به مجلس شروع کردند به شکستن در وپنجره و شیشه . حتی درجه خسارت و بی ادبی را بجایی رساندند که پاره از اقایان نمایندگان محترم جسارت نمودند و ضمناً وارد در بعضی مطالب شدند که هیچ مربوط به نان و ارزاق عمومی نبود از قبیل اینکه ما شاه میخواهیم . ما شاه نمیخواهیم . عناوینی کردند که بالاخره تولید سوءظن کرده که آیا حقیقت از نقطه نظر تامین نان است یا اینکه خبر یک عده که همیشه ماجراجو هستند و همیشه میخواهند آب را گل آلود کنند بار این احساسات و اضطراب مردم را مورد استفاده خودشان قراد داده اند و یک عده را تحریک کرده اند .
برای اینکه امنیت عمومی را متزلزل کنند و بالاخره انتظامات مرکز را از بین ببرند با وجود اینکه این سوء ظن در مراکز دولتی پیدا شد و اطلاعاتی هم رسید که تأیید میکرد چون ابتدا لازم بود تمام توجهات دولت معطوف به تامین امر ارزاق شود همانروز اقدامات خیلی جدی از طرف دولت بعمل آمد و مخصوصاً درین اقدامات شخص رئیس محترم دولت بیشتر از همه ابراز جدیت کردند و اوامر مؤکد صادر شد. 
نقلیه قشون به اختیار اداره ارزاق گذاشته شد و به ولایا ت تلگرافات شد و همان روز اطمینان حاصل شد که ارزاق تهران تامین شده است و همین اطلاع به وسیله سردسته ها و بوسیله کسانی که با اجتماع کنندگان ارتباطی داشتند به آنها گفته شد و به آنها اطمینان داده شد که بیخود اضطراب نکنند و نگران نباشند زیرا نان اهالی تهران تامین شده است حتی خود آقای مدرس که این بیانات را فرمودند برای اطمینان اهالی مجبور شدند نوشته بدهند درتامین ارزاق طهران وبالنتیجه یک قضیه بود وپیش آمد ولی با وجود این تصور میرفت که وقتی فرذا مرذم دیدند دکاکین خبازی پرازنان است و بیشتر از روزهای معمول نان در طهران وجود دارد وبهتر از روزهای دیگر هم هست دیگر بکلی موضوع از بین میرود و البته اکثریت اهالی طهران که مردمان صلح و امنیت طلبی هستند و از هر نوع از این عملیات بیزارند میروند پی کسب کارخودشان . بالاخره صبح پنجشنبه با وجود اینکه علاوه بر دستور العملهائی که شب داده شده بود مامورین خاصی هم از طرف اداره ارزاق وحکومت نظامی مامور شدند که مراقبت کنند در امر نان وبه این مناسبت صبح پنجشنبه بهترین وضعیت نان در شهر بود بقسمی که تمام دکانهای خبازی مملو بود از بهترین نان و برای اینکه کمی نان و گرسنگی روز قبل جبران شده باشد یک مقداری هم زیادتراز آنچه مقرر بود پخت شد .
با وجود اینکه دیده شد که یک عده از دکاکین باز نشده واجتماعات متفرق نشده وبالاتر اطلاعات قطعی هم به دولت رسید که بدون مراجعه به مجلس یا به دولت درصدد تشبث بپاره مقامات غیر مشروع شدند. دو دسته شدند یک قسمت خواستندبپاره جاها بروند که برای هر ایرانی غیر سزاوار است ویک عده هم بطور مهاجمه خواستند بپایندرو به مجلس.
آقا سید یعقوب ـ عملیات روز قبل را بفرمایند.
وزیر فوائد عامه عرض کردم از قبیل شکستن درب پنجره مجلس ومزاحمت به آقایان. همه اینها را عرض کردم. البته در آن موقع دولت نمیتوانست همان رویه که روز قبل داشت یعنی اغماض ومسامحه در جلو گیری بنماید.
اینجا بود که اولین وظیفه دولت که عهده دار امنیت عمومی وعهده دار آسایش اهالی طهرانست. این بود که به هر قیمتی که شده وبه هر قدرتی که شده ایادی فساد را قطع کند وحتی سعی نماید که مراکز فساد را کشف کند زیراکه نه آقایان نمایندگان محترم و نه دولت نمیتوانند ونبایدامنیت عمومی را ملعبه تصور کنندو بر عکس هر کس منبع فساد باشد و هر طوری ایادی فساد باید کشف شود قطع شود باین جهت بود که ابتدا یک اقداماتی به عمل آمد و جلوگیری شد از دسته جاتی که میخواستند بپاره جاها بروند و جلوگیری هم شد از آنهایی که میخواستند به مجلس حمله کنند و بالاتر . 
نظر باینکه آن سوء ظن روز چهارشنبه مبدل به یقین شد که دست های فسادی در کار است و میخواهند شورش کنند دولت مجبور شد برای کشف حقیقت امر یک عده را هم توقیف کند البته در یک همچو مواقعی در میان این عده ابتدا نمی شود زیاد تحقیقات مقدماتی کرد و مقصر حقیقی را تشخیص داد و بعد توقیف کرد . یک عده یعنی ابتدا آنهایی که مورد سوء ظن واقع شوند بایستی دعوتشان کرد بعد از آ“که بیگناهی آنها هم ثابت شد البته مرخص می شوند و اگر برعکس مسلم شد که آنها مقصر هستند و در ایجاد این فساد ذینفع بوده اند! من یقین دارم که تمام نمایندگان محترم تصدیق خواهند کرد که باید نسبت به آنها شدیدترین مجازاتها اعمال شو د این بوده است قضیه تا بحال و اطلاعاتی که ماداشتیم و لازم بود که خیلی ساده و واضح بعرض نمایندگان محترم برسد و در این موقع در خاتمه میخواهم عرض کنم که ابداً از نقطه نظر آذوقه اهالی تهران نگرانی نیست و تمام اقداماتی که برای تامین آذوقه و ارزاق عمومی لازم بوده است بعمل آمده است و روز بروز بهبودی اوضاع مشاهده خواهد شد .
نایب رئیس ـ پیشنهاد های نهادهای واصله راجع به ماده اول قانون ممیزی قرائت می شود ( بشرح ذیل قرائت شد ) پیشنهاد آقای شیروانی : دو فقره اصلاح ذیل را بماده اول پیشنهاد میکنم مالیات املاک اربابی ( بغیر از خالصجات انتقالی که صدی شش دریافت خواهد شد). الی آخر در قسمت ( ج )طواحین و آبدنگها از عایدات مطلق مالکانه صدی پنج . 
نایب رئیس ـ آقای شیروانی (اجازه)
شیروانی ـ راجع به اینماده دو سه تا پیشنهاد شده بود و قرار شد که به کمیسیون برود و در آنجا در این باب مذاکرات شود و به مجلس بیاید . بنده همچو احساس میکنم که هنوز بکمیسیون نرفته و در آنجا راجع خالصجات انتقالی یک مذاکراتی نشده و حل نشده این است که بنده هم اجازه میخواهم اظهارات خودم را بکنم موضوع خالصجات انتقالی را البته همه آقایان میدانند که در تمام نقاط مملکت اسباب زحمت یک عده از مالکین شده .
در اینجا بعضی ها اظهار کردند که خالصجات انتقالی را مردم از دولت خریده اند منتهی با یک شرایطی از دولت به موجب فرمان خریده اند و شاید هر کدامش پنج دست و شش دست گشته و بدست مردم افتاده است و در قباله های زنهاشان افتاده است و ملک مردم است . ولی با یک شرطی خریده اند که در قباله ذکر شده است که مالیات او فلان قدراست . حالا مجلس شورای ملی تشخیص میدهد که اگر یک مالیات سنگینی از یک چنین ملکی گرفته بشود . آن ملک بکلی از بین میرود حتی صاحبش هم از بین میرود و دولت هم نمیتواند استفاده کند . این است که شاید یک عده از آقایان موافقت کنند و یک مالیات سنگینی مرتفع شود و همان طور که آقای مدرس اظهار کردند هم سبب ابادی ملک می شود و هم دولت می تواند بیشتر از امروز از آنجاها استفاده کند. بنده اطلاع دارم در اصفهان خالصه انتقالی هست که در سال باید چهار صد خروار جنس بدهد و دولت مجبور شده است سی خروار مقاطعه بدهد این است که بالاخره باید یک تصمیمی برای خالصجات انتقالی گرفته شود .
آقای وزیر مالیه فرمودند که بعدها ما یک لایحه تنظیم میکنیم و میاوریم در مجلس . این طور وعده ها غالباً داده شده است ولی متأسفانه کمترش عمل شده است امروز که ما بخواهیم تمام املاک و اراضی و مالیات این مملکت را معین کنیم نمیتوانیم از یم قسمتش صرف نظر کنیم و یک عده از مردم را دچار بدبختی بکنیم و بالاخره همانطور که آقای مدرس پیشنهاد کردند و بنده هم پیشنهاد کردم صدی سه را صدی شش کنند یعنی دو برابر مالیات از املاک خالصه گرفته شود و با آن شرطی که درش شده است . در اینجا گفته شد که ممکن است عایدات دولت کم شود . بنده خیال میکنم اینطور نباشد برای اینکه همین طور که یک خالصجات انتقالی داریم که مالیاتش خیلی کم است یک خالصجات انتقالی هم داریم که مالیات ندارد . و قتی اینها را باهم تطبیق کردیم یک قدری هم عایدات دولت زیادتر می شود حالا فرض میکنیم زیاد هم نشود . ما اینجا نیامده ایم که هر قدر دولت میل دارد عایدات را زیاد کند ما در اینجا نشسته ایم که هم آسایش عمومی را تامین کنیم و هم اینکه ضمناً نگذاریم عایدات دولت از بین برود . بنابراین بنده پیشنهاد کردم که مالیات خالصجات انتقالی همین امروز تکلیفش معلوم شود و راجع به آن قسمت دوم هم یک مرتبه توضیح میدهم که پادنک در واقع یک مالیاتی است که از دسترنج گرفته میشود و مقصود از پادنک اگر محل است که یک دکانی است و جزء مستغلات مالیات از او گرفته می شود . ولی پادنک در عمل آن کسی است که آنجا دنک می اندازد بنده اینطور به نظرم میرسد و هیچ سزاوار نمیدانم که از عمل و دسترنج اشخاص مالیات گرفته شود . 
وزیر معارف ـ بنده قسمت مهم اظهارات اقای شیروانی را تصئیق میکنم ولی اینکه فرمودند که بنده در مجلس عرض کردم که در کمیسیون مذاکره خواهد شد . بنده اینطور عرض نکردم بنده عرض کردم نظر باینکه این کار در محل خودش نهایت اهمیت را دارد عنقریب یعنی همین چند روزه یک جلسه در هیئت وزراء با حضور مستشاران امریکایی تشکیل خواهد شد و در این باب یک تصمیمی گرفته می شود و بعرض مجلس میرسد و اگر تا آخر قانون ممیزی آن تصمیم دولت بعرض مجلس نرسید البته مجلس شورای ملی مختار است هر طور که صلاح بداند بخواهد مالیات وضع کند . ولی یک مطالعاتی لازم است در این باب بشود و بعداً بعرض مجلس شورای ملی برسد اما در قسمت دوم پیشنهاد ایشان دولت هم با این پیشنهاد مخالفتی ندارد حالا دیگر بسته است به نظر آقایان .
شیروانی ـ بنده تقاضا میکنم پیشنهادم تجزیه شود قسمت اولش بماند برای بعد و نسبت به قسمت دوم رای گرفته شود . نایب رئیس ـ آقای مخبر هم قبول میکنند . آقا سید عبدالحسین صدر مخبر کمیسیون ـ بلی قبول میکنم
. نایب رئیس ـ ( خطاب به آقای آقا سید یعقوب ) پیشنهاد شما دیگر مورد ندارد مقصودتان تامین شد و آقای دامغانی هم پیشنهاد کرده اند از پادنک صدی سه گرفته شود دیگر مورد ندارد. پیشنهاد آقا اخگر هم آن قسمت اخیرش مورد ندارد قسمت اولش هم مطابق است با ماده اخگر ـ بفرمائید قرائت شود. ( بشرح ذیل قرائت شد) 
راجع به قسمت ( ج) . بنده پیشنهاد میکنم قسمت (ج) به این طریق اصلاح شود : طواحین و ابدنک از عایدات مطلق مالکانه و پادنک از عایدات خاص مالکانه صدی پنج . 
نایب رئیس ـ قسمت پادنک تقریباًُ حذف میشود بنابراین عین خبر کمیسیون خواهد بود . 
اخگر ـ پس گرفتم. 
نایب رئیس ـ پیشنهاد آقای سلطانی هم راجع به حذف پادنک است پیشنهاد آقای اتحاد . 
اتحاد ـ بنده مسترد میدارم . 
نایب رئیس ـ پیشنهاد دیگری است راجع به قسمت ( د) از طرف جمعی از آقایان . ( بشرح ذیل قرائت شد) امضاء کنندگان اصلاح قسمت اخیر ماده اول را بطریق ذیل پیشنهاد میکنیم : 
(د) ـ از عایدات قنواتی که به صرف شرب میرسد 
نایب رئیس ـ این پیشنهاد را تبدیل کرده اند باین یکی (بشرح ذیل خوانده شد) بنده پیشنهاد میکنم قسمت (۱) اینطور اصلاح شود: از عایدات خالص قنواتی که اراضی ندارد صدی پنج. (یوسف عدلی ـ لطف الله لیقوانی ـ اسکندری )
نایب رئیس ـ آقای عدلی (اجازه)
عدلی ـ قنواتی که بشهر میاید غالباً یک قنواتیست که در دهات اراضی داشته اند و آن اراضی را مشروب میکرده اند بعد آن اراضی را بحال دیم گذاشته اند و آب آنها را بشهرها آورده اند. در قسمت اول ما گفتیم که اراضی اعم از آبی و دیمی صدی سه مالیات اخذ می شود ولی این قنواتی که بشهر میاید مستلزم یک مخارجیست که سالیانه ارباب قنوات می دهند ووقتیکه مخارج آنها را موضوع نکنند واین مالیات صدی پنج را بر آنها تحمیل کنند آن وقت برای صاحب قنات صرف نخواهد کرد که آب را به شهر بیاورد وآب قنات را به صاحبان اراضی میفروشد آنوقت شهرها از حیث آب در مضیقه می افتند. بعلاوه قنوات یک ملکی است که مخارج زیاد دارد ومثل سایر مستقلات نیست. قنوات رانمی شود در شماره خانه وغیره حساب کرد برای اینکه اینها اینقدرخرج ندارد ولیقات یک ملکیست که سالیانه برای آن باید یک مبلغ گزافی خرج کرد. این که ما پیشنهاد کردیم که مخارج را هرچه باشد صدی سه یا صدی پنج موضو ع کنند بعد مالیات بگیرند. این یک قسمت. 
اما قسمت دوم که مینویسد از عایدات قنواتی که به صرف شرب می رسد قنوات همه شان بصرف شرب میرسد از قنوات که لباس نمیدوزند این است که بنده این اصلاح عبارتی را هم پیشنهادکردم. قنواتی که به صرف اراضی نمیرسد واراضی ندارد دیگر بسته به نظر آقایان است.
وزیر معارف ـ بنده تصور میکنم بعد از آ‌نکه بنده مختصری عرض کردم خودآقا قانع خواهند شد. 
اولاً اینکه نوشته شده است از عایدات قنوات صدی پنج وصدی ده نوشته نشده برای اینست که پس از وضع صدی پنج بقیه اش برای مخارج قنوات منظور شده باشد. مثلا.. از برای یک قناتی که صد تومان عایدی دارد چه قدر مخارج صرف میکنید ؟ فرض بفرمائید یک قناتی که سالیانه صد تومان عایدی دارد چهل تومان مخارج داشته باشد باز شصت تومان عایدی خالص دارد از شصت تومان پنج تومان بعنوان مالیات می دهد. پس اگر قنواترا با املاک مقایسه کنند خواهند دید که نسبت به قنوات فوق العاده رعایت شده وسزاوار بود که یک اندازه هم از این مقدار اضافه تر نوشته شود.
عدلی ـ اجازه میفرمائید ؟
نائب رئیس ـ متا سفانه نظامخانه اجازه نمیدهد. سایر آقایان که پیشنهاد را امضا کرده اند اگر بخواهند میتوانند صحبت بکنند. رآی می گیریم بقابل توجه بودن پیشنهاد آقای عدلی. عده برای رآی کافی نیست. آقا میرزا سید احمد بهبهانی ـ تنفس بدهید. (یکنفر از نمایندگان ـ وارد شدند )
نائب رئیس ـ فعلاً عده کافی شد رای می گیریم بعد تنفس داده میشود. رای میگیریم بقابل توجه بودن پیشنهاد آقی عدلی. آقایانی که قابل توجه میدانند قیام فرمایند. (عده ای بر خواستند )نائب رئیس. قابل توجه نشد چند دقیقه تنفس داده میشود. (در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل وپس از نیم ساعت مجدداًتشکیل گردید )
نائب رئیس ـ پیشنهاد آقای تهرانی. 
وزیر عدلیه ـ اجازه میفرمائید.
نائب رئیس ـ بفرمائید . 
وزیر عدلیه ـ لایحه ایست از طرف وزارت فوائد عامه راجع به امتیاز چراغ برق در شهرها تقدیم میشود.
نائب رئیس ـ ظاهراً باید به کمیسیون فوائد عامه ارجاع شود. پیشنهاد آقای تهرانی (بشرح آتی خوانده شد ) این بنده پیشنهاد می نمایم از ماده اول (که بموجب قانون علیحده مشخص میشود ) حذف وفقره پنج ذیل اضافه شود . ۵ـ خالصجات انتقالی باید مالیات سابق خود را بپردازند ولی مالکین خالصجات میتوانند زائد بر صد سه را از قرار هر یک خروار وهر یک تومان ده تومان از دولت خریداری نمایند که مقطاً در مدت ده سال یا کمتر بپردازند وپس از قرارداد با مالیه مالیات خالصجات انتقالی مانند سایر املاک اربابی تادیه مالیات می نمایند. 
طهرانی ـ بنده هر مرامنامه را که مشاهده کردم دیدم در یکی از موادش نوشتهاند که کلیه خالصجات بایستی واگذار بر عایا وافراد مملکت بشود واین یکی از آمال وآرزوهای پیروان مالک مختلفه است. حالا که خالصجات انتقالی را تملیک کرده اند ودست بدست هم گشته است نظر به اینکه دولت هر سال از برای گرفتن مالیات یک مذاکرات فوق العاده با مالکین میکنند ومالکین از ترس اینکه مبادا آنجا را آباد کنند ودولت دست روی آن بگذارد آنجا را آباد نمیکنند از این جهت کلیه املاک خالصجات انتقالی مخروبه است.
لذا بنده پیشنهاد کردم از روی آن اصل اساسی که کلیه خالصجات به افراد مملکت فروخته شود هر کسی که دارای خالصه انتقالی است بآن اندازه که امروز دولت از آنها مالیات میگیرد همیشه بگیرد. ولی اگر مالک منفعتش را در این طور ندانست میآید ومازاد بر صدی سه را از قرار یک برده میخرد وقیمت آنها هم مثل سایر املاک باشد خالصجات انتقالی با سایر املاک چه فرقی میکند. املاک دیگر هم که خریدو فروش میکنند بملاحظه ده یک قیمت میکنن. مثلاًاگر هزار تومان قیمتش است باید در سال صد تومان عایدی بدهد واگر ده هزار تومان قیمتش است باید در سال هزار تومان عایدی داشته باشد. 
بنابراین نگاه میکنیم میبینیم یک ملکی که صد خروار محصول داردصد سه او مثلاًسی خروار است می ماند هفتاد خروار را از قرار هفتصد خروار میخرند وهفتصد خروار جنس به دولت میدهند وآن را تملیک میکنند ومالک میشوند وقتی این شکل شد آن وقت مالکین خالصجات انتقالی خودشان را مالک میدانند ودر صدد آبادی املاک بر می آیند. اگر دارند دفعه میخرند واگر ندارند در مدت ده سال قیمت آن را به دولت میدهند. هم آنها از دست دولت راحت می شوند وهم دولت از دست آنها راحت میشود. 
نائب رئیس ـ عقیده مخبر کمیسیون چیست ؟ 
مخبر. چون راجع خالصجات انتقالی مذاکراتی شد وبنا شد قانون جدیدی درآن باب تهیه شود ممکن است بماند برای بعد حالا دیگر بسته برای آقایان است. 
نائب رئیس ـ رای میگیریم به قابل توجه بودن این پیشنهاد . آقایانی که موافقند قیام فرمایند . (عده بر خواستند )
نائب رئیس ـ قابل توجه نشد . پیشنهاد آقای حائریزاده.. (بشرح آتی خوانده شد ) بنده عوض ماده اول سه ماده ذیل را پیشنهاد میکنم .
۱ـ مالیات کلیه املاک اربابی عبارت از عشر عایدات دو عامل مهم زراعت یعنی آب وزمین است بعد از وضع مخارج .
۲ـتادیه کننده مالیات کسی است که عوائد دو عامل آبو زمین را میبرد.
  ۳ـمخارج مذکوره در ماده اول در هیچ مورد بیش از ضمن منظور نمیشود . تبصره اول ودوم راپورت سابق بحال خود باقی است.
حائری زاده ـ این لایحه که ما الان داریم در اطرافش صحبت میکنیم در مجلس چهارم دولت هائی که آمدندو رفتند یکی بعد از دیگری یک لایحه در این موضوع آوردند و تمام اینها پایه مالیات را روی عایدات مالک گذارده بودند لوایحشان موجود است اول آقای مصدق السلطنه یک لایه آوردند بعد آقای مدبرالملک و بعد آقای ذکا الملک در تمام این لوایح پایه را روی عایدات مالک گذارده بودند. ولی آقایان آمریکائی را که برای اصلاحات مالیه استخدام کرده بودیم به عقیده من سلیقه کج آنها نگذاشت این قانون در دوره چهارم بگذرد و این دوره هم تا کنون نگذاشته است . ما باید به بینیم که مالیات را از چه میخواهیم بگیریم مالیات را ما بر دست رنج و حاصل زحمت زارع نمی خواهیم وضع کنیم . مالیات را بر بذری که زراعت میکنند نمی خواهیم وضع کنیم . مالیات را بر عاملی که خیش میکند نمی خواهیم وضع کنیم. اگر یک روزی خواستیم مالیات بر سرمایه وضع کنیم آنوقت بر اینها هم مالیات وضع میکنیم وآن یک مبحثی است علیحده که مربوط به این قانون نیست .
مالکین که از منابع دو عامل مهم زراعت که آب وزمین است استفاده میکنند دولت از آنها یک سهمی میگیرد که آب وزمینشان را حفظ کند که از دستبرد سارقین محفوظ باشد فرض کنید دو خروار در اینجا مو جود است و در صد خروار روی این دو زمین گذاشته است یکی این صد خروارها ۸۰ خروارمخارج موجود شدنش شده یا بذرش بوده یا خوراکی که به گاوها داده اند بوده یا مزد عمله بوده ویا کودی بوده که برای محصول مصرف شده ما بر این ۲۰ خروار ۱ عشر ۲ عشر ۳ عشر هر چه که مخارج مملکتی را تامین می کند باید مالیات وضع کنیم . یک خرمن دیگر که صد خروار است ۵۰ خروار خرج موجود شدنش شده است.
مثلاً قنات نداشته چشمه بوده است یا دیم بوده است بهر صورت ۵۰ خروار خرج موجودشدنش شده است و۵۰ خروار هم عایعات مالک است که وارد انبار میشود . 
ما این دو خرمن صد خرواری را نباید مثل هم مالیات ازشان مطالبه کنیم واز هر کدام سه خروار مالیات بگیریم چون یکی از این دو خرمن ۵۰ خروار خرج موجود شدنش شده و آنچه وارد انبار مالک می شود ۵۰ خروار بوده است و خرمن دیگر هشتاد خروار خرج موجود شدنش شده وبیست خروار وارد انبار مالک می شود از این دو خرمن از هر کدام سه خروار مالیات بگیرم این بی تناسب است . 
بنده عرض نمی کنم که مالیات تحمیل بر کارگر می شود خیر مالک اگر محتاج به کارگر است مالیاتش را خودش می دهد وکارگر را حفظ می کند واگر کارگر احتیاج دارد که سر ملک آقا برود البته مالیات را تحمل میکند ومنت اربابش را میکشد . ولی از دو خرمنی که یکی هشتاد خروار خرج موجود شدنش شده و دیگری ۵۰ خروارمخارجش شده از هر کدام سه خروار بگیریم . این بی تناسب است و بی عدالتی است و پایه که آقایان آمریکائی گذاشته اند روی این اساس است واین غلط است . 
دولت های دوره چهارم که این لایحه را یکی بعد از دیگری آورده بودند تمام پایه را روی عا یدات مالک گذتشته بودند و می گفتند که ما می آئیم تشخیص می دهیم که مالک چقدر از این خرمن سهم می برد آنوقت از مالک عشر میگیریم. مجلس می گفت زیاد است انها میگفتند کم است این حرفها در بین بود . ولی حالا بنده معتقدم که پایه غلط گذاشته شده و بی عدالتی است . اما اگر پایه را روی عایدات مالک بگذارند و عشر را کافی ندانند و خمس را ربع بگیرند من مخالفت نمیکنم . ولی در این لایحه پایه را وری خرمن گذاشته اند و میگویند که ا خرمن و محصول باید مالیات گرفت و این اصل را بنده بر خلاف عدالت میدانم و متناسب با طرز زراعت و معیشت رعیتی ما نیست.
آقایان امریکایی این را درست ملتفت نشده اند یعنی اقایان وزارء ما نتوانسته ا ند درست مطلب را به آنها بفهمانند. راست است که برای دولت وصول این گونه مالیات خیلی سهل میشود و بی دردسر میتواند مالیات را وصول کند و هر جا چشمش افتاد و دید یک خرمنی است میاید سر آن خرمن و مالیاتش را میگیرد . ولی ما معتقد نیستیم که دولت برای اینکه تسهیلاتی در کار خودش فراهم کند اسباب زحمت بمردم را فراهم بیاورد . اصلا وجود دولت برای آسایش مال مردم است نه تولید زحمت برای مردم. این لایحه را آقایان امریکایی تنظیم کرده و بوسیله دولت تقدیم مجلس نموده اند و اگر ما بخواهیم این لایحه را تصویب کنیم آنوقت از این دسته کم مالیات گرفته می شود و از یک دسته دیگر زیاد مالیات گرفته می شود و از حدود عدالت خارج است . بنده در ضمن شور در کلیات میخوا ستم اسن مطالب را بعرض برسانم ولی زود مذاکرات را کافی دانستند بنده هم در ضمن این پیشنهاد عرایض خودم را عرض کردم.
وزیر معارف ـ اولاً بنده خیال میکنم اینکه آقای حائریزاده فرمودند بواسطه سلیقه کج امریکا ئیها معوق مانده است. به این وسیله معوق نمانده بلکه بواسطه پیشنهادهای متشتتی است که هر موقعی که این لایحه بمجلس آمد از طرف آقایان نمایندگان میشد حالا هم سه چهار مرتبه است که این لایحه به مجلس آمده است و برگشته است . اما اینکه فرمودند دولتهای سابق که این لایحه را پیشنهاد کرده بودند پایه را روی عایدات مالک گذارده بودند و این دفعه پایه روی عایدات مالک گذاشته نشده است این طور نیست این دفعه هم پایه روی عایدات مالک گذاشته شده است برای اینکه بذر و سهم رعیت و مخارج تمام اینها موضوع میشود یعنی از صد خروار محصولی که بعمل میاید شصت یا هفتاد خروار گرفته میشود. پس درحقیقت حال هم از عایدات مالک هم گرفته میشود نه از عایدات رعیت . اما اینکه فرمودند تفاوت عایدی. این صحیح است و اقایانی که اینجا تشریف دارند غالبشان ملاک هستند و از همه ولایات هم هستند میدانند که این تفاوت در اغلب ولایات هست مثلا آن طوریکه در بلوک قزوین معمول است در یزد نیست. در یزد تمام مالیات را ارباب میدهد ولی در قزوین این طور نیست در یک بلوکش مالیات نقدی را رعیت می دهند. در یک بلوکش مالیات جنسی را رعیت میدهد و بسته به آن سهمی است که رعیت می برد. یک جا رعیت یک ثلث می برد در آنجا مالیات بعهده ارباب است در یکجا رعیت از صد خروار هفتاد خروار میبرند آنوقت رعیت مالیات و سایر عوارض را میدهند و در حقیقت در آنجا مالک رعیت است یعنی کسی هست که هفتاد خروار را میبرد آنوقت سه خروار بدولت میدهد . پس به هر طریقی که ما حساب کنیم صدی سه در حقیقت نزدیک به عشر خالص عایدات مالکانه است و یک چیزی هم کمتر پیشنهاد خودتان خواهد شد .
و البته همانطور که فرمودید تسهیل کار دولت را هم نباید از نظر دور داشت و وصول مالیات به این ترتیب هم برای دولت و هم برای مالک و هم برای رعیت و هم برای زارع سهل است بعد دیگر دولت چکار دارد که ببیند رعیت و ارباب با هم چه مذاکراتی میکنند یا فلان شخص با رعیتش چطور سلوک میکند. این بسته برضایت طرفین است یک رعیتی به ثلث حاضر میشود معامله کند یک رعیت به ربع یکی به خمس و این دیگری چیزی نیست که دولت بتواند در این قسمت مداخله کند
. جمعی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است .
نایب رئیس ـ آقای مخبر این پیشنهاد را قبول میکنند؟
مخبر ـ رای بگیرید.
نایب رئیس ـ رای میگیریم به قابل توجه بودن این پیشنهاد . آقایانی که قابل توجه اش میدانند قیام فرمایند ( عده کمی قیام نمودند)
نایب رئیس ـ قابل توجه نشد .
پیشنهاد اقای آقا میرزا شهاب بعنوان تبصره دوم ( بشرح ذیل خوانده شد) تبصره دومرا بماده اول به طریق زیر پیشنهاد میکنم. 
تبصره دوم ـ مالیات هایی که بر طبق ماده اول از کل عایدات گرفته میشود تعلقی به سهم رعایا و زارعین ندارد و مالکین از سهم مالکانه خواهند پرداخت . اقا میرزا شهاب ـ اگر چه اینجا از طرف دولت اظهار شد که این مالیات صدی سه که بنده همانطورکه سابق اظهار کردم حالا هم عقیده دارم که این کار غیر عملی است یعنی بالنتیجه معلوم خواهد شد که این مالیات بی اندازه کمتر خواهد شد از مالیاتی که بایستی بدولت داده شود حالا کار نداریم .
این رأفت راجع به مالکین شده است که مالیا تصدی سه شده است بنده هم از طرف عموم ملاکین تشکر میکنم ولی حالا که مأخذ مالیات را از آن مأخذهای گزافی که بوده است اورده ایم به صدی سه تنزل داده ایم بنده از طرف یک مشت رعیت زحمتکش استدعا میکنم که آقایان این صدی سه را دیگر تحمیل بر سهم رعیت نکنند و آن به چه طریق خواهد شد ؟ به این طریق که در قانون هم پیش بینی بشود یعنی یک تبصره . یک ماده . یک چیزی باشد که معلوم کند این صدی سه که گرفته میشود از سهم مالکانه است و تعلق به سهم رعیت ندارد ولو چنانچه عرض کردم آقای فاطمی اینجا اظهار فرمودند که این صدی سه متعلق به مالک است بعد از وضع بذر است ، بعد از وضع سهم رعیت است ؟ بعد از چیست؟ بعد از چیست؟ تمام اینها را فرمودند ولی اینها را که می فرمایند در همین فضای بهارستان میماند یا در صورت مشروح مجلس نوشته می شود و جزء ماده قانون نمیشود.
لذا بنده این طور تبصره را پیشنهاد کردم که این صدی سه را که اینجا وضع میکنند تعلق به سهم مالک داشته باشد . یعنی از کل محصول گرفته شود ولی مالک از سهم خودش بدهد مثلا فلان ده که صد خروار عایدات دارد از این صد خروار سه خروار را دولت ببرد بعد تقسیم کنند به این ترتیب که در پاره جاها که معمول است سی خروار از این صد خروار را رعیت ببرد باز رعیت همان سی خروار را ببرد سایر مخارج را هم همان طوریکه بود مالک بدهد نه اینکه مالکین رعیت بگویند که از صد خروار حاصل این مزرعه سه خروار موضوع شد نودو هفت خروار باقی مانده پس شما باید از همین نودوهفت خروار صدی سی ببرید آنوقت از سهم آنها هم یک خروار کم کنند. این دیگر بسته به انصاف آقایان است که در صورتی که مقتضی میدانند یعنی میخواهند جلوگیری کنند که یک لطمه بر عایا وارد نیاید و از آنطرف هم یک اختلاف جدیدی بین مالکین و رعایا ایجاد نشود که بالنتیجه مورث یک زحماتی بشود بهتر این است که با این تبصره که چیزی هم نیست و عقیده دولت هم همین است موافقت کنند و این تبصره را قبول کنند. اگر هم مقصود این است که این نرکه بین مالک و رعیت است به هم بخورد و یک کشمکشهایی بین مالک و زارع تولید شود شاید آنوقت بنده هم مخالف نباشم . 
وزیر معارف ـ اولا بنده در ضمن اظهاراتم عرض نکردم که این لایحه پیشنهادی دولت از مالیات سابق کمتر خواهد شد . بنده نسبت به پیشنهاد اقا حائریزاده عرض کردم که لایحه دولت از آن کمتراست ولی این اظهارات آقای آقا میرزا شهاب بجای خودش کاملا صحیح است. البته به هیچوجه من الوجوه دولت نظر ندارد که از سهم رعیت چیزی گرفته شود ولی اگر این قید هم بشود یک اختلافی در امور رعایا و اربابها حاصل خواهد شد . عرض کردم در این مملکت ترتیب تقسیم یک طور نیست مثل هم زدن باز هم ممکن است عرض کنم زنجان کردستان و قزوین بعضی بلوکات آنجاها هست ( اینها در نظرم هست شاید خیلی نقاط دیگر هم باشد ) که این رعیت خیلی زیادتر میبرد و شاید یک قسمت مالیات را نمیدهد. اگر امروز ما این تبصره را بخواهیم تصویب بکنیم آن وقت بین مالکین و رعایا اختلافی حاصل خواهد شد ولی این قانون هیچوقت مکلف نمیکند رعیتی را که برای تأدیه مالیات حاضر بشود برای اینکه این مسئله مالک و رعیت هم یک چیزی است که باید به رضایت طرفین باشد و اگر یک مالک بی انصافی باشد بخواهد یک همچو تحمیلی را بکند میگوید من حاضر برای رعیتی تو نیستم .
نایب رئیس ـ عقیده کمیسیون چیست ؟ 
مخبر – بسته به رای مجلس است. 
نایب ر ئیس ـ قابل توجه نشده پیشنهاد آقای یاسائی ( بشرح ذیل خوانده شد) بنده تبصره ذیل را پیشنهاد میکنم که ضمیمه ماده اول شود .
تبصره ۲ ـ صدی سه مالیات درفقره اولی فقط شامل عایدی سهم مالک متعلق به آب وزمین خواهد بود . 
بعضی از نمایندگان ـ این پیشنهاد رد شده است . 
یاسائی ـ اجازه میفرمائید 
نائب رئیس ـ مختصر بفرمائید
یاسائی ـ عرض میشود در جلسه گذشته بنده راجع به ماده اول مخالفت کردم و عرض کردم که در زمان مرحوم شاه شهید ناصر الدین شاه بدهقان مالیا ت نبستند و لی حالا مجلس پنجم که متشکل است از یک آزادیخواهان میخواهند مالیا ت به دهقان بعمل دهقان ببندند. بعضی از نمایندگان – اینطور نیست یاسائی ـ همین است که عرض میکنم بگذارید توضیح بدهم بعد بیایید جواب بدهید درصد خروار باختلافی که آقای وزیر معارف فرمودند در بعضی جاها بیست و پنج خروارش مال عمل دهقان است در بعضی جاها بیست خروار مال عمل دهقان است و در بعضی جاها کم و زیاد علی ایحال ما مالیات را که از کل محصول برداشت کنیم شامل سهم دهقان هم میشود ایشان فرمودند اختلافاتی که در تقسیم زراعت هست باعث میشود که اختلافی در امر ممیزی حادث شود این طوری که بنده پیشنهاد کردم نمیشود برای اینکه بنده پیشنهاد کردم از سهم مالک متعلق به آب و زمین گرفته شود آنوقت هرطور زراعت تقسیم شود تفاوت نمی کند علی ایحال این دهقان و رعیتی که در عرض سال در گرما و سرما کار میکنند در نتیجه صدو پنجاه من جو و صدو بیست من گندم درسال عادی بیشتر گیرش نمیاید و در این سنوات سی من چهل من بیشتر گیرش نمیاید این را نباید رفت یک مقداری بعنوان مالیات ازش گرفت گفته شد که ترتیب مزارعه است و بنا بر ترازی است خود مالکین با زارعین کنار میروند قرار داد زور مند با ناتوان نتیجه اش معلوم است اگر مالکیت ایستادگی کردند در یک حوزه ای که میخواهند ممیزی شود گفتند حتماً بایستی دهاقین شرکت کنند در دادن مالیات آنها چه میتوانند بکنند؟ فرار میکنند؟ از فلان مزرعه علاقه شان را بیرون میبرند ؟ از این ده هم که بیرون رفتند در ده دیگر گیر مالک دیگر می افتند زور که ندارند بالاخره قرار داد بین یک نفر زورمند و یک نفر ناتوان است 
یک دهقانی که سرتا پایش پانزده قران قیمتش نیست لباسش ده قران قیمت ندارد این را نمیشود مالیات ازش گرفت در قدیم هم که ممیزی کردند همیشه مالیات را تعلق بمالکین داده اند مالیات اربابی است مالیات مال املاک است مالیات آب و زمین است ربطی به دهقان ندارد مالیات به کارگر و اجرت کارگر ما نمیخواهیم ببندیم چشم بندی هم که نیست عبارت را یک طوری بنویسید که تامین کرده باشد بنده که میفهمم خود دهقان ممکن است ملتفت نشود ولی در موقع عمل البته خود دهقان هم خواهد فهمید و البته مقاومت خواهد کرد وزیربار نمیرود که مالیات بدهد اسباب زحمت و کشمکش خواهد شد و کمک میکند ببعضی قضایا بنده عقیده ام اینست که در این قانون قید کنیم که این تعللق بسهم بزرک و رعایا نخواهد داشت .
نایب رئیس ـ عقیده کمیسیون چه چیز است 
وزیر معارف ـ بنده توضیحات مفصل دارم ولی اظهارات آقا یاسائی خیلی شبیه بود باینکه یکصد خروار عملی دراین میان گذاشته شده بامور دولت هم وارد می شود و یک سه خروار برمیدارد و می رود بعد میگوید قسمت کنید. خیر آقا همانطوریکه در قانون نوشته شده مالک یک اظهارنامه می دهد که این ملک دارای این اندازه عمل است و این ترتیب ده سال برقرار است در صورتیکه آفت نرسد مطابق آن ترتیباتی که نوشته شده مثلا صد خرواریکه در یک ملکی عمل آمد آن رعیت مطابق قراریکه دارد ثلثش را باید ببرد سی و سه خروار و سی و سه من آنرا بر می دارد میبرد بعد بقیه اش را مالک هر قدر که بذر است میگذارد و از بقیه مالیاتش را می دهد و این توهمی که می فرمائید نیست و گمان نمی کنم در سرتا سر این مملکت یکنفر پیدا شود که بخواهد از این مقدار مالیاتی که امروز وضع می شود چیزیش را تحمیل برعایا بکند. 
یاسائی ـ توضیح بدهید تا توهم نشود .
نایب رئیس ـ رای میگیریم بقابل توجه بودن پیشنهاد اقای یاسائی آقایان موافقین قیام فرمایند(چند نفری قیام نمودند)
نایب رئیس ـ قابل توجه نشد پیشنهاد دیگر مال آقای دامغانی است (بشرح ذیل خوانده شد) بنده پیشنهاد میکنم تبصره ذیل را: یک خمس محصول بابت سهم رعیت معاف از مالیات خواهد بود 
دامغانی ـ اینجا بنده آقایان را در افراط و تفریط می بینم یک قسمت نظرشان این است که تمام مالیات قبل از تقسیم همه اش بر مالک توجه پیدا کند مثلا صد خروار که یک مزرعه عمل آورده سی خروار سهم مالک شده بقیه را رعیت بدهد تمام مالیات صد خروار را مالک بدهد این خیلی ظلم است یک قسمت دیگر عقیده شان این است که فقط از آب و ملک بگیرند بنده عقیده ام این است که قسمت عادلانه همان پنج اصلی است که غالباً مذاکره شده است آب و ملک و بذر و گاو کار از از سهم کار رعیت باید مالیات گرفته نشود و توضیح بشود که از آن چهار سهم دیگر مالیات گرفته می شود اعم از اینکه مال مالک باشد یا مال رعیت باید مالیات بدهد این است عقیده بنده و باین جهت این پیشنهاد را کردم .
نایب رئیس ـ عقیده کمیسیون چیست ؟
مخبر ـ رای بگیرید
نایب رئیس ـ رای که بنده هم میدانم باید گرفت عقیده کمسیون را باید فهمید که قبول میکند یا خیر؟ 
مخبر ـ خیر
نایب رئیس ـ آقایانی که این پیشنهاد را قابل توجه میدانند قیام فرمایند (عده کمی برخاستند) نایب رئیس ـ قابل توجه نشد ـ دو تبصره دیگر است که تقریباً یک اختلاف مختصری دارد هر دو قرائت می شود ـ اول پیشنهاد اقای شریعت زاده و جمعی ـ دوم هم پیشنهاد آقای بیات ( بشرح آتی خوانده شد) علاوه بر مالیاتی که نسبت بکل عایدات املاک در قسمت اول ماده این قانون مقرر است صدی نیم برای توسعه تعلیمات ابتدائی و تأمین حفظ الصحه عمومی مملکت از املاک مزبوره دریافت خواهد شد وزارت مالیه مکلف است وجوه حاصله از اجرای این ماده را بدون کسر مخارج وصول و در خزانه مملکت نگاهدارد نماید تا موافق مقررات قانونیه بمصارف راجعه بتعلیمات ابتدائی و صحی مملکت برسد. 
شریعت زاده ـ تدین ـ محمد ولی اسدی ـ بهرامی ـ داور ـ دیوان بیگی ـ صدرائی ـ دکتر امیر ـ سلیم ایزدی ـ عظیمی ـ محمود وحید ـ کاشانی ـ شیروانی ـ ضیائی ـ محمد هاشم میرزا ـ مقام منیع ریاست محترم مجلس شورای ملی دامت شوکته تبصره ۲ را بماده اول پیشنهاد مینماید
تبصره ۲ ـ علاوه بر مالیات مأخوذه در فوق صدی نیم از عائدات کل برای معارف مأخوذ و عایدات هر دهی صرف معارف همان ده خواهد شد.
مرتضی بیات 
نایب رئیس ـ تفاوتی که بین این دو پیشنهاد است فقط این است که پیشنهاد اول صحیه را هم شامل است پیشنهاد دوم صحیه را ندارد .
بیات ـ اختلاف دیگری هم دارد
نایب رئیس ـ آقای شرعت زاده (اجازه) 
شریعت زاده ـ بنده هیچ لازم نمیدانم که اهمیت تعلیمات عمومی و صحیه مملکتی را بعرض آقایان برسانم و تصدیق خواهند فرمود که این دو موضوع منشأ و مبدأ تمام سعادتها برای مملکت است زیرا بدون معلومات و بالاخره بدون اجرای تعلیمات و بدون اینکه ادبیات جامعه تکمیل شود برای افراد جامعه قضاوت در حقوق خودشان و انجام وظیفه شان حاصل نخواهد شد و همچنین بدون سلامتی مزاج تکثیر نفوس که سرچشمه سعادت مملکت است مقدور نخواهد شد بنابر این بنده امیدوارم که در این پیشنهاد آقایان توجه مخصوصی بفرمایند و تصدیق بفرمایند که اگر در ضمن اصلاح قوانین یک رعایتی از این قبیل برای معارف بشود در یک آتیه نزدیکی موفقیتهای فوق العاده این مملکت حاصل خواهد شد. 
نایب رئیس ـ آقای بیات توضیحی دارید بفرمائید.
بیات ـ این پیشنهادی را که بنده عرض کردم با پیشنهادی که آقای شریعت زاده و جمعی از اقایان کردند یک اختلافی دارد که نظر بنده بیشتر متوجه به آن نکته است پیشنهاد آقای شریعت زاده و سایر آقایان که فرمودند بطور عموم است ولی پیشنهاد بنده بطور خصوصی است . تا بحال اگر دقت فرموده باشند مالیات را یک اشخاص دیگری میدادند و به مصرف یک مردمان دیگری می رسید و این خودش تقریباً ظلم و بی انصافی است . امروزه رعایا یک مالیاتی را در یک دهی میدهند و از هیچ چیز فوائد آنها بهره مند نیستند اگر حفظ الصحه است اگر معارف است اگر چیزهای دیگر است برای سهرها یا بیشتر برای مرکز اختصاص داده می شود و به مصرف دهاتی که این مالیات را میدهند نمیرسد بنده این جا پیشنهاد کردم که این مالیات یعنی این صدی نیم اقلا به مصرف خود آنها برسد مثلا امروز این مالیاتی که دولت وضع کرده است صدی نیم هم اضافه بگیرند و این را هم از خود همان دهی که میگیرند برای معارف همان ده مصرف کنند در واقع این جادو خدمت است یکی از حیث تحصیل اجباری که همه آقایان در نظر دارند در تمام مملکت مجرا شود اگر این ترتیب خصوصی را درست میکنند آن تعلیم عمومی اجرا نخواهد شد و نظر آقایان حفظ نخواهد شد. 
ولی اگر این صورت خصوصی محفوظ شود تصور میکنم آن نظر تعلیمات عمومی اجباری در تمام مملکت مجرا شده و اگر چیزی از دست رنج رعیت گرفته میشود به مصرف خودش میرسد این است که اگر آقایان آن تفاوت را قبول بفرمایند که مال هر محلی به مصرف محل خودش برسد. در تمام مملکت یک خدمتی شده و ترویجی هم برای معارف شده و برای صحیه هم به عقیده بنده اگر بخواهیم این مقدار را صرف کنیم آن وقت هر دو قسمت ناقص خواهد ماند و بنده عقیده ام این است که اختصاص به معارف بدهیم و از برای صحیه هم یک راه دیگری پیدا کنیم و در یک موقع دیگری پیشنهاد کنیم. 
مخبر ـ پیشنهاد آقای بیات را قبول میکنم . 
وزیر معارف ـ بنده میخواستم یک مسئله را در ضمن پیشنهاد آقای بیات عرض کنم. ولی برای اینکه آقایان نفرمایند که چون امروز متصدی وزارت معارف هستم این عرض ا میکنم عرض میکنم چندی قبل هم در موقع مدافعه از بودجه مملکتی این عرض را کردم مخصوصاً راجع به معارف ایالات و ولایات چند روز قبل هم در موضوع پیشنهاد آقای ساکنیان عرض کردم که این طرح وقتی ممکن است قابل قبول شود که وسائل عمل را مجلس شورای ملی فراهم کنند و مخصوصاً هم همین چند روزه بنده مذاکراتی با وزارت مالیه میکردم که یک چیزی را برای معارف تخصیص بدهند که بمجلس بیاید و از تصویب بگذرد. امروز که خوشبختانه آقایان متوجه این نکته شدند بنده به آقایان نمایندگان تذکر میدهم که بودجه معارف تمام مملکت ایران فقط صدو ده هزار تومان است حالا با این حال بسته بنظر آقایان است اگر این را تصویب بفرمایند البته در مدارس در ولایات و ایالات و قصبات و قرائیکه بکلی از معارف دورند دائر میشود و اگر از تصویب نگذرد باید تکلیف دیگری معین شود.
نایب رئیس ـ آقای شریعت زاده (اجازه) 
شریعت زاده ـ عرض میکنم چون تأثیر قبول پیشنهاداتشان قابل اهمیت است بنده قبول میکنم نایب رئیس ـ رای میگیریم بماده اول….. 
حائریزاده ـ با تبصره . 
نایب رئیس ـ اگر تأمل کنید بهم میرسیم . رأی میگیریم بماده اول که مشتمل بر چهارده جزء و دو تبصره است با حذف کلمه پادنک بر حسب پیشنهاد آقای شیروانی آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند.
 ( اکثر قیام نمودند) نایب رئیس ـ تصویب شد اگر آقایان موافقت کنند جلسه ختم میکنیم جلسه آتیه روز سه شنبه چهار قبل از ظهر دستور بقیه قانون ممیزی ( مجلس نیم ساعت بعد از ظهر ختم شد) نایب رئیس مجلس شورای ملی سید محمد تدین منشی م . شهاب 
منشی دکتر احتشام طباطبائی

منبع : «گزارش  مشروح مذاکرات دوره پنجم مجلس شورای ملی» کتابخانه مجلس  - جلسه دویست -  یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire