mardi 21 mai 2013

"اقتصاد و " انتخابات

تاریخ انتشار 24 فروردین 1388 برابر با 13 آوریل 2009 

پرسشها از ایرانیان و پاسخها از ابوالحسن بنی صدر

* پرسش اول: دولت بودجه خود را از کجا می آورد؟:
   مصاحبه شما را در 12 مارس، با رادیو آزادگان شنیدم. گفتید که بودجه را بر اساس هر بشکه نفت 45 دلار بسته اند و بر این مبنا، درآمد سالانه ایران 32 میلیارد دلار می شود. این دولت و دولتهای پیش از آن، بقیه بودجه را از کجا می آورند؟ در مقاله ای در انقلاب اسلامی خواندم که 46 میلیارد دلار کسر بودجه است. اما بودجه کشور 298 میلیارد دلار است. با کسر 46 میلیارد دلار، 252 میلیارد دلار می ماند. این پول از کجا می آید؟

● پاسخ به پرسش اول:
1 – بودجه دو قسمت دارد: 
الف - بودجه جاری و عمرانی و 
ب -  بودجه شرکتهای دولتی است.
 بودجه شرکتهای دولتی بخش بزرگ کل بودجه را تشکیل می دهد. هرگاه شرکتها  و مؤسسات دولتی خوب اداره شوند، می باید مازاد نیز داشته باشند. یک دلیل از دلایل فساد گستری دولت استبدادی اینست که شرکتها و مؤسسات دولتی در مجموع زیان می دهند و کسری آنها می باید از بودجه دولت تأمین شود. چون دولت پول ندارد، این کسری با گرفتن وام از نظام بانکی، داخلی و خارجی، تأمین می شود. برای مثال، می گویند: بخش نفت نیاز به سالانه 20 میلیارد دلار سرمایه گذاری دارد. هرگاه شرکت ملی نفت نیک اداره می شد، می باید مازاد لازم را برای سرمایه گذاری می داشت. اما  چون اداره آن گرفتار سرطان فساد است، این سرمایه را ندارد و از راه امتیاز فروشی، می خواهد سرمایه لازم را جلب کند و موفق نیست. زیرا تحریمها مانع از سرمایه گذاری شرکتهای بزرگ شده اند و می شوند.
2 -  بدین سان، بخشی از کسر بودجه که از اعتبارات بانکی تأمین می شود، از دید مردم مخفی می ماند: 
بدهی دولت به بانک مرکزی تمامی بدهی دولت نیست. قرضه های خارجی نیز هستند. اما این دو رقم نیز تمامی بدهی دولت را تشکیل نمی دهند. وامهای گرفته شده از نظام بانکی نیز هستند. و این سه رقم، هنوز تمامی بدهی دولت و کسر بودجه را تشکیل نمی دهند. پیش فروش نفت ( معروف به نفت کاغذی) و امتیاز فروشی  را هم می باید بر آنها افزود. 
3 -  مجموع این بدهی ها هنوز تمامی پیشخور کردن ثروت کشور را تشکیل نمی دهند. زیرا وقتی بودجه دولت از مالیات تأمین نمی شود و دولت به ملت یارانه می دهد، پس رشد اقتصاد کشور منفی است. اگر رشد اقتصاد کشور منفی است، پس رشد واردات و بودجه دولت و فروش و پیش فروش نفت و قرضه ها است که بسیار بالا است. میزان منفی شدن رشد اقتصاد، بمعنای تولید واقعا  داخلی، هم گزارشگر کسر بودجه خانوارهای ایرانی است و هم گویای شدت پیشخور کردن ثروت کشور است. اگر فقر در جامعه دامن می گسترد، بمعنای آن نیست که شدت پیشخور کردن کم است، بمعنای آنست که شدت پیشخور کردن با شدت فساد همراه است. بدین خاطر است که میزان رانت خواری، از 40 تا 60 درصد برآورد شده است.
4 – حساب سازی دیگری نیز انجام می گیرد. این حساب سازی تنها برای بزرگ کردن رقم بودجه نیست، بلکه برای پوشاندن بزرگی خطر از چشم مردم نیز هست: در آمد نفت را دولت به ارز خارجی می گیرد و آن را به ریال، به وارد کنندگان و کسانی که در خارج از کشور هزینه دارند، می فروشد. خریداران ارز، واردات می کنند. بخشی از ارز که صرف واردات می شود، از کل  ارز حاصل از درآمد نفت کمتر است. زیرا بخشی از این درآمد خرج هزینه های ارزی دولت و توسط آن بخش از خریداران ارز خرج می شود که در خارج از ایران، هزینه بر عهده دارند.  دولت از واردات، حقوق و عوارض گمرکی می گیرد.  اما این درآمد، از همان درآمد نفت حاصل است. 
     و دولت، با ارزی که می فروشد، به کارکنان خود حقوق می دهد. از این حقوق نیز مالیات می گیرد. اما  این مالیات نیز از درآمد نفت است. 
     و دولت به اعتبار نفت، وام می گیرد. با توجه به این واقعیت که هنوز بودجه دولت از نفت است، یعنی منبع دیگری جز نفت برای بازپرداختش وجود ندارد،  مجموع بدهی های دولت نیز، بمعنای پیش فروش نفت و گاز است. 
     و دولت در داخل کشور فرآورده های نفتی و گاز می فروشد.  درآمد حاصل از آن هم از نفت و گاز است. 
     و دولت فرآورده های حاصل از نفت و گاز (پتروشیمی ) صادر و یا در داخل بفروش می رساند. در آمدهای حاصل از فروش این مواد نیز، در آمد های حاصل از نفت و گاز هستند. 
     حال اگر زمانی را در نظر مجسم کنیم که ایران دیگر قادر به صدور نفت نباشد، ایران را در وضعیت کشورهای افریقائی خواهیم یافت که سلطه گران اقتصاد آنها را در صدور منابع ثروتشان ناچیز کردند و چون منابع به پایان رسیدند، به روز سیاه نشستند. از پیش متعین کردن آینده، آینده ای سراسر فقر سیاه همین است.
      از این دید که در عملکرد دولتها بنگریم، دو استثناء بیشتر نمی یابیم: دوران مصدق و دوران مرجع انقلاب ایران. در این دو دوران بود که کوشیده شد اقتصاد ایران تولید محور بگردد. بودجه دولت برداشتی از تولید داخلی بشود و دولت بکار افتادن نیروهای محرکه را در رشد تصدی کند.
      اما دولتهائی که اقتصاد ایران را از استقلال محروم و تحت سلطه اقتصاد مسلط درآورده اند،  به یک اندازه، از اقتصاد ملی بیگانه و با اقتصاد مسلط یگانه نبوده اند: بانی خارجی کردن دولت در بودجه خویش، شاهان قاجار بودند. در دوران پهلوی، تصرف اقتصاد کشور توسط اقتصاد مسلط، نظام و سازمان یافت. اما بخصوص در دهه پایانی دولت محمد رضا شاه پهلوی، خارجی شدن بودجه و تصرف اقتصاد کشور توسط اقتصاد مسلط و مصرف محور شدن اقتصاد، وسعت و شدت گرفت. در دوران مرجع انقلاب، کوشش بعمل آمد اقتصاد تولید محور بگردد و از رهگذر استقلال، رشد پذیر شود و بجای پیشخور کردن ثروت ملی، نیروهای محرکه ایجاد کند و این نیروها در آن بکار افتند. بازگشت به وابستگی اقتصادی را حکومت رجائی آغاز کرد و در حکومت خامنه ای – موسوی، خارجی شدن بودجه و اقتصاد کشور ادامه یافت. اما این در حکومت هاشمی رفسنجانی بود  که وسعت و شدت سلطه اقتصاد مسلط بر اقتصاد ایران و مصرف محور شدنش به پای دهه پایانی رژیم شاه سابق رسید. در حکومت خاتمی، اقتصاد همچنان مصرف محور باقی ماند. دروازه ها بر روی واردات باز ماندند. اما این در حکومت احمدی نژاد بود که وسعت و شدت خارجی شدن اقتصاد و بودجه از اندازه بیرون شد.
     تورم شدید  و بیکاری و گسترش فقر که ذاتی ساز و کار خارجی شدن اقتصاد مصرف محور و بودجه هستند، واقعیت هائی هستند که مردم کشور، روزمره، با آنها روبرویند. ولو آنها از علم اقتصاد هیچ ندانند، مشاهده بدتر شدن مستمر وضعیت اقتصادی شان، این واقعیت ها به آنها می گویند که آینده سیاه، شتابان نزدیک می شود. اقتصاد تحت اختیار مافیاها با جانشین کردن بدتر با بد – که مطلقا ناممکن است -  به اقتصاد تولید محور و رشد یاب بدل نمی شود. جامعه ای که بخواهد از پیشخورکردن و در همان حال، از گرفتار فقر روز افزون گشتن برهد، می باید از مدار بسته بد و بدتر بدر آید، به ولایت فقیه، از مطلقه و غیر مطلقه آن،  پایان بدهد و در پی استقرار ولایت جمهور مردم شود.

* پرسش دوم: آیا انتخاب همواره میان بد و بدتر است؟:
    برای تشویق مردم به رأی دادن، می گویند: در دموکراسی،  این انتخاب میان بد و بدتر است که آگاهی می طلبد. جامعه آگاه جامعه ای را گویند که وقتی در برابر بدتر قرار گرفت، به دنبال آرمان نرود، به دنبال بدی برود که می تواند جانشین بدتر کند. زیرا اگر اختیار خود را به آرزوها و آرمان ها بسپرد، در انتخابات شرکت نمی کند، نتیجه آن می شود که بدتر انتخاب می شود.

●پاسخ به پرسش دوم:
    بیچاره دموکراسی!  زیرا  عقلی که این توجیه را ساخته است، منطق صوری بکار برده و جبری گری خود را آشکار کرده است :
1 –  منطق صوری بکار برده زیرا  فراخنای خوب و خوب تر و خوب ترین را یکسره در پس پرده غفلت قرار داده است. چنانکه پنداری،  در دموکراسی نیز، انتخابی جز میان بد و بدتر وجود ندارد!
2 – جبری گری خود را نمایان کرده است زیرا  آرمان را  باطل شمرده و غافل بوده است که بدون آرمان، انتخاب و بنا بر این، آزادی وجود ندارد. ندانسته است که انسان آزاد است که آرمان می گزیند و چند و چون هر آرمان، میزان آزادی او را گزارش می کنند:
1/2 – فرض کنیم کسی مقام و یا ثروت را بعنوان نماد قدرت، آرمان می کند. لحظه گزینش، لحظه آزادی است. از جمله به این دلیل که او می تواند  میان فراوان گزینه ها، یکی را برگزیند و آن یکی نماد قدرت باشد. اما وقتی این گزینه را  آرمان، یا برترین هدف خویش گرداند، دیگر آدمی نیست که آزادی انتخاب داشت. زیرا، پس از انتخاب، روشی که برای تحقق بخشیدن به آرمان خود بر می گزیند، می باید متناسب با آن باشد. رسیدن به ثروت یک روش دارد و رسیدن به مقام روشی دیگر می طلبد. اما هر دو روش، بکار بردن قدرت برای دست یابی به آرمان است. بتدریج که مقام طلب یا ثروت جو به پیش می رود، هم قدرت بیشتر می یابد و هم نیاز به بکار بردن قدرت بیشتر پیدا می کند زیرا بیش از پیش، در مدار بسته روابط قوا، زندانی می شود. هرگاه بتواند همچنان بر رقبای خود غلبه کند و موانع را از پیش پا بردارد و به آرمانی دست یابد که در آزادی برگزیده بود، با مقام یا ثروتی یگانگی می جوید که زیادت طلب است.  او ناگزیر می شود، بیش از پیش، مأمور حفظ ثروت یا مقام و زیادت طلبی آن یا این شود.  قارون و فرعون و «خدایگان آریامهر» و «تجسم خدا» و صاحب ولایت مطلقه این سان پدید می آیند. 
2/2 – اینک فرض کنیم که کسی دانش را آرمان می کند. روشی که بر می گزیند، دانشجوئی است. هرگاه نخواهد دانش را وسیله دستیابی به قدرت کند و یا در یافته خود بماند، به تدریج که دانش می یابد، هم نیاز به آزادی بیشتر می یابد و هم بر پهنای آزادی خود می افزاید. نیاز به آزادی می یابد زیرا استعدادهای ابداع و ابتکار و خلق و دانش جوئی او، فراخنای بزرگ تری را می طلبند. بر پهنای آزادی می افزاید زیرا دانش او، به او امکان می دهد از استقلال و آزادی خویش بهتر و بیشتر برخوردار شود. افزون بر این، دانش او نیروی محرکه رشد برای او و دیگران می شود و بر گستره استقلال و آزادی اعضای جامعه ای می افزاید که او عضو آنست.
3 - بدین سان، هدف گزینی که ذاتی فعالیت انسانی است، در آزادی، انجام می گیرد و خود دلیل بر ذاتی حیات انسان بودن آزادی است. از این رو،  مسئولیت انتخاب این و آن نماد قدرت، بمثابه آرمان، بر عهده انسانی است که در پی «قدرت یابی» می شود. او با اختیار، از آزادی خود چشم می پوشد.  به سخن دیگر، در فراخنای آزادی، انتخاب ها میان بهتر ها انجام می گیرد. حتی وقتی کسی بر آن می شود خویشتن را از آزادی محروم کند، چون آزاد است می تواند خود را از آن محروم کند. دقیق تر بخواهی، می تواند خود را از آزادی خویش غافل کند. بدین قرار، با غفلت از آزادی است که انسان گرفتار جبر قدرت (= زور) می شود. پس از آن که گرفتار جبر قدرت مداری شد، منطق صوری همچنان او را فریب می دهد:  او گمان می برد در مدار بسته، هنوز می تواند میان بد و بدتر انتخاب کند.  غافل از این که چنین انتخابی وجود ندارد و با وجود بدتر، ممکن نیست بتوان بد را انتخاب کرد. به حکم جبر قدرت می باید به بدترین تن در داد.
     اما چرا  با وجود بدتر نمی توان بد را انتخاب کرد؟ زیرا  فرض کنیم آقای احمدی نژاد رئیس جمهوری بدتر و هر نامزد دیگر ریاست جمهوری، بد باشد.  این فرض بما می گوید: 
3 /1 – جامعه از آزادیهای بیرونی (آزادی بیان و آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات و...) محروم است. تحت جبر استبداد،  انتخاب دیگری جز  انتخاب میان کسانی که در این استبداد،  مقام ریاست جمهوری را تصدی خواهند کرد، وجود ندارد.
3 /2 – اما اگر در مدار بسته بد و بدتر، بدتر ریاست جمهوری را یافته است، یعنی این که ساخت قدرت تحولی را به خود پذیرفته است که تصدی بدتر را ایجاب کرده است. از این رو، هر نامزدی که نخواهد بیانگر تغییر ساخت قدرت حاکم بگردد، بضرورت، همان بدتر است. دقت باید کرد که ستون پایه های قدرت و عواملی ( مافیاهای نظامی – مالی، ترکیب بودجه دولت و ساخت اقتصاد کشور،  بیگانگی دولت از ملت، مرام حاکم بر دولت و قدرت کانونی یا «ولی امر» و رابطه با قدرتهای منطقه ای و جهانی و...) که در این ساخت فعال هستند و تحول ساخت، حاصل فعالیتهای آنها است، برجا می مانند و هر کس به ریاست جمهوری برگزیده شود، «تدارکاتچی» این عوامل باقی می ماند. از آنجا که در مدار بسته، تحول یک سویه و از بد به بدتر و از بدتر به بدترین است، جامعه ای که خود را زندانی مدار بسته بد و بدتر کرده است، می باید خود را آماده بدترین کند.
      در حقیقت، جامعه ای که تسلیم جبر قدرت می شود و در مدار بسته، خود را به انتخاب میان بد و بدتر فریب می دهد، به استبداد حاکم گفته است خیالش از لحاظ او راحت باشد. این جامعه غافل شده است از این واقعیت، که قدرت اولا  زیادت طلب و ثانیا  تمرکز طلب است و ثالثا  چون از تخریب پدید می آید،  از رهگذر زیادت طلبی و تمرکز، بر ویرانگری خود می افزاید. لذا، بمحض این که جامعه به بد تسلیم شد، قدرت بدتر و بدترینی را می سازد و ناگزیرش می کند، این بار، از ترس بدترین، تسلیم بدتر شود. از کودتای ملاتاریا تا امروز، همواره گذار از بد به بدتر و از بدتر به بدترین بوده است و جز این نیز نمی توانسته است باشد.
      دلیل واقعی انصراف آقای خاتمی از نامزدی ریاست جمهوری، جز این نیست که پس از ورود به صحنه، او دریافته است که حتی نخواهد توانست نقش بد را در برابر بدتر بازی کند و نخواسته است مهر «بدتر از احمدی نژاد» را بخورد. 
4 -  بازگشت از بدتر به بد محال است زیرا جامعه ای که در مدار بسته بد و بدتر زندانی می شود، از توانائی خود یکسره غافل و خود را ناتوان می انگارد و این ناتوانی را مطلق می کند. باز گشت از بدتر به بد، نیازمند عمل عاملی است که بتواند ساخت بسته قدرت را باز و تحول پذیرکند. این عامل، مردم هستند. اما مردم وقتی می توانند بعنوان عامل تغییر عمل کنند که توانائی خویشتن را به یادآورند و بعنوان عامل توانا به تغییر، وارد عمل شوند. این امر نیازمند به آزاد کردن خویش از مدار بسته بد و بدتر و باز یافتن فراخنای آزادی و باز جستن اختیار انتخاب میان خوب و خوب تر ها است. بدین قرار، تحریم وسیع «انتخابات» بمعنای نه گفتن به رژیمی که ایرانیان را در مدار بد و بدتر زندانی کرده است، مقدمه بکار گرفتن توانائی برای ایجاد نظام اجتماعی باز و تحول پذیر است. نظام اجتماعیی که در آن، موضوع های انتخاب بهترین ها هستند. 
   

* پرسش سوم:
  فرموده اید: قوائی که دربازار فعالیت دارند، هرگاه بخواهند ازقوائد پنجگانه پیروی کنند، پیش از رودروئی، می باید از آن منصرف شوند. یعنی مبادله ای صورت نگیرد. زیرا نقطه و لحظه تعادل، نقطه و لحظه بی حرکت شدن است. و تعادل دراین نقطه و لحظه پدید نمی آید. آیا منظورتان تعادل به اصطلاح "ئی کولوبریم" است؟ منظورتان از بی حرکت شدن در نقطه تعادل چیست،ِ و آیا آن نقطه تعادل بوجود خواهد آمد یا خیر؟ چگونه لیبرالیسم سرمایه داری از این نقطه برای انبا شتن سرمایه بیشتر استفاده میکند؟

●پاسخ به پرسش سوم:
     هرچند این پرسش و پاسخ آن بکار اهل دانش اقتصاد می آیند، اما با توجه به بحران اقتصادی و این واقعیت که حتا آنها که تا پیش از این بحران، از «آزادی بازار» دم می زدند، امروز از «دیکتاتوری بازار» سخن می گویند، می توانند بکار همگان بیایند. فرض اینست که در بازار رقابت کامل، قیمت هر کالا، مساوی می شود با هزینه تولید آن. بنا بر این دو تعادل برقرار می شوند: یکی تعادل میان عوامل تولید و کارفرمائی (= نماینده سرمایه) و دیگری تعادل میان عرضه و تقاضای کالاها. در حال حاضر، میان کارفرمائی و عوامل تولید (کار و مواد اولیه و انرژی و دانش و فن )، تعادل بسود کارفرمائی برقرار است. در بازار مبادله، نیز بلحاظ نابرابری قدرت عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان، باز تعادل بسود کارفرمائی برقرار است. 
     حال اگر فرض کنیم عوامل پنج گانه رقابت کامل (شفاف بودن و خورد و پر شمار بودن تولید کنندگان و عرضه کنندگان و آزادی ورود به بازار و همگونی فرآورده ها و قابلیت تحرک عوامل تولید ) وجود داشته باشند، تعادل قوا در نقطه ای برقرار می شود که هر یک از عوامل تولید بی حرکت می شوند. به سخن دیگر، نقطه تعادل نقطه سکون و بی تحرکی عوامل تولید می شود. چرا که  فرض بر اینست که 
1 –  اصل بر تعادل قوا است و 
2 – قوای طرفهای مبادله برابر هستند. در نتیجه،
3 – منتجه قوا صفر می شود. 
   اما چه وقت منتجه قوا صفر می شود؟ وقتی که شرکت کنندگان در روابط قوا، بر یکدیگر اعمال قوه کنند. اما هرگاه قوه ها برابر باشند و منتجه قوا صفر شود، شرکت کنندگان در تعادل قوا، یکدیگر را بی حرکت می کنند. 
     واقعیتی که لیبرالیسم، بهنگام ساختن نظریه رقابت کامل از آن غفلت کرد، این واقعیت است: برفرض تحقق این 5 شرط، عوامل تولید و نیز عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان یکدیگر را بی حرکت می کنند. به سخن دیگر، هرگاه کار به بازار واگذاشته شود، تعادل قوا بسود قدرتمند تر ها بر قرار می شود و بازار قلمرو دیکتاتوری آنها می شود. 
      طرفداران اقتصاد لیبرال کلاسیک می گویند: منتجه قوا صفر نمی شود.  بازار بهر یک از طرفهای مبادله، به اندازه کاری که کرده است، مزد می دهد.  به سخن روشن تر، بازار محل مبادله کارهای متبلور در کالاها و خدمتهائی است که با یکدیگر مبادله می شوند. اما برفرض که بتوان انسان را در «کار متبلور در کالا یا خدمت» ناچیز کرد، اولا  بازاری که مزد کار هرکس را به او می دهد، نمی باید محل روابط قوا باشد. بلکه می باید محل ارزیابی کار متبلور در کالا و دادن بهای آن باشد به ترتیبی که «هرکس به اندازه کار خود، بها دریافت کند». و ثانیا ، ارزیابی انسان از کار خود و کار دیگری و ارزش کار طبیعت که در کالا یا خدمت متبلور است و تفاوت کالاها یا خدمتها از لحاظ ایجاد زمینه کار و... بازار را محل رویاروئی کارهای نا مساوی  می گرداند که انسانها با توانائی ها و ذهنیت های جوراجور، بنا بر انگیزه های گوناگون، کالاها و خدمت ها را ارزش گذاری می کنند. بدین سان، بازار رقابت کامل تشکیل ناشدنی است و قول لیبرالها که می باید به بازار خود مختاری کامل داد، جز این معنا نمی دهد که مزاحم «دیکتاتوری بازار» یعنی صاحبان قدرت نباید شد. 
      می دانیم که بر اثر انتقادهایی که لیبرالیسم کلاسیک قادر به پاسخ گفتن به آنها نبود،  لیبرالها تغییر نظر دادند و گروهی از آنها بر این شدند که نابرابری مبادله سودمند است. زیرا سبب تمرکز سرمایه نزد آنهائی می شود که «روحیه کارفرمائی» دارند و چون میان آنان رقابت است، سرمایه ها را بکار می اندازند، کار ایجاد می کنند و سبب برخورداری جمهور مردم از درآمد می شوند. وضعیت کنونی محیط زیست و نابرابریهای روز افزون و خشونت هستی سوز حاصل به اجرا در آمدن این مرام است.
     حال اگر بنا را بر این بگذاریم که بهای هر کار به صاحب آن و بهای کار طبیعت به طبیعت داده شود و مبادله سبب نشود که یکی زمینه کار را از دست بدهد و دیگری آن را بدست آورد ( مثال نفت و مواد اولیه که فروشنده امکان کار را از دست می دهد و خریدار که امکان کار را به دست می آورد) و انتقال نیروهای محرکه بهنگام مبادله نیز برابر انجام پذیرد، نیاز به سازمان دهی در سطح هر جامعه و در سطح جامعه جهانی پیدا می شود که، در آن، ولایت از آن جمهور مردم شود و اداره شورائی جامعه ها، بر میزان عدالت اجتماعی، بازاری را سازمان دهد که در آن، چنین مبادله ای ممکن باشد.
      پرسش کننده  و خواننده ای که خواستار تفصیل باشد، به کتاب عدالت اجتماعی نوشته این جانب رجوع می کند.

* پرسش چهارم: یظل من یشاء و یهدی من یشاء، تصدیق آزادی انسان است و یا «خودکامگی خدا»؟:
   پرسش کننده ای، تلفنی،  می پرسید: در قرآن آمده است که خداوند هرکس را بخواهد هدایت می کند و هرکس را نخواهد گمراه می گرداند. چرا خداوند هرکس را نخواست  گمراه می کند؟ مسلمان ایرانی و مسلمان افغانی و مسلمان عرب و... آنچه از این آیه می فهمد، اینست که ظلالت و هدایت بدست خدا است. اگر آنچه شما از این آیه می فهمید غیر از آنست که همه مسلمانان از آیه می فهمند،  چرا قرآن سخن به روشنی نگفته است که همه مردم آن را یک جور بفهمند؟

● پاسخ پرسش چهارم:
   این آیه تصدیق آزادی انسان است و ممنوع می کند بکار بردن زور را در هدایت انسان. توضیح این که
1 – اصل بر تقدم تدبیر انسان بر تقدیر خداوندی است از جمله بنا بر این هشدار به انسانها: تا تغییر نکنید خداوند چیزی را در شما تغییر نمی دهد.
2 – هدایت خداوندی به همه انسانها از مؤمن و کافر داده شده است.
3 – حتا پیامبر نیز نمی تواند کسی را هدایت کند ولو بخواهد و بکوشد. زیرا
4 – هرکس خود خویشتن را هدایت می کند.
     بنا براین،  هرکس نخواست هدایت جوید، خداوند او را در ظلالتی باقی می گذارد که خود گزیده است. چرا که انسان آزاد است و  دانستن حقی از حقوق انسان است. اما اگر کسی نخواست بداند، نباید به ضرب چماق، او را مجبور کرد بداند. بدین قرار، بنا بر این آیه، هیچ کس و مقامی اختیار هدایت کردن انسانی را، ولو از انکار حقوق خود به تصدیق آنها، ندارد. بنا براین، بکار بردن قدرت (= زور)  در هدایت انسانها، جنایت و فساد گستری است.
      از دوران تفتیش عقاید و پیش از آن، تا امروز، هر قدرتمداری، هدایت انسانها را وسیله توجیه قدرتمداری خود و بکار بردن زور کرده است: شاه سابق می گفت : «من، ولو به زور، ایران را به دروازه تمدن بزرگ می رسانم»،  خمینی و ملاتاریا، به زور «اسلام ناب محمدی» را «پیاده» کرده اند و می کنند، اروپای استعمارگر، فرهنگ خویش را جهان شمول خواند و مدعی شد با مستعمره کردن کشورها، آنها را به این فرهنگ راهبر می شود. استالین به زور، «جامعه سوسیالیستی در یک کشور» را می ساخت، هیتلر، به زور، برای نژاد برتر «فضای حیاتی» می جست، بوش برای «استقرار دموکراسی در خاورمیانه بزرگ» عراق و افغانستان را به خاک و خون کشید و... و سرمایه سالاران قدرت سرمایه را وسیله توجیه رسیدن به اقتصاد وفور کردند. حاصل کار همه زورمدارها وضعیت کنونی جهان است. هرگاه انسانها از آزادی و حقوق خویش غافل نبودند، می دانستند که
1 – انسان آزاد، بنا بر این که صاحب استعدادها، از جمله استعداد دانشجوئی است، هرگاه از آزادی خود غافل نباشد، استعدادهای خود را بکار می اندازد و رشد می کند.
2 – هرگاه انسانی از آزادی و حقوق خویش غافل شد، بنده زور می شود. بکار بردن زور برای این که او از غفلت بدر آید، او را از زور باوری منصرف نمی کند بلکه موجب سخت شدن باورش به زور می شود. از این رو است که
3 -  قرآن، اختیار هدایت و ظلالت را از راه اعمال قوه، از پیامبر نیز ستاند و  هدایت را در اختیار هر انسان (تقدم تدبیر) و خداوند (تابعیت تقدیر از تدبیر) نهاد.  بنا بر این،
4 – اما «اختیار بر»، در آزادی همان معنی را ندارد که در روابط قوا دارد. رابطه قوا را دو محدود برقرار می کنند. خداوند محدود نیست، زور ضعف است و خداوند توانائی مطلق است. او آزادی مطلق است.  رابطه آفریننده مطلقا آزاد با آفریده های خود، رابطه در آزادی و عشق است. آن هدایت خداوندی که به هر آفریده ای  داده شده است، فراخواندن آزاد نسبی به خود، به آزاد مطلق است. بدین سان،  آزادی مطلق بر او اختیار دارد و این اختیار را از راه هدایت به آزادی، بکار می برد. حال اگر آفریده ای ظلمت زورباوری را برگزید،  هدایت خداوندی (= خواندن به آزادی) برجاست، الا این که برای بیرون آوردن گمراه از گمراهی زور بکار نمی برد. هر زمان، او از بند زور رها شد و آزادی خویشتن را باز یافت، خود را در نور، در راست راه هدایت  می یابد.  وارونه آن، «اختیار بر» در قدرتمداری است: «اختیار بر» صاحب  قدرت بر بی قدرت، زور بکار بردنش بر او است.
5 -  ولایت بر مردم، بمثابه اختیار و بسط ید بر مردم،  به قدرت – که خود فرآورده ظلالت است – اختیار هدایت و ظلالت بخشیدن است. این ولایت ستمگری است و جز ظلالت نمی افزاید.  
     ولایت سازگار با آگاهی مستمر از آزادی و حقوق خویش و نماندن در ظلالت، ولایت جمهور مردم است.
6 – از آنجا که هرکس خود خویشتن را هدایت می کند و حتی آزاد است که از آزادی و حقوق خویش غافل شود، اهل حق از هرگونه ملاحظه ای در اظهار حق رها می شوند. حق را بی کم و کاست می گویند خواه ظلمت گزیدگان را خوش آیا و چه خوش نیاید.  می کوشند نماد حق شوند تا مگر ظلمت گزیدگان روشنی ببینند و از تاریکی بدرآیند. این روش سبب می شود  ظلمت گزیدگان از غفلت بدر آیند و از ظلمت زور باوری به نور استقلال و آزادی و حقوق  باز آیند. 
     بدین قرار، حتی اگر کسی اصول راهنما را، برابر تعریفی که قرآن از آنها بدست می دهد، نشناسد، همین اندازه که از حاصل کار زورگویانی اطلاع داشته باشد که مدعی هدایت کردن مردم می شوند و هدایت مردم را  وسیله توجیه زورمداری و روش کردن زور می کنند، معنای آیه را به روشنی تمام در می یابد.  پس اگر مسلمانهای ایرانی و افغانی و عرب و ... تصدیق آزادی انسان و ممنوعیت بکار بردن زور را در هدایت انسان، «خودکامگی خداوند» می فهمند، از رهگذر اعتیاد به اطاعت از قدرت از سوئی و بیگانه شدن دین در بیان قدرت از سوی دیگر است.

* پرسش پنجم: چرا در آینده، حاضر به قبول هیچ مقام اجرائی نیستید؟:
با عرض سلام به جناب بنی صدر:      
   در مصاحبه با خانم ناصری فرموده اید در آینده هیچ سمت اجرایی و غیر اجرایی نخواهید پذیرفت. فرض کنیم الان ایران آزاد شده و دموکراسی و مردمسالاری حاکم است. به علت وابستگی به درآمد نفت کشور وابسته است و بعلت بحران اقتصادی احتمال بازگشت استبداد هست. در ضمن الگوی اقتصاد توحیدی بر مبنای رفع نیازهای اساسی مردم ورشد معنوی انسان به جای انسان مصرف گرا پیاده نشده و در نتیجه بن بست اقتصاد جهانی واحتمال فروپاشی نوع انسان می رود. بنابراین هدف خیلی بالاتراز استقرار دموکراسی در ایران است. اگر این موارد مورد تایید شما است، این سئوال را دارم که چه کسی جز شما هست که هم به این آرمان ها باور داشته و هم توان اجرای آن را داشته باشد؟
البته بحث پست و مقام نیست، بحث انجام رسالت تاریخی است.
به امید پیروزی در سال جدید.

● پاسخ پرسش پنجم:
    بنا بر پاسخ به پرسش چهارم، تغییر کردن در گرو تصمیمی است که مردم ایران می باید بگیرند. هرگاه این تصمیم را گرفتند و بنا را بر ولایت جمهور مردم گذاشتند و جمهور مردم پذیرفتند که اقتصاد می باید در خدمت انسان باشد و اصل راهنما در سیاستگذاری، نه تضاد که توحید اجتماعی می باید باشد و اقتصاد می باید تولید محور بگردد و...، اداره دولت حقوق مدار را به کسانی می سپرند که بنای این اقتصاد را برنامه کار خود کنند.
     اما آیا جز این جانب کسانی از این دانش و توانائی اجرای آن  برخوردار نیستند؟  چرا هستند. اما برفرض که پرسش کننده اینطور بپندارد، یا باید مدعی ولایت مطلقه بگردم و  یا دانش را جمهور مردم دریابند و خواستار اجرای آن شوند. ولایت مطلقه فساد مطلق پدید می آورد و بهیچ رو با روش کردن تجربه برای بنای آن اقتصاد و جامعه باز و تحول پذیر و دولت حقوق مدار سازگار نیست. اما همگانی شدن دانش و شرکت همگان در اجرای آن، در کوتاه و میان و حتی دراز مدت نیازمند  نیروی محرکه سیاسی صاحب این دانش و وفادار به اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی است. از این رو،  انسانهای دانش پژوهی که مجموعه ای از مدیران را تشکیل می دهند، شرط روی آوردن مردم به جنبش همگانی برای استقرار ولایت جمهور مردم است.
     انسانهای پراستقامتی که خود را برای تصدی خدمتی چنین پر ارزش، آماده سازند، انسانهای سخت کوشی هستند که هر روز بر یک مزاج نیستند و کارشان از راه به بیراهه رفتن و بازگشتن نیست. «همه با هم» را شعار کردن، وقتی همه معتقد به ولایت جمهور مردم باشند، همه مستقل از هر قدرت بیگانه و استبداد حاکم باشند، همه در آگاهی به حقوق انسان و عمل به این حقوق، اشتراک جسته باشند، همه حقوق ملی را بشناسند و رعایت کنند و جامه عمل پوشاندن به آنها را وجهه همت خویش کنند، کاری نیکو و به جا است. با وجود این، در مرحله بنای دولت حقوق مدار و جامعه باز و اقتصاد و فرهنگ آزادی و... نیاز به مدیران دانشمند توانا به نمایندگی از جامعه ملی را دارد. از این رو، هر انسان مسئولیت شناسی نخست نفس خویش را مکلف می شناسد و به ساختن خود می پردازد. اعضای جمع خود را به بالاندن خود می خواند و خود الگو می شود.
     بدین قرار، اگر خطر بزرگ است که هست و اگر یا انسان تصمیم به نجات حیات خویش، از جمله از راه نجات محیط زیست، می گیرد و یا  همچنان بیراهه مرگ از راه ویرانگری  را تا به آخر می رود،  پس برای این که انسان از بیراهه به راه باز آید، هر کس که آگاه می شود، می باید سراپا هشدار شود و هشدار دهد. اگر دین دارد و اگر هم دین ندارد، بیان آزادی را بیاموزد و بکار برد. این بیان را بیاموزاند و الگو بگردد تا دیگران نیز عمل کنند. بدیهی است که جای گرفتن بیان آزادی در وجدان همگانی و ترک اعتیاد به اطاعت از قدرت، زمان دراز می طلبد. بلحاظ عملی، دست کم گروهی توانا به نمایندگی از ولایت جمهور مردم و توانا به مدیریت برنامه گذاریها و اجرای آنها، می باید مسئولیت سنگین را بر عهده گیرند. برای اینکه وجدان همگانی دستور اجرای حکم خود را بر استقرار  ولایت جمهور مردم، بدهد، ضرور است مثلث زور پرست از صحنه سیاسی کشور رانده شوند. بنا بر این، آنها که می خواهند از ولایت جمهور مردم نمایندگی کنند، نه تنها نمی باید با هیچیک از سه رأس این مثلث همانندی و همکاری بجویند، بلکه  می باید مبارزه با هر سه رأس این مثلث را یک مبارزه شناسند.
     با توجه به اهمیت آگاهی جامعه ملی بر ولایت خویش و اهمیت پیروزی در مبارزه برای استقرار ولایت جمهور مردم، ماندن در میان مردم، ضرورتر کارها است. چرا که دولت حقوق مدار نمی ماند اگر تحت حاکمیت ولایت جمهور مردم بر اصول استقلال و آزادی نباشد. افزون بر این، بارور شدن استعدادهایی که عقلهای آزاد دارند، خود تحقق شرط برخاستن مردم به جنبش همگانی است.

lundi 20 mai 2013

جمال صفری: زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق، قسمت هفتاد و هفتم


جمال صفری : ارباب کیخسرو، مؤسس کتابخانه شورای ملی و پی گیری دکتر مصدّق، درپای گیری آن و چگونگی قتل ارباب کیخسرو به دست عوامل رضا خان

828 Safari-Jamal-1‏26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ امین
سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّق
 در این فصل به حذف فيزيكى ارباب كيخسرو شاهرخ، نمونه ای بارز از تروريسم دولتى در عصر پهلوى اول بود، اشاره کرده ام و  اما  ناصر تکمیل همایون درمقاله ای در ماهنامه بخارا تحت عنوان « پی گیری دکتر مصدّق، در پای گیری کتابخانه و مطبعه مجلس» می نویسد: از آغاز تأسیس نظام پارلمانی در جهان، برای آگاهی نمایندگان (اشراف و عوام) به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ‏و انواع قوانین و مقررّات، در گوشه ای از ساختمان، جایگاهی برای نگهداری کتب و رسائل و روزنامه ها و دیگر ‏اسناد و مدارک ایجاد گردید و به مرور به صورت مرکز اسناد و کتابخانه های معتبر درآمد و هم اکنون کتابخانه های ‏مجالس بسیاری از کشورها (انگلستان و فرانسه ) و کنگره های جهان از نوع با ارزشترین کتابخانه ها و پایگاه حفظ و ‏حراست اسناد و مدارک سیاسی واقتصادی و فرهنگی (آرشیو) به شمار می روند‎.‎‏ ‏
در ایران نیز پس از برپایی نظام مشروطیّت، درهمان مجلس اوّل، نیاز به این امر پارلمانی و فرهنگی محسوس گردید و ‏برای نخستین بار مرحوم دکتر ولی الله خان نصر که سوابق علمی و مطالعات سیاسی داشت (رئیس مدرسه علوم ‏سیاسی)، در دهم شوال 1325 قمری ‏‎)‎آغاز دومین سال پارلمانی ایران) در مذاکرات مجلس به لزوم تأسیس «کتابخانه » ‏بدینسان اشاره کرد:
«چون مرا برای کميسیون لوایح قانونی و معارف معیّن کرده اند، لازم است این عرض را بکنم که در همه جا پارلمان ها یک کتابخانه مخصوصی دارند که در آن از تمام معاهده نامه ها و قانون نامه های دول هست. اینجا هم لازم است که همچو کتابخانه ای دایر شده از کتب فقهیه و معاهده نامه ها و کدهای متّمم موجود باشد اگر این کتابخانه مرتّب نشود قوانین ما درست  تنقیح نمی شود» (1)
تذکر مرحوم ولی الله خان نصر، مورد تأئيد نمایندگان مجلس قرار گرفت، حتی مرحوم وکیل التّجار منضم کردن یک «قرائتخانه » به کتابخانه مزبور را به منظور استفاده بیشتر مراجعه کنندگان، پیشنهاد کرد.(2 ) 
در دوره اول مجلس، نه تنها از چگونگی کتابخانه آگاهی زیادي در دسترس پژوهشگران قرار ندارد، بلکه بر پایه یکی از مقالات سید حسن تقی زاده اطعّال حاصل می شود که پس از واقعه شوم کودتایی «یوم التوپ 1326 قمری » به  دستور محمّد علی شاه زمانی که قزاّق ها و سربازان سیلاخوری و سواران کشیکخانه خاصّه (سواران شاهی) به سرکردگی لیاخوف روسی به مجلس حمله کردند، بسیاری از اسناد و مدارک و اوراق ارزشمند پارلمان ایران( گونی گونی ) به غارت برده شد، به احتمال زیاد در میان آنها کتابهایی هم بوده است.( 3 ) 
پس از خلع و اخراج پادشاه مستبد (محمّدعلی شاه قاجار)، دوره دوّم مجلس شورای ملّی افتتاح شد و در تاریخ 26 ذیحجه الحرام 1327 قمری ( 17 دیماه 1287 ش) به هنگام تصویب ماده 135 نظامنامه داخلی مجلس شورای ملّی، نام کتابخانه به عنوان «یکی از دوایر شعبۀ اداری مجلس » مطرح گردید. شادروان ارباب  کیخسرو  شاهرخ ( نماینده واجب التعظیم زردشتیان کشور در مجلس شورای ملّی) در دیباچه فهرستی که برای کتابهای فرانسوی زبان تهیه کرده، چنین آورده است:
« از آغاز افتتاح مجلس شورای ملّی در دوره دوم که حقیر یکی از نمایندگان بودم و در تمام آن دوره از طرف مجلس برای اداره کردن امور اداره مباشرت مجلس [کارپردازی] انتخاب شده بودم. چنانکه در بودجه های پیشنهادی به مجلس متذکّر می شدم. همان آرزوی تأسیس و ترتیب کتابخانه به وضع صحیح داشتم. لکن متأسفانه از کثرت کارهای اداری و ادای تکالیف نمایندگی و علّت قلّت مالیّه مملکت. فراغت و سعادت موفق شدن به این مقصود حاصل ننمودم. بعد از انفصال مجلس در سال 1330 [قمری] كه به امر دولت مسئوولیت کلیه امور اداری مجلس برعهده حقیر ماند در هفتم ربیع الٌاول 1330 به طرف اروپا و چین و ژاپن رهسپار شدم.» (4) 
 بدینسان تا سال مزبور ( 1290 خورشیدی) کتابخانه و قرائتخانه ای به وجود نیامد و دوره فترت دوم و سوم مجلس شورای ملّی به پایان رسید.

 ◀  نشانه های عملی تأسیس کتابخانه

 محقّق فاضل آقای دکتر حسن باستانی راد در کتاب بهارستان (که هم اکنون به زیور طبع آراسته می شود)؛ و نگارنده توفیق خواندن آن را پیش از انتشار داشتم، چنین آورده است:
« در طی دوره دوم قانون گذاری، و دومين دوره فترت، به دستور ارباب کیخسرو که  مؤسس کتابخانه مجلس بود، « دفاتر و اسناد تحریرات » مجلس زیر نظر اداره مباشرت مجلس که وی رئیس آن بود بازنگری و اسناد آن تنظیم و طبقه بندی شد. دفاتر و اسناد چه در دوره اوّل و چه در دوره دوم لاک ومهر و در قفسه ها جمع آوری شد در واقع این زمان نخستین دوره تنظیم و طبقه بندی، اسناد مجلس بود و می تواند نقطه آغازین تأسیس مرکز اسناد مجلس به شمار آید. به تعبیری اگر چه فترت مجلس روند قانونگذاری را متوقّف کرد امّا مجالی داد تا این اقدام مهّم فرهنگی صورت پذیرد. درست است که پیش از این در نهادهایی مانند اوقاف و دربار (کاخ گلستان) تلاشهایی برای نگهداری اسناد وقفی و حکومتی شده بود، امّا بایگانی اسناد مجلس فراگیر بود و به اسنادی خاصّ محدود نمی شد. از دیگر سو باید توجّه داشت که اسناد مجلس پس از یک بار بمباران در «یوم التوپ » و دو آتش سوزی ویران کننده بازمانده اند.(5 )
در واقع حرکت سازنده پدیدارشدن کتابخانه را باید از دورۀ سوم مجلس دانست و خدمات ارباب کیخسرو در این امر فرهنگی بسیار چشمگیر بوده است. خود وی در جلسه دوازدهم دوره سوم ( 5 ربیع الثانی 1333 ) با دقت تمام بیان کرده است «سیصد و نود تومان و دو هزار و پانصد دینار بابت خرید دویست و سه جلد کتاب از کتابخانه میرزا ابوالحسن خان جلوه برای مجلس... یکصد و بیست و هشت تومان و پنج هزار و یک شاهی برای ساخت قفسه های کتابخانه، و صحافی کُتب و نیز پانزده تومان و دو هزار و هفتصد دینار برای خرید سایر کتب»(6 ) 
این بیان علاوه بر کاردانی، دقّت نظر و پاکدستی وی را نشان هم می دهد.
ارباب کیخسرو کتابخانه مجلس و کتابهای آزاد در دوره فترت را چنین توضیح داده است:
« در موقع انفصال مجلس بیش از 51 جلد کتاب در مجلس وجود نداشت. پس از انفصال، 202 جلد کتب معروف مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه بعد که به مساعدت آقای حاجی سیدنصرالله آن معامله سرگرفت. بعد نیز به معیّت معزی اّلیه آقای مخبرالسلطنه را ملاقات و تقاضا نمودیم کتبی را که آقای احتشا م السّلطنه برای کتابخانه ملّی به ایشان سپرده شد، به جهت کتابخانه مجلس بدهند و در 15 شعبان برابر با هشتم اسد سیجقان ئيل 1330 موازی یکهزار و نود و یک جلد کتب فرانسه، فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، و آلمانی و روسی تسلیم و رسید دریافت نمودند. موازی 50 جلد نیز بعداً خریداری شده که جملگان بانضمام آنچه از سابق بوده تاکنون موازی 1394 جلد کتب موجود است.(7)
بر کتابهای یاد شده کتابهای دیگری نیز افزوده شد و تا سال 1374 خورشیدی شمار اهدا کنندگان کتب از احتشام السلطنه تا شیخ کاظم معزّی دزفولی به 21 فقره رسیده است(8) 
 و تا همان سال 500 / 16 نسخه خطی و 000 / 157 کتاب چاپی و بسیاری از اسناد تاریخی، تابلوهای نقاشی و عکس در کتابخانه یاد شده نگهداری شده که در حال حاضر فزونی چشمگیری یافته است و کتابها و مجلٌات و فهرست های انتشار یافته، چگونگی تحولاّت کتابخانه مزبور را نشان می دهد.(9) 

 828 Safari-Jamal-2◀  شکل گیری کتابخانه و تنظیم نظام نامه 
کتابخانه مجلس درهمان دوره سوم با همّت ارباب کیخسرو و همکاریهای محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)، آقا شیخ ابراهیم زنجانی، میرزاسیدحسن خان پورفرزانه، حاجی میرزا رضاخان (دکتر رضا افشار)، سیدنصرالله تقوی، در دو اتاق تو در تو در قسمت شرق حوضخانه، با برپایی چند قفسه چوبی، توسط مرحوم حسین پیرنیا (موتمن الملک) افتتاح شد و پس از مدتی در سال 1304 خورشیدی با ساختن کتابخانه ای نسبتاً معتبر در شرق مجلس و گزیدن مرحوم یوسف اعتصام الملک آشتیانی به رياست آن، دوره نوین فعالیّت خود را آغاز کرد و به صورت رضایت بخشی درآمد که اکنون یکی از معتبرترین کتابخانه ها و مراکز تحقیقاتی ایران به شمار می رود. 
اداره مباشرت مجلس نخستین نظامنامه تفصیلی کتابخانه مجلس را در هفت ماده (از 63 تا 69 ) تدوین کرد، امّا ارباب کیخسرو که انسانی دانش دوست و منصف و با فضیلت بود به نوشته دکتر باستانی داد:
« این نظامنامه را کافی ندانست و درسال 1303 شمسی به درخواست وی دکترمحمد مصدّق السلطنه که نمایندگی مجلس را داشت، نظامنامه جدیدی را در چهار فصل و 27 ماده تدوین کرد که طی چند جلسه شور و بررسی در کمسیونی مرکب از کیخسرو شاهرخ و دکترمصدّق با حضور سلیمان اسکندری، سیدحسن تقی زاده، نصرت الدوله فیروز، سیدمحمّد تدّین، رضا افشار، عطاءالملک روحی در هفتم حوت (اسفندماه)  1304 به تصویب رسید. یک سال بعد نیز به همّت ارباب کیخسرو، نظامنامه داخلی کتابخانه به عنوان نظام نامه اساسی تهیه کرد و در پنج فصل و 27 ماده توسط وی و رضا افشار و محمد ولی اسدی تصویب شد.» (10)  نظام نامه داخلی «ویژه وظایف کتابدار و شرایط مراجعه به کتابخانه » است امّا نظامنامه اساسی کتابخانه مجلس شورای ملّی که امضای دکتر مصدّق (مصدق السلطنه) را دارد در 27 ماده در چهار فصل (تشکیلات ) 7 ماده، ( تنظیمات ) ده ماده، دفتر سفارش دفتر کل، دفتر و فیش اشخاص، ذون، دفتر یادداشت، در محل کتب، در نمره گذاری فیش و فهرست به اضافه ( 3بصره) استفاده از کتابخانه (چهارماده) مواد مختلف (شش ماده) » (11)

  در باره تهیه متن نظامنامه اساسی کتابخانه مجلس شورای ملّی، ارباب کیخسرو نوشته است:
« اداره مباشرت کمیسیون از پنچ نفر از آقایان نمایندگان عظام تشکیل داد تا در اساس و تهیه نظامنامه آن بذل توجه فرمايند. در آن کمسيون، تهیه نظام نامه بر عهده حضرت آقای مصدّق السلطنه نماینده محترم و عضو آن کمیسون واگذار شد، مشارالیه نیز تحمّل زحمت و تهیه فرموده اند که در سواد مشخصًه موجودست » (12 ) 
 در پایان نظامنامه آمده است:
« مواد بیست و هفتگانه مرقومه در جلسات عدیده با حضور اعضاء کمسيون منتخبه از طرف اداره مباشرت مجلس با حضور مباشرین مطرح و در جلسه هفتم حوت 1303 با اتفاق آرا تصویب گردید.» (13)
 لازم به یادآوری است که دکتر مصدّق در دوره اوّل مجلس شورای ملّی از طرف مردم اصفهان به نمایندگی انتخاب شد امّا به علّت نرسیدن سن وی به حد نصاب نمایندگی ایشان مورد قبول واقع نشد. پس از بمباران «خانه ملّت » از سال 1326 تا 1333 قمری دکتر مصدق سرگرم تحصیل در فرانسه و سویس (نوشاتل)، مداوای مادر، تهیه رساله دکتری و جز اينها بود. پس از ورود به ایران تا برپایی مجلس پنجم در مشاغل دانشگاهی و حکومتی و وزارت، انجام وظیفه میکرد.
وی در انتخابات مجلس پنجم شرکت کرد، و به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و در مجلس به عضویت «کمسیون معارف » درآمد، در آن دوره ضمن مبارزه با عوامل ضدمشروطه (کودتاگران 1299 خورشیدی) با همگامی تنی چند از آزادیخواهان استقلال طلب مجلس، فرصت های لازم برای خدمات فرهنگی گسترده فراهم نیامد. وی در این مدت دو جزوه: حقوق پارلمانی در ایران و اروپا (برای آقایان محترم نمایندگان دوره پنجم تقنینیه) و اصول قواعد و قوانینی مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطیت و چهار مقاله در مجله آینده انتشار داد و به عنوان یک نماینده آگاه بیشتر شناخته شد.(14 )  
در دوره ششم با آنکه رضاشاه توسط قوای نظامی دست نشاندگان خود در انتخابات ایران دخالت کرد و آراء مردم را نادیده انگاشت، امّا در تهران چند تن از رجال ملّی و آزادیخواه همانند مرحوم مدرّس، مستوفی المالک، مؤتمن الملک، دکتر مصدق و... به مجلس راه یافتند. 
دکتر مصدّق به دلیل مطالعات و تألیفات خود نسبت به امور پارلمانی و چگونگی اداره آن و ساختار و تشکیلات آن نهاد جدید آگاهی زیادی داشت. شادروان ارباب کیخسرو با بصیرت کامل از وی خواست تا «تحمل زحمت فرموده » نظامنامه اساسی کتابخانه مجلس شورای  ملّی ایران را تهیه نماید.

 ◀  مطبعه در کنار کتابخانه مجلس

یکی از کارهای مهّمی که مرحوم ارباب کیخسرو انجام داد تأسیس مطبعه ای بوده که بتواند برخی از مشکلات مجلس و کتابخانه را نیز مرتفع نماید. وی در مذاکراتی در جلسه 170  دوم ذیعقده 1338 بیان می دارد: «در سابق آنچه لوایح و قوانینی که می گذشت، از برای طبع و توزیع، چاپخانه می رفت و به چاپ می رسید و چون مخارج زیادی به آن تعلّق می گرفت در صدد برآمدیم که چاپخانه خودمان داشته باشیم. سپس برای صرفه جویی در همین جا با ژلاتینی طبع و توزیع می شد که به این منتهی می شد که برای صرفه جویی در همینجا چاپ کنیم. ولی باید ملاحظه کرد که با این همه لوایح و قوانین راپورت کمسیون ها، فهرست عرایض که باید طبع و توزیع شود، برای تمام این کارها همان دو نفر هستند که سایر لوایح و قوانین را طبع و توزیع میکنند» (15 ) 
 ارباب کیخسرو در جلسه دیگری از مجلس (دوازدهم خرداد 1304 خورشیدی)  به دنبال سخنان دکتر مصدّق بیان می ک‌ند: 
« راجع به مطعبه که آقای مصدّق السلطنه شرح مبسوطی فرمودند، اوّل در قسمت آنچه که از قدیم بوده و در اینجا آورده شده است، در ابتداي دوره چهارم جز سه ماشین شکسته که اگر تقویم می کردند شاید بیش از سه چهار هزار تومان ارزش نداشت و قریب یک خروار هم حروف شکسته به ما دادند که با آنها نمی شد کار کرد و در نتیجه در همان ابتدا یک خروار حروف از خارج خریدیم تا توانستیم شروع به کار کنیم .»(16) 
 دکتر مصّدق که هم در کار کتابخانه های مجالس صاحب نظر بود و هم در امور مالی مطبعه دقت نظر نشان می داد، در موردی از شادروان  ارباب توضیحاتی را خواستار می شود و ارباب پاسخ می دهد:
فأما مبلغی را که آقای مصدق السلطنه فرمودند، خودشان تصدیق می فرمایند که آن مبلغ تمام سرمایه نبوده و در بودجه هائی که به مجلس آمده و تصویب شده است یک مبلغ از آن برای خرید اثاثیه تشخیص داده شده بود و یک مبلغ هم جهت خرج بوده است. خرج که جزو سرمایه محسوب نمی شود بلکه در موازنه دخل و خرج به حساب می آید. که تمام اسناد
حاضر است که مفصلاً به عرض آقایان خواهد رسید. راجع به مطبعه مجلس خیلی صحبت در این مجلس شده است. خیلی اعتراضات از طرف دسته هائی که در مطابع ذینفع هستند شده است. البته بنده هم تصدیق می کنم  که با دائر شدن مطبعه مجلس ضررهائی متوجه مطابع دیگر شده است، برای اینکه یک قسمت از کارهایی که باید به آنجا برود می آورند اینجا. این چیز تازه ای نیست که بنده حالا عرض کنم. همان روزی که وکلا رأی دادند می دانستند که این کار می شود. حالا هم می دانند اگر اقدامی مطبعه مجلس کرده، برحسب اراده خودش نبوده بلکه به موجب اسنادی است که در اداره مباشرت موجود است که به موجب مراسلاتی است که از طرف وزارت مالیه به اداره مجلس نوشته اند و در موقع خودش به عرض هیئت رئیسه رسیده است. و به موجب همان اسناد هیئت رئیسه تصویب کردند و بعد از اینکه بودجه را مجلس تصویب کرد اداره مباشرت اقدام نمود. بعلاوه ماشین هائی که ما تهیه کرده ایم قسمتی اش در سایر مطابع نیست. دوازده ماشین تمبر پست و ماشین کاغذ باندرل، این ماشین هایی است که بطرز جدیدی ساخته شده است و همین ماشین های قالب ریزی و خط کشی و ماشینهای دیگر که نظیر هیچ یک در ایران نبوده و نیست در هر صورت اداره مباشرت هر اقدامی که کرده است مطابق تصویب مجلس بوده است.
اما راجع به جرائم که آقای دکتر مصدق السلطنه فرمودند که ایشان نامحرم بوده اند.
این موضوع در جلسه خصوصی هم مطرح شد و آقایان وکلاء حضور داشتند پس از صورت دادن به ایشان مضایقه نشده است. آقایان اعضاء کمسیون محاسبات اینجا تشریف دارند و تصدیق می فرمایند که هر وقت صورت خواسته اند تقدیم شده است فقط اختلافی که بین نظر آقای مصد ق السلطنه و اداره مباشرت واقع شد این بود که ایشان می خواستند که آن صورت را بالجزء چاپ کنیم و چون این مسئله جریمه وکلا بود آقایان و کلاء راضی نشدند که به آن رأی بدهند. صاحبان جریمه
می بایست رای بدهند تا اداره مباشرت اطاعت کند.(17 ) 

سخن پایانی

اندیشه پدید آوردن کتابخانه (و مرکز اسناد و مدارک)  در مجلس شورای ملّی ایران، همانند دیگر کشورهای جهان، امری مدنی و سنجیده بوده که نخستین بار دکتر ولی الله خان نصر به آن اشاره کرد و نمایندگان فرهیخته مجلس آن روزگار با گزینش ارباب کیخسرو شاهرخ نماینده زردشتیان در مجلس و رئیس تدارکات و کارپردازی، در عملی شدن آن تلاشهای بسیار از خود نشان دادند و سرانجام با کوشش های علاقه مندانه ارباب کیخسرو کنار حوضخانه مجلس در دو هر اتاق، کتابخانه و مرکز اسناد کوچکی پدید آمد و مرحوم مؤتمن الملک رئیس مجلس آن را افتتاح کرد. 
در مجلس پنجم و ششم که شادروان دکتر محمّد مصدق به نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب شده بود، با آگاهی زیادی که در امر پارلمانی و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن داشت، بی تردید به عنوان عضو کمسیون معارف، نسبت به کتابخانه مجلس و ایجاد نظم و مقررات دقیق در آن، مورد مشورت و گفت وگو قرار گرفت و ارباب کیخسرو از وی تقاضا کرد که نظامنامه اساسی درباره کتابخانه تهیه نماید.
دکتر مصدّق با علاقه مندی خاصی نظامنامه مزبور را در 4 فصل و 27 ماده فراهم آورد و پس از رایزنی با دیگر صاحبنظران مجلس، آن نظامنامه مورد تصویب قرار گرفت ایجاد چاپخانه برای مجلس از ضروریات بود که ارباب کیخسرو در آن باره نیز خدمات ارزنده ای از خود نشان داد.
دکتر مصدّق چند بار در مجلس درباره مطبعه مزبور و مسائل گوناگون، آن پرسشهایی به عمل آورد و ارباب کیخسرو با ارائه مدارک و اسناد و صورتهای مالی پاسخ های لازم را ارائه داشته است. از آن زمان بدین سو کتابخانه و مطبعه مجلس در فعالیت های مستمر و ثمربخش پارلمانی و مردمی قرار داشته اند و از ذخایر گرانبهای فرهنگی که میراث تاریخی ملٌت ایران است، پاسداری کرده اند و خدمات شایسته آن نهاد ملّی در سالهای اخیر جلوه بیشتری داشته که قابل قدردانی است و امید فراوان وجود دارد که یاد همه کسانی که در بر پا داشتن این موسسۀ عظیم فرهنگی و علمی کوشش کرده اند، جاودان نگاه داشته شود و به زبان خواجه شیراز 
بدین رواق زبر جد نوشته اند به زر             که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند (1) 


 ◀   کتابخانه مجلس چگونه شکل گرفت
دکتر حسن باستانی راد در بارۀ تاریخ شکل گیری کتابخانۀ مجلس تحقیقاتی کرده است که بدینگونه در اینجا در دسترس خوانندگان ارجمند قرار می گیرد: پیش از آنکه در مجلس شورای ملی کتابخانه و قرائت‌خانه‌ای تأسیس شود، قرائت‌خانه‌های چندی در تهران و دیگر شهرهای آن بنیان نهاده شده بود. با این همه، از همان زمان که مجلس بنیان گرفت، اندیشه ی تأسیس کتابخانه نیز در میان نمایندگان مورد مذاکره قرار گرفت. در دهم شوال 1325، 14 ماه پس از شکل‌گیری مجلس، دکتر ولی‌الله‌خان در مذاکرات مجلس وکلا را به تأسیس کتابخانه متوجه کرد:
«چون مرا برای کمیسیون لوایح قانونی و معارف معین کرده‌اند، لازم است این را عرض بکنم که در همه‌ جا پارلمان‌ها یک کتابخانه ی مخصوصی دارند که در آن از تمام معاهده‌‌ نامه‌ها و قانون‌ نامه‌های دُوَل هست. اینجا هم لازم است که همچو کتابخانه ی دایر شده از کتب فقهیه و معاهده‌ نامه‌ها و کُدها موجود باشد. اگر این کتابخانه مرتب نشود قوانین ما درست تنقیح نمی‌شود...»
وکیل‌التجار هم در آن جلسه ضمن تأیید گفته‌های دکتر ولی‌الله‌خان، منضم کردن یک قرائت‌خانه را به کتابخانه لازم دانست تا در آن روزنامه‌ها را برای مطالعه بگذارند. بر این اساس، تأسیس کتابخانه و قرائت‌خانه از مهمترین تشکیلات اداری مجلس بود که برای افزودن به آگاهی‌های نمایندگان از اوضاع و احوال روز، مطالعه ی قانون‌نامه‌ها، معاهده‌ها، و دسترسی به منابع قانون‌گذاری نیاز به آن به شدت احساس می‌شد؛ قاعدتاً بایسته بود که نمایندگان با چنین مسائلی آشنا شوند به ویژه آنکه شمار بسیاری از نمایندگان به واسطه ی پیشینه ی شغلی‌شان آگاهی چندانی از نهاد قانون‌گذاری و چند و چون آن نداشتند. حتی بسیاری‌ شان از سواد خواندن و نوشتن بهره‌مند نبودند و می‌بایست در این زمینه نیز کتابخانه نقش سوادآموزی و آگاهی‌بخشی داشته باشد.

کتابخانه مجلس در آغاز برای استفاده ی نمایندگان از قانون‌نامه‌ها و معاهدات و مطالعه ی روزنامه‌ها و کتاب‌ها تأسیس شد که این رویکرد در بررسی نظامنامه ی کتابخانه بیان خواهد شد. اما به تدریج به ویژه در چند دهه ی اخیر کتابخانه به گونه‌ای فراگیر خدمات خود را ارائه می‌دهد. پژوهشگران از آن بهره ی فراوان می‌برند و همگان می‌توانند بی‌آنکه هزینه‌ای بپردازند از خدمات آن، به ویژه امکانات الکترونیکی بهره ببرند.

◀نخستین مرکز اسناد و نخستین کتابخانه ی رسمی
آنچه به فکر و مذاکره درباره ی تأسیس کتابخانه در میان نمایندگان دوره ی اول مجلس مطرح می‌شد، به قلم و قدم نرسید؛ در این باره قانون و نظامنامه‌ای تدوین نشد و پیِ کتابخانه‌ای استواری نیافت. با این همه مشروح مذاکرات مجلس که منشی‌های میرزا بنویس یادداشت می‌کردند، پاره‌ای از اسناد مجلس، یادداشت‌هایی مربوط به نمایندگان و صورت‌حساب‌ها و سیاق دستمزدهایشان به انضمام پاره‌ای از عرایض در مجلس نگهداری می‌شد. در برخی از منابع تاریخی آگاهی‌هایی درباره ی اسناد و اوراق دوره ی نخست مجلس شورای ملی ارائه شده است. به توپ بستن مجلس توسط نظامیان روسیه اسناد مجلس اول غارت شد و برخی از آنها سر از سفارت انگلیس درآورد. سید حسن تقی‌زاده در این باره آگاهی‌های ارزشمندی ارائه کرده است:
«وقتی که مجلس شورای ملی اولی هدف توپ شد و تمام اثاثه و دفتر و باقی اشیاء و اوراق بهارستان معرض غارت قزاق‌های لیاخوف و سربازان سیلاخوری و سواران کشیک خاصه (سوارانِ شاهی) گردید و در ضمن اشیاء و اسباب دیگر مقداری هم اوراق و به اصطلاح آن زمان دوسیه و کارتن بردند و این اوراق متفرق شد، قریب سه چهار کیسه یا جوال پر از اوراق هم سربازان کشیک دم درِ سفارت انگلیس که به رسم آن زمان چاتمه و قراول در مدخل سفارت داشته و مستحفظین سفارت دولت خارجی بودند در ضمن اشتراک در غارت مجلس و خانه ی ظل‌السلطان (عمارت وزارت معارف کنونی) و خانه ی ظهیرالدوله (که گویا روز بعد از توپ بستن مجلس آنجا را نیز توپ بسته و غارت کردند)، همراه آورده بودند، اَتاَشه ی نظامی سفارت انگلیس کاَپیتن (بعدها کولونل)، استوکس ... از اشتراک سربازان مستحفظ سفارت در غارت متغییر و برآشفته شده، سربازها را جواب داد و رفتند و کیسه‌های پر از اوراق در سفارت ماند و به وزارت جنگ نوشت که یک دسته دیگر سرباز که در امر غارت شرکت نکرده باشند، برای کشیک سفارت بفرستند. اوراق مزبور همه از غارت دفتر مجلس بود و سفارت آنها را بر متحصنین مشروطه‌ طلب سفارت عرضه کرد که اگر می‌خواهند بردارند ولی پس از ملاحظه ی قسمتی معلوم شد اوراق دفتری و عریضه‌ جات مردم و صورتحساب و غیره است و کسی حاضر نشد آنها را با خود به منزل ببرد و از عاقبت آن اوراق اطلاعی ندارم».
ماده ی 135 نظامنامه ی داخلی مجلس شورای ملی مبنی بر تأسیس کتابخانه به عنوان یکی از ادارات مجلس در 16 ذی‌الحجه 1327، یک و نیم ماه پس از افتتاح دومین دوره ی قانون‌گذاری به تصویب رسید. پیشنهاد بنیان‌گذاری کتابخانه و پیگیری برای افتتاح آن توسط ارباب کیخسرو شاهرخ، و با تلاش‌های بی‌وقفه ی او به انجام رسید. اما این مهم در سال 1330 ق. به نتیجه رسید و در سال‌های فترت قانون‌گذاری در میانه ی دوره ی دوم و سوم مجلس شورای ملی تأسیس کتابخانه عملی شد. ارباب در دیباچه ی فهرستی که بر کتاب‌های فرانسه زبان در مخزن کتابخانه نوشته است در این باره چنین یادآوری کرده است:
«از آغاز افتتاح مجلس شورای ملی در دوره ی تقنینیه، که حقیر یکی از نمایندگان بودم و در تمام آن دوره از طرف مجلس برای اداره کردن امور اداره ی مباشرت مجلس انتخاب شده بودم، چنانکه در بودجه‌ های پیشنهادی به مجلس متذکر می‌شدم، هماره آرزوی تأسیس و ترتیب کتابخانه به وضع صحیح داشتم. لکن متأسفانه از کثرت کارهای اداری تکالیف نمایندگی و علت قلت مالیه ی مملکت، فراغت و سعادت موفق شدن به این مقصود حاصل ننمودم».
در طی دوره ی دوم قانون‌گذاری و دومین دوره ی فترت، به دستور ارباب کیخسرو که مؤسس کتابخانه ی مجلس بود، «دفاتر و اسناد تحریرات» مجلس زیر نظر اداره ی مباشرت مجلس که وی رئیس آن بود، بازنگری و اسناد آن تنظیم و طبقه‌ بندی شد. دفاتر و اسناد، چه در دوره ی اول و چه در دوره ی دوم لاک و مهر و در قفسه‌ها جمع‌آوری شد؛ در واقع، این زمان نخستین دوره ی تنظیم و طبقه‌بندی اسناد مجلس بود که میتواند نقطه ی آغازین تأسیس مرکز اسناد مجلس به شمار آید؛ به تعبیری اگرچه فترتِ مجلس، روند نهاد قانون‌گذاری را متوقف کرد، اما مجالی داد تا این دو اقدام مهم فرهنگی صورت پذیرد. درست است که پیش از این در نهادهایی مانند اوقاف و دربار (کاخ گلستان) تلاشهایی برای نگهداری اسناد وقفی و حکومتی شده بود، اما بایگانی اسناد مجلس فراگیر بود و با اسنادی خاص محدود نمی‌شد، از دیگر سو باید توجه داشت که اسناد مجلس پس از یک بار بمباران مجلس در «یوم‌التوپ» و دو آتش‌سوزی ویران‌کننده باز مانده‌اند.
ارباب کیخسرو را نخستین کتابدار این کتابخانه و کوشش‌های او را مهم‌ترین عامل در تداوم اقدامات و خدمات این نهاد فرهنگی دانسته‌اند. از نخستین اقدامات برای تأسیس کتابخانه، خرید قفسه و کتاب برای آن بود که در گزارش ارباب به مجلس سوم توضیحی درباره ی آن ارائه شده است:
«سیصد و نود تومان و دو هزار و پانصد دینار بابت خرید دویست و دو جلد کتاب از کتابخانه ی میرزا ابوالحسن ‌خان جلوه برای مجلس، ... یکصد و بیست و هشت تومان و پنج هزار و یک شاهی برای ساخت قفسه‌‌های کتابخانه و صحافی کتب و نیز، پانزده تومان و دو هزار و هفتصد دینار برای خرید سایر کتب [هزینه شد]».

◀نظامنامه ی کتابخانه
پیش از آنکه نظامنامه ی مستقلی برای کتابخانه ی مجلس تهیه شود، در دو ـ سه آغازین فعالیت آن مطابق با ماده ی 9 نظامنامه ی داخلی مجلس (مصوب سوم ذیقعدۀ 1329)، کتابخانه زیر نظر رئیس مجلس و اداره ی مباشرتِ مجلس اداره می‌شد. به تدریج که فعالیت کتابخانه گسترش یافت، اداره ی کتابخانه فزون بر امور گسترده و پر دردسر اداره ی مباشرت مجلس باعث شد که نظامنامه‌ای ذیل شرح وظایف و عملکرد اداره ی مباشرت برای کتابخانه تدوین شود. از آنجا که ریاست هر دوی این اداره‌ها بر عهده ی ارباب کیخسرو بود، نخستین نظامنامه ی تفصیلی کتابخانه ی مجلس را وی در مواد 63 تا 69 نظامنامه ی اداره ی مباشرت مجلس تدوین کرد که مشتمل بود بر این مواد:
«ماده ی 63: عمده وظایف مشارالیه (کتابدار) ضبط اصل قوانین است و باید تحت نمره ی مخصوص باشد که در استخراج دچار اشکال نشود.
ماده ی 64: سایر کتب مثل قوانین، دارای نمره ی مخصوص خواهد بود.
ماده ی 65: استخراج از کتب یا قانون بعد از تحصیل اجازه از رئیس دفتر به موجب قبض چاپی مخصوصی است که کتابدار از نماینده اخذ می‌نماید.
ماده ی 66: استخراج کتاب یا اصل قانون با اجازه مخصوص باشد.
ماده ی 67: کتابخانه مخصوص نمایندگان است.
ماده 68: کتب کتابخانه به هیچ وجه از مجلس نباید خارج شود.
ماده 69: اشخاصی که کتابی به کتابخانه تقدیم می‌کنند، قبض رسید به امضاء اداره ی مباشرت دریافت می‌کنند.

 ◀   تدوین نظامنامه توسط مصدق به درخواست ارباب کیخسرو   
در این نظامنامه وظایف کتابدار به خوبی مشخص شده است. اما بعدها ارباب کیخسرو این نظامنامه را کافی ندانست و در سال 1303 ش به درخواست وی، دکتر محمد مصدق‌السلطنه، که نمایندگی مجلس را داشت، نظامنامه ی جدیدی را در چهار فصل و 27 ماده تدوین کرد که طی چند جلسه شور و بررسی در کمیسیونی مرکب از کیخسرو شاهرخ و دکتر مصدق، با حضور سلیمان اسکندری، سید حسن تقی‌زاده، نصرت‌الدوله فیروز، سید محمد تدین، رضا افشار و عطاءالملک روحی در هفتم حوت (اسفندماه) 1304 به تصویب رسید. یک سال بعد نیز به همت ارباب کیخسرو، نظامنامه ی داخلی کتابخانه به عنوان نظامنامه ی اساسی، تهیه شد که در پنج فصل و 27 ماده توسط وی و رضا افشار و محمد ولی اسدی به تصویب رسید.
در جلسه ی 64 دوره ی سیزدهم مجلس شورای ملی (28 خردادماه 1321)، دوباره نظامنامه ی کتابخانه مورد بررسی نمایندگان قرار گرفت و بر سر اینکه بایستی کتاب‌های این کتابخانه به امانت داده شود یا نه، مذاکراتی مطرح شد. کتابخانه از آن پس نیز به همان نظامنامه پایبند بود چنانکه در بخش بعد توضیح داده می‌شود، رؤسای کتابخانه و واقفان کتب همواره در راستای تکمیل گنجینه ی آن و استفاده ی کاربران در محلِ کتابخانه کوشیدند.

اداره ی کتابخانه و اهدای کتاب

با خرید کتاب‌های میرزا ابوالحسن خان جلوه و قفسه برای کتابخانه، مجلس شورای ملی در سال 1330 ق (1290 ش)، صاحب کتابخانه شد؛ تا این زمان فقط اسناد آرشیو می‌شدند و کتابخانه‌ای که روزگاری دکتر ولی‌الله خان ضرورت تأسیس آن را برمی‌شمارد، هنوز پدید نیامده بود.
تأسیس کتابخانه ی مجلس شورای ملی از مهم‌ترین اقدامات فرهنگی است که در مجموعه بهارستان انجام گرفت. ارباب کیخسرو شاهرخ تلاش زیای نیز برای سر و سامان دادن به اوضاع کتابخانه ی مجلس انجام داد و این راه تنی چند از نمایندگان مجلس مانند میرزا نصرالله تقوی، دکتر رضا افشار و شیخ ابراهیم زنجانی به او یاری کردند. به گونه‌ ای که تنها در سال 1330 ق، 1091 جلد کتاب به زبان‌های فرانسه، فارسی، عربی، انگلیسی، ترکی، آلمانی و روسی متعلق به میرزا محمودخان علامیر احتشام‌السلطنه، از رؤسای دوره‌های یکم و دوم مجلس، توسط مخبرالسلطنه هدایت به کتابخانه ی مجلس هدیه شد. احتشام‌السلطنه بعدها نیز در سال 1302 ش، 798 جلد کتاب به کتابخانه هدیه کرد و از دیگر سو گنجینه ی غنی این کتابخانه، مشتمل بر اسناد و نسخ خطی، با خریداری یا هدیه گرفتن کتاب‌های دیگری رونق گرفت. معتبرترین مجموعه ی اهدایی به کتابخانه از سید محمدصادق طباطبایی بوده است که شامل 1438 جلد نسخه ی خطی و 1705 جلد چاپی بود.
از آن پس نیز مجموعه‌‌های چندی از کتاب‌های خطی، چاپ سنگی و چاپ سربی به کتابخانه ی‌ مجلس اهدا شد و از آن میان مجموعه‌هایی که تا سال 1372 اهدا شدند:
مجموعه‌های پارسیان هند (27 جلد)، میرزا عبدالغفار نجم‌الدوله/ نجم‌الملک (454 جلد)، ناصرالدوله مجید فیروز (6368 جلد)، حاج سید عبدالجواد لالانی (116 جلد)، کتاب‌ها، یادداشت‌ها و نامه‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی توسط دکتر اصغر مهدوی (568 جلد و 435 نامه)، حاج میرزا یحیی امام جمعه خوئی تهرانی (598 جلد)، دکتر احمد متین دفتری / اعتضاد لشکر/ متین‌الدوله (مجموعه‌ای از اسناد و مدارک مالی دوره ی قاجاریه و دفتر رقبات ناصری)، حاج سید نصرالله تقوی (915 جلد)، محمدحسن رهی معیری (23 جلد خطی، 1655 جلد چاپی و لوازم شخصی او)، جعفر سلطان القرائی (422 جلد)، هلاکو رامبد (46 جلد خطی و 227 جلد چاپی)، نورالدین امامی (317 جلد چاپی)، محتشم نوری (2526 جلد چاپی، 117 سند و 599 روزنامه)، غلامحسین سرود (147 جلد خطی، 4146 جلد چاپی)، نورالدین مدرسی چهاردهی (218 جلد چاپی)، کریم کشاورز (921 جلد چاپی به زبان روسی و لاتین)، علی‌اکبر پروانه (2423 جلد چاپی)، عبدالحمید معرفت (145 جلد چاپی)، خاندان معزی دزفولی/ شیخ کاظم دزفولی (420 جلد خطی، 733 جلد چاپی).
اداره و ساماندهی کتابخانه ی مجلس از سال 1290 ش. تا کنون، مرهون خدمات این افراد به عنوان رئیس کتابخانه بوده است:
ارباب کیخسرو شاهرخ از 1330 ق/ 1290 ش، یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک) از 1305، ابراهیم شریفی از 1316، دکتر تقی تفضلی از 1346، خانم فخری راستکار از 1347، محمد شهدادی از 1353، عبدالحسین حائری از 1354، غلامرضا فدایی عراقی از 1374، محمدعلی احمدی ابهری از 1377، احمد جلالی از 1385، رسول جعفریان از 1387.
اهدای کتاب به کتابخانه مجلس به سان گذشته تداوم دارد و از دیگر سو این کتابخانه از مراکز واسپاری انتشارات و اسناد سازمان ملل بوده، و بر این اساس انتشارات و اسناد سازمان ملل به سه زبان انگلیسی، فرانسه و عربی به کتابخانه مجلس اهدا می‌شود.
در سال‌های اخیر فعالیت کتابخانه ی مجلس رشد چشمگیری داشته است که آن را می‌توان در اینگونه خدمات برشمرد؛ بنیان نهادن ساختمان جدیدی در جنوب خیابان نخشب/ شریف رضی (زیر مسجد سپهسالار)، کوشش برای تهیه ی نسخه ی الکترونیکی از نسخه‌های خطی و چاپ سنگی و سربی و روزنامه‌های یکصد و پنجاه سال اخیر در ایران، خرید نسخه‌های خطی و چاپی، خرید مجموعه‌های عکس و تصویر از مؤسسات و اشخاص، فهرست‌نویسی، بازخوانی و تهیه ی نسخه ی الکترونیک از اسناد در مرکز اسناد مجلس، مرمت گسترده ی نسخه‌های خطی، به کار گماردن شمار زیادی از دانشجویان رشته‌های تاریخ و کتابداری در مرکز اسناد و کتابخانه، بهره‌گیری از پژوهندگانِ عرصه ی تاریخ برای پژوهش درباره ی اسناد مجلس و انتشار دستاوردهای تحقیقی آن‌ها، انتشار نامه ی بهارستان و فصلنامه ی پیام بهارستان به گونه‌ای جدید و با تعداد بی‌شماری از مقالات تاریخی و ادبی، برگزاری نشست‌های تخصصی پیرامون تاریخ مجلس و تحولات تاریخی ایران در یک سده ی اخیر، بنیانگذاری و افتتاح موزه ی مجلس شورای اسلامی، ارائه ی خدمات گسترده ی الکترونیک در پایگاه اینترنتی کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس.

 ◀  مطبعه ی مجلس
کتابخانه ی مجلس از سال 1330 ق. تاکنون، گذشته از گردآوری گنجینه‌های خطی، کتب چاپی، روزنامه‌ها، اسناد، نقشه‌ها، لوازم و ابزار آموزشی، امکانات نگهداری و مرمت نسخه‌های خطی، کوشش‌های بسیاری در راستای چاپ و نشر کتاب داشته است. مجلس از همان دوره ی نخست به فکر انتشار روزنامه بود که این اقدام مهم برای انتشار اخبار درون مجلس و بیرون آن با تأسیس روزنامه مجلس زیر نظر سید محمدصادق طباطبایی، به عنوان نخستین روزنامه ی عصر مشروطه به نتیجه رسید. آن روزنامه را مطبعه ی دولتی (چاپخانه خورشید) چاپ می‌کرد و مجلس بعدها چاپخانه‌ای را به نام مطبعه ی مجلس، زیر نظر کتابخانه دایر کرد که گذشته از انتشار منظم روزنامه ی مجلس و صورت مذاکرات مجلس در روزنامه ی رسمی کشور، کتاب‌های بسیاری از رجال علمی را در زمینه‌های گوناگون انتشار داد. چاپخانه ی خورشید تا 18 محرم 1325 در خیابان ناصریه (ناصر خسرو) بود. از آن پس به لاله‌زار منتقل شد و به نام «مطبعه ی مجلس» درآمد.
ارباب کیخسرو در سال 1300 ش. زمینه‌های تأسیس چاپخانه ی جدیدی را در مجلس فراهم کرد. وی در یادداشت‌های خود از گزارشی که به نمایندگان چهارمین دوره ی‌ قانون‌گذاری درباره ی تأسیس مطبعه ی مجلس ارائه کرده چنین می‌نویسد:
«نظر به اینکه در دوره‌های سابق مجلس، مطبوعات مقدماتی مجلس با ژلاتین چاپ می‌شد و به علاوه اغلب وسایل آن از حیث گرانی و کمی مقدور به فراهم کردن نبود، و برای مجلس شورای ملی مطبوعات ژلاتینی زیبندگی نداشت و نظر به اتحادی که برای گرانی قیمت مطبوعات در بین اولیای مطابع شده بود و نظر به اینکه از مطبعه ی مفصله ی دولتی جز چند پارچه آهن چیزی باقی نمانده بود، و روز به روز رو به نابودی می‌رفت و از خیلی نظرات دیگر، نقل بقیۀ‌السیف مطبعه ی دولتی را به عمارت مجلس شورای ملی لازم دیدم، علیهذا در کابینه ی آقای سپهدار اعظم و مجدداً در کابینه ی آقای قوام‌السلطنه متذکر شدم، تصویب گردید و بعد از افتتاح مجلس شورای ملی، با صواب‌دید هیئت محترم رئیسه به تعمیر و تغییر شکل ساختمان آن پرداخته و در تاریخ 12 سرطان 1300 ماشین‌آلات را نقل نموده، به تهیه ی قسمتی از نواقص پرداخته و فعلاً به طوری که عملیات آن را ملاحظه فرموده‌اید در جریان و موسوم به مطبعه ی مجلس شورای ملی می‌باشد و تکمیل آن تا حدی که بتواند رفع تمام حوایج ادارات دولتی را نیز بنماید، موکول به پیشنهاد بودجه و توجهات آقایان نمایندگان محترم است.»
ارباب کیخسرو در دی‌ماه 1304 به آلمان رفت و چند دستگاه چاپ را خرید تا با دستگاه‌های چاپ سربی قدیمی جایگزین کند. او به همراه خود دو متخصص چاپ را آورد که یکی به نام موسیو موزر برای چاپ تمبر و باندرول و دیگری به نام موسیو برکه برای نصب ماشین‌های جدید در چاپخانه فعالیت خود را آغاز کردند. با این اقدام، ا این پس تمبر در مطبعه ی مجلس چاپ می‌شد و کشور از پرداخت هزینه ی‌ گزاف چاپ تمبر در خارج رهایی یافت.
در طی این سال‌ها کریم آزادی مطبعه ی مجلس را زیر نظر ارباب کیخسرو اداره می‌‌کرد و پس از درگذشت ارباب، تا سال 1337 چند تن دیگر اداره ی آن را بر عهده گرفتند و در این سال با تأسیس چاپخانه ی دولتی، چاپ تمبر و اوراق بهادار از مطبعه ی مجلس جدا شد.
تاریخچه ی ساختمان‌های کتابخانه

از دوره ی یکم قانون‌گذاری تاکنون، کتابخانه و مرکز اسناد مجلس، سه مرحله جابه‌جایی را در سه ساختمان تجربه کرده و امروزه ساخت ساختمان جدید کتابخانه در زمینی واقع در جنوب مسجد سپهسالار آغاز شده که چهارمین مرحله ی جابه‌جایی و ساخت کتابخانه به شمار می‌رود.
در آغاز، دفتر رئیس بازرسی مجلس و بایگانی آرشیو اداره ی مباشرت در سالن غربی عمارت (پس از ایوان ورودی، کنار تالار اصلی) و نزدیک به میدان بهارستان در جوار حوضخانه ی عمارت، قرار داشته است، جایی که امروزه راهروی موزه ی مجلس واقع شده و روی بناهای پیش از دوره ی سپهسالار و روی حمام عمارت بوده است. در همین‌جا ارباب کیخسرو، کتابخانه را هم تأسیس کرد و قفسه‌هایی که در سال 1330 ق. خریده بود در آنجا کار گذاشت و خود به عنوان نخستین کتابدار کتاب‌ها را فهرست‌نویسی کرد و در قفسه‌ها چید.
کتابخانه دو اتاق تو در تو بود و نمایندگان برای مطالعه به آنجا می‌رفتند. به منظور نوسازی عرصه ی میدان بهارستان در سال 1304 تا 1310 ش. بخش غربی عمارت را بازسازی کردند و در پی ساخت و سازهای دوره ی پهلوی به نام سردر ورودی عمارت تماشاچیان، خوانده شد که با آجرکاری‌های زیبایی رو به میدان بهارستان است. بایگانی اسناد در بخش زیرین این ساختمان باقی ماند و تا سال 1372 ش. یعنی یک سال پیش از آتش‌سوزی آذرماه 1373، آرشیو اسناد مجلس در اینجا بود که خوشبختانه در آن سال به بایگانی کتابخانه و بخشی از اسناد به ساختمان مجلس سنای سابق (در خیابان امام خمینی) انتقال یافته و از زبانه‌های آتش مصون ماندند. مطابق اسناد که در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی موجود است مشخص می‌شود که برای زیباسازی بدنه ی شرقی میدان بهارستان، این ساختمان را در سال 1309 ش. تخریب کرده و تغییر چهره دادند.
بنای شرقی بهارستان، دومین محل کتابخانه است. چسبیده به کتابخانه ی‌ قدیم، محل نگهداری مدارک و اسناد و در واقع دفتر مجلس بوده و بایستی نوعی آرشیو در کنار کتابخانه محسوب شود. از یک عکس منحصر به فرد چنین برمی‌آید که آن ساختمان، عمارت «پست و تلگراف مجلس شورای ملی» بوده که بعدها کارکرد دفتر یا آرشیو دفاتر و اسناد یافته است و چنان که پیش از این بیان شد، دکتر کردستانی مدتی را در آن کار می‌کرده و احتمال دارد که او در زمان وزارتش در پست و تلگراف آن را ساخته باشد. در استعفانامه ی ارباب کیخسرو از اداره ی مباشرت در سال 1303 ش.، اشاره شده که لوازمی برای شرکت تلفن ایران و مجلس از اروپا خریداری کرده که از مسیر شوروی بدون پرداخت هزینه ی گمرکی به ایران وارد خواهند شد. احتمال دارد که برخی از این لوازم مربوط به همین ساختمان بوده است و در یکی از این اسناد (به تاریخ 13 آبان‌ماه 1304)، ارباب کیخسرو شاهرخ، فردی به نام میرزا سید احمدخان اعتبارالدوله که نماینده بوده را به ریاست مرکزی تلگراف معین کرده است. قاعدتاً کیخسرو به عنوان رئیس اداره مباشرت می‌توانسته رئیس تلفن‌خانه ی مرکزی مجلس را تعیین کند نه رئیس شرکت تلفن مرکزی کشور را. این نشانه‌ها کافی است تا سال ساخت و تجهیز ساختمان تلگرافخانه ی مجلس را هم‌زمان با ساخت کتابخانه دانست که بر پیشانی ایوان غربی آن روی سنگی مرمرین چنین نوشته شده است: «کتابخانه ی مؤسسه 1302 ش».
نمای جنوبی بنای تخریب شده ی تلگرافخانه،‌ شبیه به نمای جنوبی کتابخانه (طاق و پنج‌دری بدون ایوان) بوده، به بلندی کتابخانه ارتفاع داشته و شیروانی و پنج طاق‌نما به مانند طاق‌های نمای کتابخانه، اما بدون ایوان، آرایش ظاهری آن را شکل می‌داده است. این بنا با دوازده پله در ضلع جنوبی از سطح حیاط مشترک بین عزیزیه و کتابخانه جدا می‌شد که این تعداد پله نشانه‌دهنده ی گودی آن حیاط است؛‌ حیاطی که امروزه بین کتابخانه ی قدیم و عزیزیه قرار گرفته است.
از بررسی وضع موجود پله‌های ورودی شمالی عزیزیه برمی‌آید که نخستین پله ی این کوشک، هم‌سطح با حیاط اختصاصی (اندرونی) بوده است. این حیاط به وسیله ی دیواری در جانب غربی آن، به طور کامل از فضای باز جلوی مجلس جدا می‌شده است. بدین سان، فضای باز اندرونی را برای سه عمارت عزیزیه، کتابخانه و عمارت تخریب شده ی پست و تلگراف، تشکیل می‌داده، که به ویژه مورد استفاده ی کتابخانه و دفتر و آرشیو مجلس بوده است.
کتابخانه ی قدیم مجلس را روی اتاق‌های کالسکه‌خانه ی اندرونی باغ میرزا حسین خان سپهسالار ساختند. عمارت کالسکه‌خانه عمارتی یک طبقه که نمای دیوار آن اجری با تزئین طاق و ستون بوده است. عمارت کتابخانه در سال 1302 ش. افتتاح شد و اکنون در شرقی‌ترین قسمت حیاط مجلس و درست روبه‌روی در اصلی قرار دارد، با ایوان و آجرکاری زیبایی رو به غرب، به این حیاط مرتبط می‌شده است. با تخریب بنای شرقی مجلس و برداشتن دیوار غربی حیاط اندرونی این بناها، عمارت عزیزیه و کتابخانه به صورت دو بنای منفرد در شرق عمارت مجلس در میانه ی فضای وسیعی از باغ و زمین‌های شرقی مجموعه ی بهارستان قرار گرفتند و به گونه‌ای بخش شرقی بهارستان از فضای بازتری برخوردار گشت.
این دگرگونی باعث شد که نمای شرقی عمارت مجلس به گونه‌ای در سادگی تمام با استفاده از سه طاق آجری در میانه ی دیوار، آرایش یابد در واقع این دیوار با نماهای جنوبی، شمالی و غربی عمارت مجلس همسان نبوده و به دور از آرایش ظاهری انجام گرفت. در گزارشی که ارباب کیخسرو شاهرخ در دوره ی چهارم، به مجلس ارائه کرد، اشاره‌ای شده است بر «عمارت خرابه سمت مشرق باغ شمالی که از آثار به توپ بسته شدن مجلس به یادگار مانده». این عمارت بعدها مرمت شد و با انجام تعمیراتی که در آن صورت گرفت به پیشنهاد و کوشش وی به کتابخانه مجلس تبدل شد.
در فاصله سا‌ل‌های 1291 تا 1302 ش. در قسمت شرقی باغ بهارستان و در پشت کوشک عزیزیه، کتابخانه مجلس شورای ملی بنا شد که تحت نظر اداره ی‌ مباشرت مجلس و شخص ارباب کیخسرو اداره می‌شد. سنگ‌نوشته ی مرمرین ورودی غربی کتابخانه، تاریخ 1302 ش. را نشان می‌دهد، اما در کتاب تاریخچه ی کتابخانه ی مجلس، تاریخ افتتاح آن 1304 ش. (1344 ق/ 1924 م) بیان شده است.
بنای طاق‌ها و نیم‌طاق‌های کتابخانه که بر فراز ستون‌های باریک و ظریف قرار گرفته‌اند یادآور آمیختگی طاق شبستان مساجد و نیم‌طاق‌های معماری کلیسایی اما به سبک گوتیک اروپایی در قرون وسطی (به ویژه در زیر طاق‌های سقف) است. این بنا که با ایوانی زیبا رو به مجلس خودنمایی می‌کند در واقع تداوم هنر و معماری دوره ی قاجار با وام‌گیری از عناصر هنری درون‌مرزی و برون‌مرزی را نمایان می‌سازد.
در سال 1344 ش.، بنای شرقی مجلس (عمارت پست و تلگرافخانه) که به محل دفتر مجلس تبدیل شده بود، تخریب شد. مطابق مدارک تاریخی و برخی تصویرها، می‌توان از قسمت‌های شرقی بنا یعنی از ضلع شرقی تا ساختمان قدیمی کتابخانه، که شامل حیاط شمالی عمارت عزیزیه و فضای باز غربی کتابخانه می‌شود، تصویری ذهنی را بازسازی کرد؛ این حیاط با دیواری (نرده‌ای) از دیگر بخش‌های باغ بهارستان و مجلس جدا می‌شده است که آن دیوار در اواخر دوره ی‌ قاجاریه و اوایل دوره ی پهلوی ساخته شده بود و بعدها برچیده شد.
در دوره پهلوی دوم به دستور سردار فاخر حکمت رئیس مجلس، کتابخانه کنونی (شماره یک: مرکزی) در کنار دیوار حائل میان مسجد و مدرسه با باغ و عمارت بهارستان در زمینی به مساحت 1200 متر مربع در چهار طبقه بنا نهاده شد که عبارت است از تالارهای مطالعه، نمایشگاه، مخزن‌های کتب خطی، اهدایی، چاپی، عربی و فارسی، لاتین، نشریات ادواری و اتاق‌هایی برای کارمندان و محققان، تصحیح نسخه‌های خطی، واحدهای مرمت نسخ و اسناد، و بخش میکروفیلم. در سال‌های اخیر نیز در دوره ی ریاست دکتر رسول جعفریان، بخش کتاب‌های دیجیتالی با تصویربرداری الکترونیک از نسخه‌ها، تلاش‌های شایسته‌ای در ارائه ی خدمات نوین انجام داده است. همچنین، ساختمان دیگری برای کتابخانه ی مجلس در محدوده ی بهارستان و در کنار ساختمان کتابخانه ی‌ مرکزی (شماره یک)، به دستور دکتر رسول جعفریان ساخته شده که قرار است بخشی از کتابخانه مرکزی به آنجا انتقال یابد. مدیریت کتابخانه بر آن است که در زمینی بیرون از محدوده ی بهارستان، ساختمانی جدید برای این مرکز فرهنگی ساخته و همه ی بخش‌های آن تجمیع شود.
کتابخانه ی قدیمی که نخستین کتابخانه رسمی و با شیوه ی کتابداری نوین در ایران به شمار می‌آید. امروزه در مجموعه ی کتابخانه‌های مجلس شورای اسلامی، به نام کتابخانه ی ایران‌شناسی (شماره دو) نامیده می‌شود و در کنار ساختمان عزیزیه که مدیریت مرکز اسناد (دفتر کار دکتر علی ططری) در آن قرار دارد، با فعالیت‌های چشمگیر، آرشیو تحقیقاتی اسناد مجلس است.(2 ) 
◀ توضیحات و مآخذ:‏

ارباب کیخسرو شاهرخ  

  ارباب کیخسرو شاهرخ  (زادروز ۷ تیر ۱۲۵۴ کرمان، مرگ ۱۱ تیر ۱۳۱۹ تهران) (1319 -1253 ش)، «در طفولیت از داشتن پدر محروم گردید. تحصیلات مقدماتى را تحت توجه مادر خود در دبستان كرمان به پایان برد و در نه سالگى به تهران آمد و به ادامه‏ى تحصیل پرداخت. سپس به بمبئى رفت و تحت حمایت و سرپرستى دینشاه به تحصیل مشغول شد. پس از پایان تحصیلات، از طرف انجمن اكابر صاحبان پارسى، به آموزگارى در كرمان منصوب شد. در این مدت به اصلاحات فرهنگى اقدام كرد. پس از مدتى از طریق مشهد و عشق‏آباد به روسیه رفت و بیش از یكسال در ادسا ماند، سپس به تهران آمد و جزو مدیران اداره‏ى ارباب جمشید بهمن درآمد. در دوره‏ى دوّم، از طرف همكیشان خود به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جمعا یازده دوره نماینده‏ى زردتشتیان در مجلس بود.» (1)« در سی سالگی در جنبش مشروطه شرکت داشت و از مشروطه‌خواهان بود. در زمان قرارداد ۱۹۱۹ ارباب کیخسرو در آمریکا بود و رهبری مخالفان قرارداد در خارج از کشور را در استکهلم و ایالات متحده برعهده داشت. در اواخر دوره احمد شاه در مقطعی انگلیسی‌ها پرداخت درآمدهای نفتی‏ به دولت ایران را مشروط به «تشکیل کمسیون مالی» نمودند تا اختیار مالی ایران را به‌دست بگیرند. »(2) 
دکتر بوذرجمهر مهربه این مهم اشاره می نماید که  : « نخست‌وزیر در این هنگام، حسن وثوق‌الدوله بود. نخست‌وزیر از ارباب کیخسرو خواست كه گندم و غلات تهیه کند. وضع دشوار بود، وسیله‌نقلیه نبود. حسن مشیرالدوله، وزیر دارایی بود. ارباب کیخسرو در يادنامه‌ي(خاطرات) خود می ‌نویسد؛ در زمان کوتاهی با عدم همکاری مسوولین، استعفا می‌دهد. در سال 1297 خورشیدی با پافشاري وثوق‌الدوله دوباره مسوولیت را مي‌پذيرد ولی وثوق‌الدوله دراین زمان استعفا می‌دهد و مستوفی‌الممالک نخست‌وزیر می‌شود.ارباب کیخسرو از مجدالدوله و سردار کل غلات می‌خرد. در بازار آزاد، گندم بسيار گران شده بود. مردم در سختی بودند، تیفویید هم در تهران شیوع یافته بود.
 احمد شاه در این هنگام انبار گندم بزرگی داشت. ارباب ناچار شد نزد او برود. احمد شاه می‌خواست گندم انبار خود را خرواری 90 تا 100 تومان بفروشد، ولی سرانجام ارباب كيخسرو به رنج بسيار و خواهش و درخواست فراوان از احمد شاه، به این عنوان که گندم را برای رعایای پادشاه می‌خرد، نه برای خودش، گندم را ارزان خریداری می‌کند. در این هنگام چند وزیر دارایی مانند اسفندیاری، حاج محتشم‌الدوله و پس از او، ممتازالدوله استعفا دادند.
مستوفی‌الممالک نخست وزیر هم استعفا داد و عین‌الدوله، نخست‌وزیر شد. سپس او هم استعفا داد و صمصام‌السلطنه بختیاری، نخست‌وزیر شد. ولی ارباب کیخسرو حاضر نبود برای گندمی که برای مردم خریداری می‌شود مبلغ گران بپردازد.
ارباب کیخسرو چند بار استعفا داد ولی هر بار نخست‌وزیرها از او درخواست می‌کردند که مسوولیت را بپذیرد. سرانجام ارباب کیخسرو در این مدت گندم را برای ملت از قرار خرواری 5/37 تومان بیشتر نخرید. ارباب در يادنامه‌اش نوشته؛ خرید گندم و تهیه‌ي آن در این دوره بسیار دشوار و کار بسیار سختی بود که با رنج بسیار ولی با موفقیت انجام شد و سرانجام در زمان صمصام‌السلطنه، ارباب کیخسرو، کار را پايان داد و استعفا كرد.(3) 
همچنین مورگان شوستر درباره او می‌نویسد: «او کسی بود که هیچ‏وقت از اوقات شبانه‏روزی،از پیشرفت‏ مقاصد و اصلاحات مملکتی کوتاهی نمی‏نمود.در دورهٔ قریب شش ساله مجلس با خرابی وضع مالی کشوری، با سیاست و تدبیر غریب، آن دوره را طی نمود. تا دورهٔ فترت منقضی و باز مجلس شروع به کار کرد. در جنگ بین الملل اول بود که با خطرات جانی که متوجه مشار الیه بود، از طرف مستوفی الممالک، در مرتبهٔ مأمور مذاکره با کمیتهٔ دفاع ملی قم شد.» 
ملک‌الشعرا بهار با دیدن وکلای فاسد و وابسته دوره چهاردهم مجلس شورای ملی قصیده فصیحی سرود و به نمایندگان واقعی دوره‌های پیش افسوس خورد. در بخشی از این قصیده آمده‌است: 
به بهارستان افتاد مرا دوش عبور جنتی دیدم بی حور و سراپای قصور
جای کیخسرو، بگرفته فلان گبر به زر جای مستوفی، بنشسته فلان رند به زور
. (4)   

بوذرجمهر مهر تاکید می کند : کتابخانه مجلس در دوره اول و دوم دارای 51 جلد کتاب بود. در دوره دوم به کوشش حاج سید نصراله تقوی 202 جلد کتاب از طرف میرزا عبدالحسین جلوه به کتابخانه اهدا شد.  بعد آقای مخبرالسلطنه 1090 جلد کتابهای فارسی-فرانسه- انگلیسی-آلمانی- روسی- عربی- ترکی به کتابخانه مجلس اهدا کردند. سپس 50 جلد کتاب دیگر خریداری شد و تعداد کتاب ها به 1394جلد بالغ شد.متاسفانه در این موقع بعضی روزنامه ها هم شایعات بی اساسی منتشر می کردند و برای انجام کار صحیح مشکلات فراهم می کردند. در دوره دوم مجلس شورای ملی ارباب کیخسرو از اینکه در انتخابات انجمن ولایتی (به جای انجمن شهر)از اقلیت ها دعوت نشده بودند،  تذکرات مفید و علمی داد که مورد توجه همه قرار گرفت. همچنین در مورد مشکل نان که دو مرتبه در کشور باعث ناراحتی مردم شده بود، تذکراتی داد و به علاوه راجع به برابری مردم ایران در مقابل قانون نکات مهمی را به دولت تذکر داد. ارباب کیخسرو همچنین راجع به خط و زبان فارسی به دولت یادآوری کرد و ضمنا از نایب السلطنه تقاضا کردند که احمد شاه جوان را از مسایل و معضلات کشور آگاه سازد و به علاوه به گرفتاری های شهرهای دیگر غیر از تهران هم توجه داشته باشند چون ایران فقط تهران نیست.  پس از سخنان ارباب کیخسرو، مدرس و رییس مجلس از خدمات ارباب کیخسرو تشکر کردند و همچنین سایر نمایندگان هم در تایید بیانات رییس مجلس و مدرس از خدمات ارباب کیخسرو سپاسگزاری کردند.(5 ) زنده یاد سید حسن گفته بود، اگر يك مسلمان در مجلس باشد، ارباب كيخسرو زرتشتي است[»
«در سال 1310 ش، تنى چند از رجال دانشمند، به منظور تجلیل از بزرگان علم و ادب ایران و حفظ آثار باستانى و ابنیه‏ى تاریخى، انجمنى به نام «انجمن آثار ملى» تأسیس كردند كه وى نیز با آنان همكارى داشت. نخستین اقدام انجمن مذكور، ساختن آرامگاه فردوسى در طوس بود. «ساخت بناي آرامگاه فردوسي در كميسيوني پيگيري مي‌شده كه محمدعلي فروغي نخست وزير، ارباب كيخسرو، هرتسفلد آلماني و گدار فرانسوي اعضاي آن بوده‌اند.» وى مردى امین و صدیق و میهن دوست بود. به زبان انگلیسى تسلط داشت.  او طبع شعر داشت و داراى تألیفاتى است از جمله: «آئین پارسیان»، ترجمه از انگلیسى؛ «آئینه‏ى آئین مزدیسنى»؛ «فروغ مزدیسنى» .»( 6 ) 
 به روایت مهدی بامداد در کتاب شرح‌ حال رجال ایران دربارۀ زندگی و چگونگی کشته ‌‌شدن کیخسرو به وسیلۀ عوامل رضاشاه نوشت: کیخسرو شاهرخ فرزند شاهرخ از زرتشتیهای کرمان بود. پس از اینکه به تهران آمد، در تجارتخانه ارباب جمشیدبهمن استخدام شد و مدتی در آنجا مشغول به کار بود. در دورۀ مشروطیت، ارباب جمشید فقط برای یک دوره نماینده مجلس شورای ملی بود. اما ارباب کیخسرو با حمایت‌های اقلیت زرتشتی در تمام دوران مشروطیت یازده دوره متوالی یعنی از دورۀ دوم تا دوازدهم به سمت نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شده‌بود. وی در این مدت ریاست ادارۀ مباشرت مجلس را هم برعهده داشت وی علاوه برریاست ادارۀ مباشرا مجلس و رئیس انجمن زرتشتیان چندسالی هم رئیس ادارۀ تلفن بود و در ابتدای احداث راه‌آهن مدیربنگاه راه‌آهن دولتی هم شد. در جنگ بین‌المللی دوم، پسرش شاهرخ در ادارۀ تبلیغات آلمان در برلن گویندۀ اخبار به زبان فارسی بود. او در ضمن نقل‌اخبار، از اعمال شاه و هیأت دولت ایران انتقاد می‌کرد. شاه از این موضوع بسیار عصبانی شد و نسبت به ارباب کیخسرو بدبین گشت و در اواخر ارباب کیخسرو را زیر نظر گرفت.
ارباب کیخسرو که از این قضیه آگاه شد، سخت نگران شد و یکی دوبار به حسن اسفندیاری ملقب به محتشم‌السلطنه رئیس مجلس آن زمان متوسل شد تا بلکه برایش کاری بکند و او را از این گرفتاری نجات دهد. از قرار معلوم محتشم‌السلطنه هم با شاه مذاکره کرد و بعداً معلوم شد که وساطت و مذاکراتش اثربخش نبوده ‌است. ادارۀ شهربانی هم چند بار دستور داشت که او را بکشد ولی موفق به انجام این کار نشد و محظوراتی در پیش داشت تا اینکه در یکی از شبهای تیرماه ۱۳۱۹ خورشیدی در مجلس عروسی او را دستگیر کردند و با وسایلی که از قبل تهیه شده‌ بود، در همان شب اورا کشتند و .... جنازه‌اش را در مسیر خانه‌اش انداختند. (7 )  
 بنوشتۀ ماهنامۀ حافظ : « ارباب كيخسرو شاهرخ كه جمعاً دوازده دوره از سوى زرتشتيان به نمايندگى مجلس شوراى ملى رسيده بود، به دليل عدم موفقيت در اسكات پسرش كه در آن تاريخ در برلن در بخش فارسى راديو آلمان به سخن پراكنى مشغول بود، در تهران ترور شد. مأموران و مفّتشان ادار ه ى آگاهى او را قدم به قدم حتى تا منزل حسن محتشم السلطنه ى اسفنديارى (رييس مجلس شوراى ملى) تعقيب مى كردند و خود او نيز دقيقاً يك روز پيش از قتلش به دست مأموران رژيم رضاشاهى طى نامه يى  به تاریخ  10/ 4 /  1319 به فرزندش با علم اين كه مأموران نامه را تفتيش مى كنند، نوشته است:  « در پيش كه حسب الامر مطاع، اعلان بى طرفى ايران منتشر گرديد، به شما نوشته خواهش كردم كاملاً رعايت نماييد... هرچند شما دور از اين جا هستيد، ولى من در دسترس و نزديكم؛ من سمت رسمى نمايندگى مجلس را دارم؛ امتثال و اطاعت اوامر شاهانه بر من و هر فرد ايرانى حتم و فرض است... من نمى توانم به هيچ عذرى متعذر شوم، زيرا كه شما پسر من هستيد و احدى باور نمى كند كه مسلك شما با من در اين مسائل به كلى منافى و دور ازهم است. من خود را براى اين كار درمعرض حملات و مخاطرات مى بينم. آيا ممكن است بر من و خود و خانواده رحم كنيد... على اى حال، در موقعى اين مراسله را مى نويسم كه حالم دگرگون است... خلاصه اگر بتوانيد... از اين كارها... دست بكشيد، رحمى به من و خود كرده ايد... اگر نتوانيد... تيشه به ريشه ى من و خود زده ايد و نتيجه معلوم است... اين ندامت ها جبران ناپذير است. بيش تر نمى نويسم» - مرد امروز، شماره ى 134 ، صفحات 4 و 9 ( 26 دى 1326 )
  چند روزپس از نگارش اين نامه، در يازدهم تير 1319 ، جسد خون آلود نويسنده ى اين نامه يعنى ارباب كيخسرو شاهرخ را در خرابه يى در تهران پيدا كردند.
حذف فيزيكى ارباب كيخسرو شاهرخ، نمونه يى بارز از تروريسم دولتى در عصر رضاشاه پهلوى بود و با قتل هاى سياسى به دست فعالان سياسى كه در كميته ى مجازات يا حزب توده به قتل مخالفان خود دست مى زدند، فرق داشت.»  (8 ) 
منابع: 
1- سایت راسخون 
 2-   ویکی‌پدیا،
3 - دکتر بوذرجمهر مهر«ارباب کیخسرو شاهرخ، دومین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی»- سایت امرداد 
4-   ویکی‌پدیا،
5 ارباب کیخسرو شاهرخ - نوشته : دکتر بوذرجمهر مهر- وبلاک  وهومن
‏6 – راسخوان 
7 -   مهدی با مداد: شرح رجال ایران، ج ۳ ،ص ۱۸۰ . 
8 -  نشریه حافظ -  ماهنامه ي ايران شناسي 77 - دي 1389

◀ 1 - ناصر تکمیل همایون  « پی گیری دکتر مصدّق ، در پای گیری کتابخانه و مطبعۀ مجلس»    نشریۀ بخارا - سال چهاردهم -  شماره 82 - مرداد – شهریور 1390
پی نوشت ها : 
1 - مذاکرات مجلس شورای ملّی( دوره یکم، جلسه 189 ، دهم شوال 1325 ، مجلس: روزنامه رسمی
2 - همان
3 - تقی زاده. سید حسن «نخستین مجلس شورا » مقالات تقی زاده زیرنظر ایرج افشار تهران، افست 134
4 - [کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی[، تاریخچه کتابخانه مجلس، اولین کتابخانه رسمی کشور (تهران، کتابخانه، موزه...، 1374 ) ص 11 و 10
5 - باستانی راد. حسن،بهارستان(تهران،کتابخانه، موزه ومرکزاسناد مجلس شورای اسلامی 1390 )ص 122

6 - مذاکرات مجلس شورای ملّی دوره سوم جلسه 12 ، پنجم ربی عالثانی 1333 مجلس، روزنامه رسمی
7 - شاهرخ، ارباب کیخسرو، یادداشتهای کیخسرو شاهرخ به کوشش و زیرنویس دکتر جهانگیر اشیدری (تهران، پرچم 135 ) ص 92 – 191 

‎ -  8‎تاریخچه کتابخانه مجلس ص 71 - 43‏
9  -  ‎برای آگاهی بیشتر ← تاریخچه کتابخانه مجلس و منابع دیجیتالی و اینترنتی پاورقی کتاب بهارستان ص ‎129
‎ -  10 ‎باستان یراد همان ص 126‏
‎ - 11‎تاریخچه کتابخانه مجلس ص 117 - 109‏
‎ -  12‎یادداشت های کیخسرو شاهرخ ص 232‏
13 ‎ - ‎تاریخچه کتابخانه مجلس ص 117‏
14 - برای آگاهی بیشتر ← افشار ایرج مصدق ومسائل حقوق و سیاست تهران. زمینه 1358‏
‎ -  15‎یادداشتهای کیخسرو و شاهرخ ص 21‏
16 ‎ - ‎همان ص 23‏
‎ - 17‎همان ص 232‏
2  -  دکتر حسن باستانی راد، بهارستان در تاریخ، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، 1390. 
 به نقل از سایت « معاونت حقوقی و امور مجلس »