mardi 1 janvier 2013

اسباب دیگر استقرار امنیّت

 دیروز شرح دادم که امنیت نظم در سایه سرنیزه نیست مجموعه ای از تأمین ها باید تا که امنیت واقعی بوجود آید. از سر و سامان دادن به کارها و امنیت در کار و شرف و حیثیت انسانی صحبت کردم. اینک به تأمین های دیگر می پردازم:
3-     ضابطه به جای رابطه
یکی از شرایط تأمین رژیم سابق رابطه بود. هر کس با مرکز قدرت رابطه داشت، از لیاقت و کاردانی بی نیاز می شد!! دیگر لازم نبود در کار و فعالیت از خود لیاقت و جوهر بروز دهد. امنیت تمام داشت و هر فسادی از او بروز می کرد و هر ناتوانی و عجزی از او ظاهر می شد، عیب او شمرده نمی شد بلکه حسن او به شمار می رفت چرا که معلوم می کرد این شخص مهره و آلت دست خوبی است. از این رو، در جامعه اگر هم کسانی لیاقت و جوهر داشتند آنرا در راه ایجاد رابطه و محکم کردن آن به کار می بردند. و اگر کسانی بودند که می خواستند لیاقت و کاردانی خویش را اسباب رشد و ترقی خود قرار دهند، راه به جایی پیدا نمی کردند. اگر سر و صدایی نمی کردند رانده می شدند و اگر سر و صدایی می کردند گرفتار چنگال بی رحم ساواک می شدند.
     چقدر جای تأسف است که امروز نیز ضابطه جای رابطه را بگیرد و گمان برود جامعه انقلابی نیز تحمل می کند تا عده ای گردهم آیند و به کار آلت سازی بپردازند و آلت ها را به جامعه تحمیل کنند و مثل دوران گذشته خود پشت پرده سرنخ ها را در دست داشته باشند. اینان هم اکنون تمام کوشش خود را صرف تخریب ما می کنند و هر روز یک شایعه می سازند:
-     چون از خود خط دارد، خط امام را نمی تواند بپذیرد. به سخن دیگر، رئیس جمهوری شخص بی خط و ربط باشد و عقیده اش در مقام پرستی خلاصه شود! اولاً خط امام در همان خط است که ما طی 20 سال در آن قلم و قدم زده ایم و در انقلاب اسلامی شکوهمند مردم ما به صورت شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» خط حرکت نظام انقلابی را معین کرده است. ثانیاً آن ها که خطی جز خودخواهی و دوز و کلک چینی هنری ندارند تا وقتی آن هم در ظاهر در خط امام می مانند که اوضاع و احوال ایجاب کند و خدای نکرده اگر فرصت پیدا می کنند اثری هم از این خط باقی نمی گذارند. چقدر جای تأسف است که مردم فرصت طلب به کسی در ایجاد این خط نقش داشته است، خط داشتن را گناه شمارند! سالی که نکوست از بهارش پیداست. جامعه ای که بی خط ها بخواهند رئیس و وزیرش باشند وای بر آن- ولایت فقیه را قبول ندارد. نمی خواهم در این جا پرده دری کنم که کسانی بودند که این ولایت را باطل می شمردند و چون می خواستند قبای ریاست را برای خود بدوزند، دو آتشه طرفدار شدند. همین قدر می گویم پیشنهاد طرح حکومت اسلامی از من بود و نخستین کس هستم که به جدّ به این مهم پرداختم و عمر را صرف تدارک چهار رکن سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حکومت اسلامی کردم. حال چقدر جای تأسف است که عده ای بخواهند با فرزند علی (ع) به روش معاویه بروند. حرف ها و سخن های دروغ بسیار دیگر نیز گفته اند و می گویند و این همه برای آن که رابطه جای ضابطه نشیند و ایران همچنان زبون دست آلت سازان و آلت بازان باقی بماند.
     امنیت واقعی وقتی به دست می آید که به طور قطع ضابطه جای رابطه را بگیرد و استعداد و جوهر و عقیده و اخلاص ضابطه عهده داری مسئولیت بگردد:
    روزی در محضر امام خمینی، صحبت از آدم داشتن و آدم نداشتن شد. به عرض رسید که در ایام رژیم سابق، خود محورهای امروز، نمی توانستند استعدادها را به خود جلب نمایند، ناچار می خواهند در محدوده روابط خود آدم گیر بیاورند و نمی توانند. اگر اصل را استعداد و عقیده قرار بدهیم آدم ها بسیارند. جا دارد تکرار کنیم: امنیت واقعی وقتی حاصل می شود که عقیده و استعداد شرط عهده داری مسئولیت بگردد.
4-     تأمین نیازهای واقعی
      اگر برای افراد جامعه، کار تهیه شود و چرخ های اقتصاد براه بیفتد، خود محیط را پر از امن و امان می کند. با این حال از این معنی نباید غفلت کرد که به راه افتادن چرخ های اقتصاد اگر با توزیع عادلانه ثروت همراه نباشد و با فقر بزرگ توده های عظیم همراه باشد، به جای امن و امان ناامنی تام و تمام به همراه می آورد. در این صورت برای حفظ امنیت، ناگزیر باید قوای قهریه را روز به روز بزرگتر کرد و جامعه را  بار دیگر تحت رژیم پلیسی قرار داد. برای آن که امنیت واقعی به وجود آید باید نیازهای اصلی زیر تأمین گردد:
-         نیاز به کار و نان و مسکن
-         نیاز به بهداشت و تعلیم و تربیت
-         نیاز به برابری در استفاده از امکان ها و فرصت ها
-         نیاز به آزادی واقعی
-         نیاز به برادری و محیط تفاهم
-         نیاز به منزلت به معنای داشتن حق و تکلیف و وجود تضمین های قانونی برای رعایت شدن شان.
-         نیاز به رشد
       اگر این نیازهای اصلی برآورده گردند امنیت واقعی به تمامه به وجود خواهد آمد.
5-     رضایت از کار حکومت:
در دنیای امروز وقتی می خواهند افزایش و کاهش میزان نارضایی در جامعه را اندازه بگیرند، نسبت به هزینه های نظامی و پلیسی را به تولید کشور ملاک قرار می دهند. بنابراین یکی از ارکان مهم امنیت رضایت عمومی از کار حکومت است. اگر حکومت مردم را دایم در جریان کارهایی که می کند، قرار دهد و اگر به رفع نیازهای بالا بپردازد و اگر با مردم کار کند و مردم را در کارها شرکت دهد، رضایت مردم روزافزون می شود و امنیت بیشتر خواهد شد. به سخن دیگر، اگر دولت بخواهد از ملت جدا شود، باید به قوای قهریه پناه ببرد و اگر بخواهد از مردم جدا نشود به راحتی از پس دسته هایی که بخواهند از طریق ایجاد ناامنی گوناگون، حکومت را به ستوه آورند، بر می آید.
         دربارة اسباب استقرار امنیت هنوز گفتنی هست. اما سخن های اصلی همین ها بودند.
                                                                                                               ابوالحسن بنی صدر

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire