mardi 2 octobre 2012

ابوالحسن بنی صدر خطاب به همسرش، بتاریخ تیر ماه ١٣٦٠


عُذرا، همسر شجاع،
این روزها بسیار بیاد تو هستم . . . بیاد نوری که در تاریکی ذهنم درخشید . آنروز که از کرمانشاه باز میگشتم در این فکر بودم که باز باید دلداری بدهم . مسئلۀ ار دست دادن ریاست جمهوری و زندان و محکومیت را در ذهن خود حل کرده بودم . اما راه حلی برای زن و فرزندان و خواهران برادران و کسان دوستان پیدا نکرده بودم . . . سختی هائی را که تنها بدلیل نسبت با رئیس جمهوری باید تحمل میکردند ، چگونه تسلی میدادم ؟ خود چاره ای جز انتخابی که عقیده مرا بر آن میداشت ، نداشتم . اما شما و کسان و یاران چرا باید تاوان مرا بدهید ؟ . . . به خانه که آمدم ، به جائی آمدم که هم محل سکونت ما بود و هم محل کار رئیس جمهوری و تو زندانش میخواندی ، چرا که اغلب مجبور بودی در یک اطاق نیمه تاریک محبوس باشی ، همانجا که امام جمعۀ دروغ زن مرکز جمهوری اسلامی ، کاخ پر از تزئینات خواند . قیافۀ تو پر از تصمیم بود . . . قیافۀ مقاومت کنندۀ پر امیدی بود که نا ممکن را ممکن میشمارد ، قیافۀ زن بود . قیافۀ هنرمندی که در حال ایجاد هنر بزرگی است . ناممکن بزرگی را داشتی ممکن بزرگی میساختی . ( آیا ) تو خود میدانستی که ناممکن را ممکن میکنی ؟ جواب تو به این سئوال هر چه باشد ، با قیافه ای که از تو دیدم و با سخنانی که از تو و دوستان شنیدم ، تصمیمم عوض شد . تصمیم گرفتم رستم بگردم و نگذارم بدستم بند بگذارند . این تغییر تصمیم سبب شد که در آئینۀ قیافۀ تو ، خطوط آینده را ببینم . در این قیافه جز زیبائی و بزرگی و شجاعت و امید ، نمیخواندم . پیش از آنکه زبان بگشائی و از انتظار مردم حرف بزنی که میخواهند رئیس جمهور منتخبشان استقامت کند ، قیافۀ تو حرفها را زده بود .در آن بهت و تردید و ابهام نیز نبود . ظاهرِ باطنی بود که در آن مشکل حل شده است و راه حل پیدا شده است . نه ابهام ، نه تردید ، نه اضطراب نسبت به عواقب آن وجود ندارد . این قیافه ، ذهن تاریک مرا روشن میساخت . قیافه ای بود که در سخت ترین لحظه ها ، مرا نه تنها دلداری میداد، بلکه تصمیم را تغییر میداد . قیافۀ تو ، سخنان تو و دوستانم کاری راکه باید کردند . تصمیم به استقامت گرفتم و اینک نیز سرشار از امیدم . . . آنچه در قیافۀ تو میخواندم ، حالتی گذرا نبود . تصمیم ایران جوان بود که در همۀ چهره ها ، علائم خویش را نقش میکرد . رفتار شجاعانه ای که از آنروز بدینسو ، از خود نشان میدهی ، گواه بر آن است . . . از اینرو ، روزی که شنیدم دستگیر و زندانی شده ئی ناراحت نشدم . زیرا باورم این است که باوجود آن تصمیم ، با وجود آن اصرار که در تو و زنان امروز ایران پدید آمده است ، حادثه ها فرصت هائی هستند برای بروز روح آزادگی و دلیری و هوش و تدبیر و استقامت تحقیر شدۀ زن . بدینقرار بعنوان همسر به تو مفتخرم . . . از تو سپاسگزارم به لحاظ اثری که از این استقامت بر جا میماند . کار تو یک اثر تاریخی ماندنی است . . . این است آن جریانی که اگر آدمی در آن قرار گرفت و در پیمودن راه ، استقامت کرد ، سختیها همه خواستنی و لذت بخش میشوند . 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire