mardi 23 août 2011

اگر دروغ و جعل محسن کدیور را باورمان کنیم که مجاهدین مسبب کشتار 67 اند،کشتارهای 58 و 60 و کشتارهای بعدی را چه کسانی کردند؟

مقالهٔ زیر از آقای مسعود نقره کار، به کینه و عصبیت و  دروغ و جعل آقای کدیور می پردازد و نشان می دهد که او و کسانی چون او که احساسات قدرت طلبانه را در خود مهار نمی کنند، چگونه براحتی از خط میانهٔ حقوق مادی- معنوی انسان دوری گزیده و دچار افراط و تفریط شوند. خواندن دوبارهٔ این مقاله خالی از فایده نیست. محمدرضاراعی

• آقای کدیور چرا دست از توجیه جنایت های آیت الله خمینی بر نمی دارید؟ چرا ادبیات اسدالله لاجوردی و دروغ های احمدی نژادی را به کار می گیرید؟ گفتار و کردار مشترک با لاجوردی ها و احمدی نژادها و صدری ها شباهت هایی تصادفی اند یا نا گزیر؟ معیارهایی که مجاهدین خلق را تروریست و شما را دموکرات کرده اند، کدامند؟ ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
شنبه  ۲۰ فروردين ۱٣۹۰ -  ۹ آوريل ۲۰۱۱

دل خوش داشتم (و داشتیم) که جماعتی از میان مسلمین هموطن به راه اصلاح دین و مذهب شان رفته اند و بر آنند این دین و مذهب به آزاداندیشی و آزادیخواهی و انسانیت نزدیک کنند. برای روشنفکر خواندن این جماعت علیرغم تکفیرها و انتقادها، تاریخ ایران و جهان زیر و رو کردیم تا دلایلی برای توضیح و توجیه ادعایمان دست و پا کنیم, و کردیم، اما دریغ که کدیورها نشان داده اند گره بر باد زدیم و تکفیرکنندگان و منتقدان درست گفته و می گویند، که آزاد اندیشی و آزادیخواهی، و حقیقت جویی که شاخصه های روشنفکری ست در بساط این جماعت کیمیاست.
به این نوار سخنرانی آقای کدیور (1) گوش کنید تا دریابید امثال من با روشنفکر دینی خواندن کدیورها چه گناه کبیره ای مرتکب شده اند.
کدیور در پاسخ به پرسشی در باره کشتار بزرگ سال 67, به عنوان یکی از بزرگترین قتل عام های دگراندیشان در میهنمان، به جعل و دروغ متوسل می شود و نشانه ها از تاریک اندیشی بروز می دهد:

1- آقای کدیور درست همانگونه که خمینی در فتوای جنون آمیز و جنایتکارانه اش آورده است (2)، چنین وانمود می کند که سبب ساز کشتار بزرگ سال 67 سازمان مجاهدین خلق ایران و حمله فروغ جاودان بود. شواهد و اسناد حکایت این دارند که چنین دلیل تراشی ای به دور از واقعیت است و پیش از حمله فروغ جاودان برای کشتار یا "پاکسازی" زندانیان سیاسی زمینه سازی شده بود (3). حمله ماجراجویانه و فاجعه بار ِ فروغ جاودان بهانه برای توجیه کشتار بزرگ سال 67 به دست حکومت اسلامی داد اما سبب ساز و علت اصلی صدور فتوی خمینی نبود. ضمن اینکه آقای کدیور می داند که کشتار تابستان سال 67 سومین کشتار بزرگ حکومت اسلامی تا آن هنگام بود. پرسش از آقای کدیور این است که: دروغ و جعل شما باورمان شد و مجاهدین سبب ساز کشتار بزرگ سال 67 بودند , سبب سازان و عوامل بروز کشتارهای سال 58، سال 60, قتل های زنجیره ای, کشتار دگراندیشان تبعیدی، کشتار فعالین جنبش سبز، و کشتار ده ها هزار قربانی ستمگری ها و ناهنجاری های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در حکومت اسلامی چه کسان و جریان هایی بوده و هستند؟     
2- آقای کدیور قربانیان کشتار بزرگ سال 67 رامجاهد, و "نزدیک" به 3 هزار نفر اعلام می کند, نزدیک به سه هزارنفری که به گفته ایشان برخی از آنان از صحنه نبرد فروغ جاودان برای به دار آویخته شدن به زندان ها آورده شده بودند؟! می باید از جنس احمدی نژاد بود تا بتوان به این راحتی دروغ گفت، و صدها تن از نزدیک به 5 هزار قربانی این جنایت بزرگ, که امروز نام و نشان آن ها مشخص شده است را از لیست این جنایت هولناک حذف کرد، دگراندیشانی که مجاهد نبودند, و حتی مخالف سیاست های رهبری سازمان مجاهدین خلق بودند. (4)
3- آقای کدیور در شمایل لاجوردی و ری شهری و پورمحمدی و احمدی نژاد می گوید همه اعدام شدگان کسانی بودند که با مجاهدین و حمله فروغ جاودان "همراهی می کردند".
جل الخالق! قربانیان مجاهد، و به دار آویختگانی که مخالف مجاهدین و عملیات آن ها بودند و سال ها در زندان ها و شکنجه گاه های حکومت اسلامی و بسیاری از آن ها در سلول های انفرادی به سر برده بودند, و در بیدادگاه های این حکومت به حبس محکوم شده بودند چگونه می توانستند با حمله فروغ جاودانی که از خاک عراق آغاز شد، همراهی کنند و در ارتباط بوده باشند؟ شگفتا که این روحانی سخنور نیاموخته است چیزی بگوید که بگنجد!
آقای کدیورمی داند که سوال برای به دار آویختن بسیاری از به قول ایشان "تروریست"هایی که گناه بسیاری از آنان مخالفت سیاسی با حکومت تروریستی اسلامی بود، نه در ارتباط با مجاهدین و فروغ جاودان که در نمایشی بیرحمانه از انکیزیسیون اسلامی، پیرامون نماز خواندن و نخواندن، و مسلمان بودن و نبودن بود. (5)
4- آقای کدیور برای خون شویی و عفونت زدایی از هستی آیت الله خمینی, زیرکانه یکی از پادوهای خمینی،"ری شهری" را "صحنه گردان" اصلی "اشتباه"ای که بر اثر آن نزدیک به 5 هزار انسان بی گناه به قتل رسیدند، جلوه می دهد که باز خدای اش حفظ اش کند لااقل نگفت فتوی این "اشتباه" جنایتکارانه را هم ری شهری قلمی کرد.
5- آقای کدیور آیت الله منتظری را ناروا مظهر حقوق بشر در ایران جا می زند. بی شک مخالفت آیت الله منتظری با نحوه محاکمه قربانیان کشتار بزرگ سال 67 ارزشمند و قابل ستایش بوده و هست اما آیت الله منتظری با اعدام ها مخالف نبود، او با روش به کار گرفته شده در محاکمه قربانیان مخالفت می کرد (6). آقای کدیور به هنگام بزرگ سازی منبری ِ آیت الله منتظری از حضار می پرسد آیا کسی سکولاری سراغ دارد که در حد آیت الله منتظری پایبند حقوق بشر باشد؟
و پاسخ به این سوال که نشان از کینه ی طبیعی و قابل فهم آقای کدیور به سکولارها و سکولاریسم دارد، به گمان من منفی ست. اگر سکولاری در حد آیت الله منتظری به حقوق بشر وفادار باشد دیگر سکولار نیست! وانگهی اصلن مقایسه سکولار ها با آیت الله منتظری، شخصیتی که نظریه پرداز "ولایت فقیه" در حکومت اسلامی بود، مقایسه ای ناسنجیده و نارواست.
6- آقای کدیور که خود را آخوندی خشونت ستیز و حقوق بشری نمایانده است، حتی در کاربرد واژه ها ویژگی ای خشونت طلبانه نشان می دهد، و از زبان و ادبیات جلادانی چون آیت الله گیلانی و اسدالله لاجوردی در رابطه با قربانبان حکومت اسلامی بهره می گیرد و کشته شدگان مجاهد را "به درک واصل شده" می خواند (7).
7- کینه و عصبیت آقای کدیور کار ایشان به آنجا می کشاند که ترور مفتح و مطهری را هم به گردن مجاهدین خلق بیاندازد، در حالیکه گروه فرقان دست به این ترورها زده بود. آن هنگام مجاهدین خلق در کنار آیت الله خمینی و حامی او و جمهوری اش بودند. (8)
***

آقای کدیور نه فقط در پاسخ به پرسش درباره کشتار بزرگ سال 67، در نامه ای در کنار احمد صدری نیز نشان می دهد کینه و نفرت وصف ناپذیرش به مجاهدین خلق سبب نابینایی سیاسی اش شده است. او با الصاق احمد صدری به خودش به نمایندگی از طرف ملت ایران به دولت امریکا هشدار داده است که در دام "حسابگری های غیراخلاقی" نیافتد و سازمان مجاهدین خلق را از لیست سازمان های تروریستی خارج نکند، چرا که این سازمان بلایی برای جنبش سبز نیز خواهد شد. (9).
این نامه جدا از ارزیابی های بی پایه و تحلیل های مغرضانه، و نمایش روحیه قیم مابی فقیهانه، حاوی نکاتی قابل مکث و پرسش است:
1- معیارهای تروریست بودن مجاهدین خلق و دموکرات بودن کدیورها و صدری ها کدامند؟ آیا حکومت اسلامی و عناصر شکل دهنده و حامی آن, و پیروان یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشریت، یعنی آیت الله خمینی که خود، پیروان و حکومت اش آمر و عامل کشتار ده ها هزار دگراندیش و روشنفکر شده اند، تروریست و هوادار تروریسم نیستند؟ به گمان من اما شاید چیزی بدتر از تروریست، چرا که ترور فرزند کوچک قتل عام است.
2- اگر حساب کشی گذشته در کار باشد و معیارها از آنجا سر باز کنند، عملکرد کدیورها و صدری ها در گذشته چه تفاوتی با عملکرد مجاهدین دارد؟ مگر احمد صدری به گفته خودش در یک قلم از کارهای اش زینت المجالس ِ مجالس نفرت ِ فیلسوف حیوانیت و خشونت، مصباح یزدی نبود؟
3- چرا آقای کدیور و احمد صدری می توانند خود را قیم جنبش سبز بدانند اما مجاهدین خلق نمی توانند؟ اگر تعداد زندانیان و اعدام شدگان معیار و ملاک اند، مجاهدین کم زندانی و اعدامی حتی در رابطه با جنبش سبز نداشته اند. وانگهی دلایل برای اثبات مجاهد نبودن بسیاری از جوانانی که در خیابان ها شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند، کدامند؟ انکار حضور مجاهدین در جنبش سبز چشم بستن بر واقعیت است.
4- اگر معیار دموکرات بودن تنها حرف و سند و کاغذ باشد، کارپایه و برنامه سیاسی شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق، که آقای کدیور و احمد صدری آن ها را تروریست معرفی می کنند مدنی تر، دموکراتیک تر و انسانی تر از آخرین ویرایش منشور جنبش سبز است. (نگاه کنید به سرخط برنامه های شورای ملی مقاومت)(10)
(همین حکم را درباره کارپایه و برنامه سیاسی رضا پهلوی هم می شود صادر کرد.)
5- در چغلی – هشدارنامه ی آقای کدیور و احمد صدری به دولت امریکا آمده است: "سازمان مجاهدین خلق فاقد پایگاه سیاسی و یا حمایت مردمی قابل اعتنا در داخل ایران است، چرا که سالها در عراق از حمایت صدام حسین بهره مند بود. این گروه آخرین بارقه های احترام را در حالی از دست داد که در سالهای پسین جنگ ایران و عراق (1367-1359) بنفع نیروهای دشمن وارد جنگ شدند. از اینروست که شایسته است سیاستمداران آمریکا لاف لابی گردانان مجاهدین را در مورد محبوبیت این گروه در ایران را به گوش تردید بشنوند." (11)
پرسش این است که بر مبنای کدامین داده ها و اسناد می توان حکم صادرکرد که سازمان مجاهدین خلق فاقد پایگاه سیاسی و یا حمایت مردمی قابل اعتنا در داخل ایران است؟ آیا در مورد پایگاه سیاسی و یا حمایت مردمی سازمانی که اعلام هواداری از آن در ایران یعنی اعدام، صدور چنین ارزیابی ها و احکامی می توانند دقیق و غیرمغرضانه باشند؟ آیا حضور مجاهدین خلق در عراق و حمایت آنان از صدام حسین می توانند دلایل قانع کننده ای برای فقدان پایگاه سیاسی و یا حمایت مردمی قابل اعتنای این سازمان در داخل ایران قلمداد شوند؟ اگر چنین باشد آقای کدیور و احمد صدری، و لابی گردانان حکومت اسلامی و جنبش سبز نیز باید بتدریج فاتحه ی جنبش سبز مورد نظرشان را بخوانند چرا که عناصر "اتاق فکر" جنبش سبز و "شورای هماهنگی راه سبز امید" و بسیارانی دیگر که خود را رهبر و نماینده این جنبش می پندارند بر سر سفره ی به زعم امام شان بدتر از صدام یعنی "شیطان بزرگ" نشسته اند و از حمایت های مالی و معنوی "شیطان بزرگ و اقمارش" انگلیس و هلند برخوردار و ارتزاق مالی و معنوی می کنند.
***

باری، جعل ها و دروغ های آقای کدیور در رابطه با کشتار تابستان 67 و تلاش برای توجیه جنایت های آیت الله خمینی، کار برد ادبیات آیت الله گیلانی و اسدالله لاجوردی و سعید مرتضوی در رابطه با مخالفان حکومت اسلامی، و قرار گرفتن ایشان کنار احمد صدری ها این سوال را در ذهن می نشانند که براستی این شباهت ها و نزدیکی ها تصادفی اند یا گزیرناپذیر؟
***

منابع و پانویس ها:

1- http://www.youtube.com/watch?v=FqgrLdPlR_A&feature=player_embedded#!
2- متن فتوای جنایتکارانه خمینی:
" بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده ای از وزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندان های مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربین ساده اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند [اشداء علی الکفار] باشند. تردید در مسایل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام.
روح الله موسوی الخمینی"

اصل این فتوی , با دست خط خمینی در کتاب خاطرات آیت الله منتظری آمده است ,و در تارنما های مختلف نیز منتشر شده است . این فتوی حتی نزدیکان خمینی را سوال دار کرد. احمد خمینی در پشت فتوی از پدرش می پرسد
" بسمه تعالی
پدر بزرگوار حضرت اما مد ظله العالی
پس از عرض سلام، آیت الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشته اند که تلفنی در سه سوال مطرح کردند:
الف – آیا این حکم مربوط به آنهاست که در زندان ها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آن ها اجرا نشده است، یا آنهایی که حتی محاکمه هم نشده اند، محکوم به اعدامند؟
ب – آیا منافقین که محکوم به زندان محدود شده اند و مقداری از زندانشان را هم کشیده اند ولی بر سر موضع نفاق میباشند محکوم به اعدام میباشند؟
ج – در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلاً عمل کنند؟"
و آیت الله خمینی با خشم , وقاحت و شقاوتی کم نظیر در زیر نامه می نویسد:
" بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کسی در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.
روح الله الموسوی الخمینی"
3-   " تاریخ آغاز فشار و سرکوب در زندان‌ها ۲۸ تیرماه اعلام شده است، یعنی درست یک روز پس از پذیرش قطع‌نامه آتش‌بس، و ۵ روز پیش از حمله‌ی فروغ جاودان مجاهدین: « در نخستین ساعات روز جمعه، ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸)، حصارهای آهنی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد، که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی، مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد.»
- آبراهامیان، یرواند: کشتار تابستان 67، سال 1372، برگرفته از سایت اخبار روز، دهم شهریور ماه 1383.
- نقره کار، مسعود , مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان در ایران , نشر پیام , سال 2003 , صص 114- 100
4- تعداد و مشخصات قربانیان کشتار سال 67 و ترکیب سازمانی , سیاسی و عقیدتی آن ها را در سایت ها و کتاب های متعدد می توانید ملاحظه کنید , من فقط به نام بردن ازیک سایت و کتاب بسنده می کنم :
http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=11153 الف: تارنمای عصر نو
ب: خاطرات زندان مهدی اصلانی ,، کلاغ و گل سرخ , صص 336-331 و398-387
5- برخی سوال ها از زندانیان غیر مجاهد که پاسخ به آن ها بسیاری ازبرجسته ترین روشنفکران میهنمان را بر دارکرد، این ها بودند:
- آیا شما مسلمانید؟
- آیا به خدا اعتقاد دارید؟
- آیا به بهشت وجهنم معتقد هستید؟
- آیا محمد را به عنوان خاتم الانبیا قبول دارید؟
- آیا در ماه رمضان روزه می گیرید؟
- آیا قرآن می خوانید؟
- آیا ترجیح می دهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟
- آیا حاضرین زیر ورقه ای را دایر بر این که به خدا، به پیغمبر و به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید، امضا کنید؟
- آیا در خانواده ای بزرگ شده اید که پدر در آن نماز می خواند، روزه می گرفت و قرآن می خواند؟
و نگاه کنید به منابع شماره 3 و مقاله ها و نوشته های انگلیسی و فارسی آبراهامیان در باره کشتار 67, ضمن ایتکه ده ها شاهد جان به در برده از آن قتل عام در خاطرات خود بی پایه بودن ادعا های امثال کدیور را شهادت داده اند.
- بقایی، غلامرضا: زندان یونسکو "دزفول" و آن تابستان سیاه، سایت اینترنتی "اخبار روز"، شهریور 1382 (بخشی از این مطلب در "اتحاد کار" شماره 112 چاپ شده است.)
- به یاد آن همه جان های بی قرار، سخنرانی رضا در مراسم بزرگداشت خاطره اعدام شدگان تابستان 67، دانشگاه تورنتو (کانادا) سپتامبر 2003، (شهروند، شماره 635، جمعه 28 شهریور 1382).
6- نگاه کنید به کتاب خاطرات آیت الله منتظری :
آیت‌الله منتظری، ۹مرداد ۱۳۶۷، در نامه‌ای خطاب به خمینی، نوشت : «اگر فرضا بر دستور خودتان اصرار دارید، اقلاً دستور دهید، ملاک اتفاق نظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد، نه اکثریت.»..........
منتظری در خاطراتش‌، به ملاقاتی با نیری، قاضی شرع اوین، اشراقی، دادستان تهران، رئیسی، معاون دادستان و پورمحمدی، نماینده‌ی وزارت اطلاعات اشاره می‌کند. او تاریخ این دیدار را اول محرم آن سال ذکر می‌کند، که مصادف با ۲۳ مرداد ۱۳۶۷ است، و می‌نویسد: «به آن‌ها گفتم، حداقل در محرم از اعدام‌ها دست نگه دارید، آقای نیری گفت: "ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کرده‌ایم، دویست نفر را هم به عنوان سرموضع از بقیه جدا کرده‌ایم. کلک این‌ها را هم بکنیم، بعد هر چه شما بفرمائید!"»
7- منبع شماره 1
-8 http://www.youtube.com/watch?v=FqgrLdPlR_A&feature=player_embedded#!
9- محسن کدیور، احمد صدری ، خارج کردن مجاهدین خلق از لیست سازمانهای تروریستی بلائی برای جنبش سبز
http://www.rahesabz.net/story/34763/
http://www.salon.com/news/politics/war_room/2011/03/26/iran_green_movement
10- برنامه شورای ملی مقاومت
www.besoyepirozi.com
11- ر.ک به منبع شماره 9



1 commentaire:

  1. قای مسعود نقره کار زحمت می کشند و این رژیم افشا شده ورسوا شده به تازگی افشا می کنند دستشان درد نکند .یک نکته مهم را یاد آور ایشان بشم در رابطه با احضار نظرشان در باره فروغ جاویدان که ماجراجویانه وفاجعه بار بنده با این توصیف مخالف هستم زیرا عملیات فروغ جاویدان امری ضروری بود و مجاهدین به وظیفه تاریخی خود همیشه عمل می کنند .شما خود خوب می دانید که خمینی از روی دجالگری تمام می خواست زهر نوشیده را تبدیل به زهری کند علیه مقومت مردم ما .خمینی که جنگ را یک موهبت الهی می دانست و این همه قربانی هم دادیم از هر دوطرف ملت عراق وایران و طرح صلح آماده بود و شعار صلح را هم مجاهدین با خطری بزرگ بردن در میان مردم وبهای آن را هم پرداختند و شرایط صلح آماده بود چرا نپذیرفت؟ مگر همین بهشتی معدوم نگفت مهم نیست که عراق خوزستان را تصرف کند ما می خواهیم مجاهدین در تهران نباشند.جنگ ضد میهنی را فقط برای سرکوب و بقای خودشان نیاز داشتند تا آنجایئ ادامه دادن که ارتش آزادیبخش در عملیات چلچراغ شعار امروز مهران فردا تهران سر دادند که خمینی را مجبور کرد جام زهر را بنوشد فقط برای قفل کردن مقاومت مردم ایران و در بنبست قراردادن استراتژیک ارتش آزادیبخش ملی ایران. رژیم های فاشیستی همیشه نیاز به جنگ کنفلیکت دارند چرا در این نقطه قطنامه را پذیرفت ؟؟؟؟ این که فاجعه بار بوده جنگ های آزادیبخش را بر اساس تلفات و یا کشته های آن ارزش گذاری نمی کنند .طوری می نویسید انگار ما خودمان مادعون تضاد بودیم .
    خیر دوست عزیز یک در یک سرفصل تاریخی قرار گرفته بودیم و وظیفه ما بود به این عملیات دست بزنیم اگر چه همه مان هم شهید راه آزادی می شدیم .اگر پیروز می شدیم این جرسومه شوم از میهن عزیزمان پاک می کردیم آنهایئ باور به اقیانوس فدای مجاهدین ندارند حتما یک طور دیگری وارد می شدند.هنوز که هنوز است رژیم آخوندی از پی همان عملیات فروغ جاویدان در حال نوشیدن زهر است .به اشرف پایدار نگاه کنید .امروز اگر ما آنجا نبودیم بنیاد گرایئ رژیم آخوندی عراق ورا قورت داده بود راستی مگر خمینی خل وچل بود که بگوید را قدس از کربلا می گذرد نه بهیچ وجه آن دجال در اعماق قرون وسطا سیر می کرد و از امکانات قرن 21 برای رسیدن به اهداف قرون وسطائیش استفده می کرد.جنگ آزادیبخش مردم لیبی را هم دیدید امروز ضرورت ارتش آزادیبخش ملی در مقابل رژیمی مثل رژیم آخوندی اصلی است حیاتی .بزرگترین نقدینه مردم ایران است .امیدوارم بیداری شوید .موفق باشید
    علی

    RépondreSupprimer