jeudi 18 août 2011

سوال ازآقای بنی صدر:آیا شما با یک رهبری جمعی موافق هستید یا نه؟


آقای مُهری: آقای بنی صدر سال هاست که گفته می شود این رژیم، بدون عرض وجود یک اپوزیسیون قدرتمند صاحب برنامه، ساقط نمی شود. گفته می شود که این رژیم، بدون اپوزیسیون در واقع زنده است. و از آنجا که هیچیک از سازمانها و گروههای سیاسی ایرانی، آلترناتیو یا جایگزین بایسته ای را تشکیل نمی دهند، در نتیجه نیاز به یک رهبری جمعی وجود دارد. آیا شما آقای بنی صدر به این نظریه معتقد هستید؟ یک رهبری جمعی؟ 

آقای ابوالحسن بنی صدر: خیر، معتقد نیستم. یعنی از ابتدا مسئله غلط طرح می شود، در نتیجه، هیچوقت جواب پیدا نمی کند. هر رژیمی یک طبیعتی دارد. اول باید طبیعت آن رژیم را شناخت، مثل بیماری. هر بیماری، یک مشخصاتی دارد. اول باید آن مشخصات را شناخت، بعد دید که درمان این بیماری چیست. بود و نبود مخالفین، یکی از شرایطی است که رژیمی برود یا یماند، نه همهٔ شرایط . این رژیم از یک انقلاب بیرون آمده است. در آغاز از چهار منشاء مشروعیت می گرفته است. یک، از دین؛ دو، از انقلاب؛ سه، از مردم ایران؛ چهار، از استقلال و آزادی بدین معنی که باصطلاح انقلاب به این معنا بوده که به سلطهٔ خارجی در کشور ما پایان می داده است. در آغاز این بوده است. آقای مهری: ولی آقای بنی صدر مثل اینکه از دیدگاه شما هر چهار جنبه را از دست داده است؟ آقای ابوالحسن بنی صدر: حالا دقیقاً داریم به همینجا می رویم. پس مشروعیت از استقلال ایران را از دست داده، بلحاظ زد و بندهای محرمانه ای که با آمریکا کرده، با انگلیس کرده، با اسرائیل کرده و هشت سال این ملت را در جنگ نگاه داشته، و امروز هم که وضعیت نفت را که در آغاز انقلاب قیمت نفت را به بشکه ای 34 دلار رسانده بودیم، امروز به قیمتی کمتر از آنچه که قبل از ملی شدن نفت در 1950 بوده [رسانده است]. پس دیگر نمی تواند بگوید، من  از استقلال مشروعیت می گیرم. از دین، مشروعیتش را از دست داده، به دلیل اینکه، سرانجام مدعی شد که ولایت مطلقه دارد، حتی می تواند، توحید را هم تعطیل کند، یعنی خدا را هم بفرستد به مرخصی. اخیراً دکتر مهدی حائری که خود مجتهد است و فیلسوف است و در آمریکا هم استاد بوده و دکترا گرفته در فلسفه و فرزند بنیانگزار حوزهٔ قم هم هست، فرزند حاج عبدالکریم حائری است، کتابی هم به انگلیسی نوشته که قسمت مربوط به ولایت فقیه آن در قم و تهران و مشهد منتشر شده است ... 

آقای مهری: در سرمقالهٔ انقلاب اسلامی هم از ایشان ذکر کرده اید.  

آقای ابوالحسن بنی صدر: بله، اصلاً عین این را در نشریهٔ انقلاب اسلامی آورده ایم که می گوید این ولایت مطلقهٔ فقیه، انکار دین است. و بعد هم اینقدر اینها، برخلاف دین عمل کرده اند که امروز به قول خود آقای مشکینی رئیس مجلس خبرگان، یک نفر در وزن مرجعیت نیست که با این رژیم موافق باشد. اینهم از مشروعیت دینی. اما مشروعیت از مردم می گیرد؟ خوب، اینهمه کشتار و سرکوب و این بلا و بدبختی هایی که سر این مردم آورده، این مشروعیت را ندارد، به دلیل اینکه آزادی برقرار نیست. خوب، شما می خواهید نیروی مخالفی در برابر این [رژیم] قد علم کند. این باید معرف این مشروعیت ها باشد. اگر معرف ابن مشروعیت ها نشد، همه هم با هم جمع بشوند، درست همان چیزی است که آن [رژیم] می خواهد. مثلاً، دعوا می شود بین بد و بدتر. بد و بدتر هم مسأله ای است که راه حل ندارد. یعنی راه حلش اینست که آنکه حاکم است، برجا می ماند. برای اینکه قدرت در دستش است. پس یک نیروی مخالفی می خواهد که معرف استقلال ایران باشد، و معرف آزادی مردم ایران باشد، یعنی حاکمیت ملی، با اسلام، دشمنی نداشته باشد، و چون هر جامعه ای، یک هویتی می خواهد، با اسلامیت و ایرانیت مخالف نباشد ... و  راه حل هایی برای مردم کشور داشته باشد و مردم باور کنند که آن نیرو، می تواند در ایران حکومت کند. این آخری است که کم است. آن سه تای قبلی، کم نیست. یعنی الان نیروی مخالفی در ایران هست که مردم باور دارند که آنها طرفدار آزادی هستند، طرفدار استقلال هستند، برنامه هم دارند، اما می گویند، خوب، این خارجی ها نمی گذارند. این مشکل را باید حل کرد. ... والا اگر شما یک نیروی های مخالفی داشته باشید که مشروعیت هایی که این رژیم از دست داده، آنها هم نداشته باشد، ولو با هم جمع بشود، بنه ظر من، جمع شدنشان مشکل را بیشتر می کند. برای اینکه آن رژیم راحت می گوید، ببین یک دست بودند، من که از اول می گفتم،  آنها یک چیز هستند. ظاهراً، گرایش های مختلف بودند، ولی در واقع یک چیز بودند. و این، مشکل را به اصطلاح حل نمی کند. 

آقای مهری: آقای بنی صدر به این ترتیب من احساس می کنم که شما با تشکیل یک وحدت فرماندهی موافق نیستید، با وجود اشخاصی، چهره هایی مثل آقای حسن نزیه، آقای داریوش همایون از مشروطه خواهان، آقای مهندس حسن شریعتمداری از جمهوری خواهان ملی، یا آقای مهدی خان بابا تهرانی از چپ های مستقل، آقای منوچهر گنجی از درفش کاویانی، آقای علی شاکری از نهضت مقاومت، آقای منوچهر رزم آرا از دموکرات های پاریس، و و و و. با اینها حاضر نیستید سر یک میز بنشینید؟  

آقای ابوالحسن بنی صدر: بله، من گفتم که ...، به فارسی حرف زدم. گفتl، مخالف باید یک مشخصاتی داشته باشد. صرف اینکه شما بگویی، من با اینها مخالفم، کافی نیست. این آقایانی که شما اسم بردید، بعضی هایشان با آن مشخصات می خوانند، بعضی هایشان نمی خوانند. پس آنها به اصطلاح اگر می خواهند به نیروی مخالف ایران کمک بکنند، بهترین کار اینست که یک، بکلی روابط شان را با قدرت های خارجی قطع کنند، این اولین قدم است. مسألهٔ بسیاری اینست که اول یک وعده هایی به مردم می دهند، آن چیزی که دارند را می گذارند آخر. مثلاً شما می گویید، مشروطه خواه. مشروطه خواه، آنی که خودش است، اول است، که قدرتی است که می خواهد جانشین بشود. آن را هم که مردم دموکراسی داشته باشند یا نداشته باشند، وعدهٔ سر خرمن است. باید عکس [عمل] کرد. اصل اینست که این مردم خودشان باید راه حل را عوض کنند، برای اینکه کشورشان آزاد بشود. اصل اینست که نیروی مخالف باید در بیرون آن رژیم و در درون ایران باشد. هر کسی را شما یافتید که این دو مشخصه را داشت، آن آدم می تواند با دیگران بنشیند. در آنچه مشترک است– چون ما بخواهیم مردم سالاری برقرار کنیم، دوباره نمی شود اسطورهٔ وطن را درست کنیم، نگذاریم کسی نفس بکشد- دموکراسی، مردم سالاری، یعنی اینکه عقاید مختلف وجود داشته باشند، مخالفت با هم نیز بکنند، مردم هم رأی بدهند، یک دسته را ببرند، یک دسته را بیاورند. این می شود مردم سالاری. اگر قرار بشود باز هیچکس جرئت نکند، نظرش را اظهار کند، نکند، [که مبادا] وحدت به خطر بیافتد، خوب، اینکه مردم سالاری نمی شود، می شود یک استبدادی جای استبداد دیگری. حالا تا آنجا برسیم، هنوز برای وحدت، زمینه خیلی وسیعی هست. وحدت در استقلال ایران باید بکنیم، وحدت در آزادی ایران باید بکنیم، وحدت در حاکمیت مردم باید بکنیم، و وحدت در این بکنیم که مردم در دینشان، در مرامشان باید مصون باشند. بر اینها باید وحدت کنیم. حالا پس اگر کسانی می خواهند در نیروی مخالف شرکت بکنند، قدم اولی که برمی دارند، باید در این جهت باشد. قدم اول این نیست که من با دیگر ارضاء بشویم یا رقیب بشویم. قدم اول اینست که ما با اصولی که می خواهیم جانشین اصول استبدادی که حاکم بر ایران هستند، موافقت بکنیم، اصول کدام اند؟ این مسأله ای است که بطور روشن هر کسی باید به آن جواب بدهد. آیا به استقلال ایران باور دارد، یا نه؟ استقلال ایران را مزاحم زد و بندهای خارجی می داند، یا خیر؟ خیلی واضح و روشن. اگر این جواب روشن شد، واضح شد، شما هم می گویید که بعضی می گویند ما جواب می دهیم، اما خوب، دیروز، پریروز اینها با خارج یک زد و بندهایی داشته اند. جواب من اینست که هر انسانی حق دارد که خود را آزاد کند، تغییر کند و از نوکری بیاید بیرون. قسم حضرت عباس کسی نخورده که تا قیامت نوکر بماند. اگر بیرون آمد، می باید که بقیه مقدم اش را گرامی بدانند، برای اینکه او به وطنش آمده است. 

آقای مُهری: آقای بنی صدر، ببخشید این چند تا اسمی که خواندم، شما فکر می کنم، همه را متهم کردید به اینکه با خارجی ها ارتباط دارند. درست فهمیدم؟ 

آقای ابوالحسن بنی صدر: گفتم برخی از اینها ... . نخیر، تصریح کردم که بعضی از اینها، چنین نیستند، بعضی ها هستند. نه اینکه من می گویم، خودشان اصلاً می گویند. کسی که می گوید من از سیا پول می گیرم، خوب، می گوید، می گیرم. گرفته، خوب نباید بگیرد. تمام شد. نمی شود آمریکا برای ایران حکومت معین کند. آخر کجای دنیا همچنین چیزی را ... می فرمایند یک ملتی قیام کند، عمل کند، برای اینکه آن کسانی که از سی آی ای پول می گیرند، جانشین این آقایان بشوند؟ هیچکس این کار را نمی کند. هر ملتی هر چه سختی ببیند، به اندازهٔ سختیِ حقارت و خفت نیست. یک ملتی، غرور می خواهد. چطور ممکن است، یک ملتی غرورش را بشکند، علنی و آشکار بگوید، من کسانی که خودشان می گویند، ما از سی آی ای پول گرفتیم، آن را برداشتیم آوردیم جای کسانی گذاشتیم که بر ما زور می گفتند. این دو، دو تا، چهار تا است. 

آقای مُهری: آقای بنی صدر، راجع به وحدت فرماندهی فرمودید که ممکن است تشکیل چنین وحدتی به معنای حکم می کنم باشد و به معنای دیکتاتوری. من چنین برداشتی ندارم، من فکر می کنم که اگر یک عده ای دور یک میز بنشینند بر اساس به اصطلاح اصول دموکراسی با همدیگر صحبت کنند، نتیجه بگیرند ...  

آقای بنی صدر: خوب، اصول دموکراسی. چه هستند آن اصول؟  

آقای مُهری: آن اصول را الان باید بگویم؟  آقای بنی صدر: بله خوب، ...

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire