mercredi 29 juin 2011

آقای بنی صدر، چرا با تشکیل دولت در تبعید مخالفید؟


برگزیده ای از این مصاحبه:
رادیو عصر جدید: نظرتان در باره تشکیل دولت در تبعید و موانع و مشکلات سر راه آن چیست و اگر با آن مخالف هستید چه کاری را به طور دقیق و شفاف بجای آن پیشنهاد می کنید؟

آقای بنی صدر: دولت در تبعید به چه کار می‌آید؟... شما می‌خواهید دولت در تبعید تشکیل بدهید. نمایندگی از ملت دارید؟ خیر. ملت جایی جمع نشده که رأی بدهد و شما را دولت بکند. می‌گویید که ما از ملت در حقوقش وکالت فضولی می‌کنیم، و از لحاظ حقوقی اینکار شدنی است. فرض کنیم که اینطور باشد. خوب فلسفه وجودی دولت موقت و یا دولت در تبعید چیست؟ برای چه می‌خواهیم اینکار را بکنیم؟ این فقط یک کاربرد دارد و آن تنظیم رابطه با قدرتهای خارجی است، برای اینکه کسانی که دولت در تبعید را تشکیل می‌دهند، بتوانند حاکمیت موجود را ساقط کنند و خود  جانشین آن بشوند. جز این هیچ کاربردی ندارد. ... آیا ما می‌خواهیم همین کار را بکنیم؟ می‌خواهیم دولت در تبعید تشکیل بدهیم برای اینکه قدرتهای خارجی بیایند قوای نظامی خود را بکار بیاندازند، برای اینکه رژیم برود و ما به کمک قوای نظامی خارجی در ایران حاکمیت پیدا کنیم؟ واضح باید حرف زد. چنین سؤال گنگ که صورتاً سؤال و واقعاً[=مقصود] یک چیز دیگر، نباشد. آیا مقصود از سؤال این است؟ به نظر من این [اقدام] خیانت و جنایت نسبت به ملت ایران است. نقض استقلال ایران است، نقض آزادی انسان است و به این دور باطل استبداد در ایران پایان نمی‌دهد، بلکه [عمر ] آنرا طولانی‌تر هم می کند. [هنوز] از یک رژیمی خلاص نشده باید گرفتار یک دولت دست نشانده دولت خارجی بشویم.

...اما آنها که مبارزه می‌کنند اولاً می‌دانند که کار سیاسی، غیر تفنگ دست گرفتن و خشونت بکار بردن است. کار مشکلی نیست، فکر راهنما و امثال این چیزها را هم نمی خواهد، هیچی نمی خواهد، زور است دیگر، تخریب است. [این] ساختن است که زحمت دارد. این زحمت انجام گرفته است، هم در دوره شاه، و هم بعد از آن، و حالا معلوم است که این رژیم رفتنی است و معلوم است که دمکراسی بر اساس استقلال و آزادی، حقوق انسان و حقوق ملی، جانشین طبیعی این رژیم است. این دستاورد کمی نیست که ما اینرا رها کنیم و دنبال بازیهایی از این نوع برویم که تازه[=حتی] اگر موفق هم بشود، می‌شود نوع لیبی [آن]! پریروز لوموند...، یک گروهی بعنوان تحقیق به بن غازی رفته بودند که ببینند اینهایی که می گویند شورای ملی چه کسانی هستند؟ اینها برگشتند و می‌گویند، آنچه که در سر اینها نیست، دمکراسی است. یک دسته هستند که می‌خواهند قدرت را از دست آقای قذافی دربیاورند و خودشان حکومت کنند. غرب هم نفعش را در این می‌بیند، این شده است که هواپیماها و هلیکوپترها و نیروی  دریائی و [مثال]اینها به جان [ملت] لیبی افتادند و شب و روز بر آن مردم بمب و موشک می بارند. این [نوع] موفق آن است. [نوع] ناموفق آن فاجعه است، ...، فضاحت ببار می آورد و رژیم از آن استفاده می کند، اولاً در ذهن مردم این را جا می اندازد که مخالفین این رژیم گویا، همین هایی بودند که...  آقای مدحی آنها را دست انداخته و به بازی گرفته [است]. ثانیاً ...

ایران در مرحله فعلی محتاج سخنگویی است که زبان حالش باشد، به مردم ایران حقوقش را یادآور بشود، در جامعه جهانی مبارزات مردم را منعکس کند، در جامعه جهانی از کسانیکه تحت ستم این رژیم قرار می گیرند دفاع کند و آینده ای را به جامعه پیشنهاد کند که جامعه انتخاب پیدا کند. دفعه قبل هم توضیح دادم که اولین امر اساسی اینستکه جامعه انتخاب پیدا کند. شما اگر بیایید بگویید من می خواهم قانون اساسی بدون تنازل اجرا بشود یا به عصرطلایی امام برگردم، این انتخاب نیست، بلکه ماندن در این رژیم است. جامعه ملی برای بازگشت به آن دوران سیاه به حرکت در نمی آید تا در ولایت مطلقه فقیه بماند! اینکه شما خواهان استقرار حاکمیت مردم باشید, ولایت جمهور مردم بخواهید یعنی تصمیم به زندگی گرفتید و این انتخاب روشنی است، شفاف است و هیچ ابهامی ندارد، وقتی این انتخاب را انجام دادید، انتخاب شما باید یک سخنگو در مرحله اول و یک بدیل در مرحله دوم داشته باشد که بتواند به جامعه این اطمینان را بدهد که اولا این خواست ملی در سطح ملی و در سطح جهان اظهار می شود، ثانیا در صورتیکه آن مردم به جنبش همگانی بربخیزد، رژیم استبدادی کنونی جانشین خواهد داشت که دولت حقوقمدار و تابع حاکمیت ملی است. درباره چگونه ایجاد شدن این آلترناتیو فراوان نوشته و گفته ام. در پاسخ به پرسش آخر شما هم باید عرض کنم که چهار نوبت برای تشکیل دولت در تبعید به من مراجعه شد.

... ایران در مرحله فعلی محتاج سخنگویی است که زبان حالش باشد، به مردم ایران حقوقش را یادآور بشود، در جامعه جهانی مبارزات مردم را منعکس کند، در جامعه جهانی از کسانیکه تحت ستم این رژیم قرار می گیرند دفاع کند و آینده ای را به جامعه پیشنهاد کند که جامعه انتخاب پیدا کند. دفعه قبل هم توضیح دادم که اولین امر اساسی اینستکه جامعه انتخاب پیدا کند. اول امر اساسی اینست که جامعه انتخاب پیدا کند. کار اول اینست. شما اگر بیایید بگویید من می خواهم قانون اساسی بدون تنازل اجرا بشود یا به عصرطلایی امام برگردم، این انتخاب نیست، [بلکه] ماندن در این رژیم است. جامعه ملی به حرکت در نمی آید برای بازگشت به آن دوران سیاه یا [باقی]بماند در ولایت مطلقه فقیه. ... [ قدم اول]، اینکه شما خواهان استقرار حاکمیت مردم باشید، ولایت جمهور مردم بخواهید، یعنی تصمیم به زندگی گرفته اید و این انتخاب روشنی است، شفاف [است]،  هیچ ابهامی در آن نیست. وقتی این انتخاب را انجام دادید، قدم دوم، انتخاب شما باید در مرحلهٔ اول یک سخنگو، در مرحلهٔ دوم بدیل داشته باشد که بتواند به آن جامعه این اطمینان داده بشود که اولا این خواست ملی در سطح ملی و در سطح جهان اظهار می شود، ثانیا در صورتیکه آن مردم به جنبش همگانی بربخیزد، رژیم استبدادی کنونی جانشین خواهد داشت، که دولت حقوقمدار، تابع حاکمیت ملی است. این آلترناتیو ایجاد می شود؟ فراوان راجع به آن نوشته و گفته ام .

...وقتی شما کاری را که باید کرد، قربانی این می کنید که فعلاً، آن[کار] زمان می برد، [و] فعلاً کار دیگری باید کرد، دائم در استبداد می مانید. پس این روشن شد، روش روشن شد، هدف روشن شد، آن نیرویی که باید در خدمت آن هدف قرار بگیرد روشن شد، رابطه با زمان هم روشن شد. حالا رابطه با مکان: قاعده است، زمین باید زیر پای آدم مبارز باشد. یعنی انسان به زمین نچسبد، باید در جائی قرار بگیرد که در آنجا بیشتر می تواند برای هدف کوشش بکند. چه در شهرها، چه در روستاها، شما اگر بخواهید جنبش بکنید، بترتیبی که در مهار...، حتماً شما باید در فلان میدان حضور پیدا کنید، خوب، اگر آن طرف[=  قوای قهریهٔ رژیم ] بداند که شما در فلان میدان می آیید، تمام قوایش را در آنجا جمع می کند، نمی گذارد شما اجتماع کنید. ...مکان باید در اختیار شما باشد. مهم این نیست که شما یک راهپیمائی راه بیندازید، [البته] اگر بتوانید مهم است، یعنی قوای قهریهٔ رژیم مانع نشود. اما آنطرف آن[= اما سوی دیگر قضیه] این نیست که اگر این ممکن نشد، دیگر کار دیگری نباید کرد. این تهران به این بزرگی! شما در همهٔ کوچه ها و محله ها و خیابان های تهران می توانید عمل بکنید. رژیم که آنقدر نیرو ندارد در تهران به این بزرگی پخش بکند. [بدین شیوه]شهر در اختیار شما در می آید. حالا اختیار دست شما نیست، برای اینکه بزمین چسبیده اید. در ذهن شما تا می گویند، مثلاً برای ٢٢ خرداد بیرون باید آمد، این است که در فلان محل های معین جمع بشوید، حالا یا شعار بدهید یا ندهید، خوب قبلاً  آن رژیم می رود آن محل ها را در اختیار می گیرد، حرکت شما را از بین می برد. بسیاری فکر می کنند که اگر مثلاً در سطح تهران پخش عمل بکنند، دنیا نمی فهمد که ایران در اعتاض است. نخیر خیلی عالی هم می فهمد. خیلی هم خوب می تواند بفهمد. و می تواند بفهمد که یک ملتی با فرهنگ، شیوه هایی خلق می کند، ابداع می کند، ابتکار می کند. شنیده اید که می گویند در ویتنام فرهنگ بر تکنولوژی پیروز شد. ویتنامی که اسلحهٔ آمریکایی را نداشت. تکنولوژی آمریکایی را نداشت. فرهنگ داشت، برای دفاع از خودش روش هائی  خلق می کرد که ارتش  آمریکایی نمی توانست آنها را بفهمد. نتیجه آن [ویتنامی] با فرهنگ خودش، بر تکنولوژی اینطرف غلبه کرد. خوب، شما در تهران اینکار را نمی توانید بکنید؟ یا در شهر های ایران نمی تواتید اینکار را بکنید؟ می توانید. اینها کارهای اصلی است. یک جامعه ای نباید از خودش سلب مسئولیت بکند، [از] حقوق خودش غفلت بکند، چون مسئولیت از حق می آید. استقلال حق هر انسان است، آزادی حق هر انسان است، حقوق انسان حق هر انسان است. حقوق ملی هم حق هر انسان است. شما باید به اینها عمل بکنید. اما همهٔ اینها را می خواهید ول کنید، چشم بدوزید به اینکه یک عده ای که بروند دولت در تبعید تشکیل بدهند و آنها قدرت های خارجی را بیاورند، آن امکانات را از قوای خارجی بگیرند، آنهم کفایت نمی کند، اسلحه و اینها، نه، اینها بجایی شما را نمی رساند. ملتی که نمی خواهد برای حقوق خودش عمل بکند، بیگانه نمی تواند ضامن حقوق او باشد. بیگانه برای این می آید که بر شما مسلط بشود.

و یک نکتهٔ دیگر بگویم... و آن اینست که قسمتی از سوأل شما ماند، بله آقا این چهار نوبت، نه اینهایی که این آقای مدحی رفته باصطلاح با آنها جلسات داشته، بُرده فیلم آنرا نشان داده، نه. چهار نوبت، بله، بمن مراجعه شد برای این دولت در تبعید. هر چهار نوبت با قاطعیت مخالفت شد. و یک چیزی را مردم ایران بدانند، و آن اینست: کسی که دارد با ایشان حرف می زند اول منتخب تاریخ ایران است در یک انتخابات آزاد. این غرب نمی تواند آلترناتیو درست بکند که این آدم[=ابوالحسن بنی صدر، منتخب مردم] درونش نباشد. برای اینکه افکار عمومی خود این غرب می پرسد، می گوید این شما برای دموکراسی می خواهید؟ این که منتخب آن مردم است توی آن آلترناتیو شما نیست، پس این قلابی است. این آن خدمتی است که من بشما مردم ایران، طی این سی سال کردم، دفعهٔ اول نیست، این آقای بوش هم، همان زمان که داشت تدارک جنگ با عراق و اینها را می دید، در پی ایجاد آلترناتیو بود. بوش پدر هم بر اینکار بود. به یمن اینکه شما بمن اعتماد کردید و رأی دادید در یک انتخابات آزادی، این برای شما شده است یک سرمایه. و این سرمایه در اختیار قدرت خارجی هرگز قرار نخواهد گرفت. سدّ راه این قدرت های خارجی است و نخواهد گذاشت که ایران برگردد به مدار بستهٔ استبداد وابسته.
http://www.youtube.com/watch?v=yhuVszRZxhc

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire