mercredi 29 juin 2011

آقای بنی صدر، چرا با تشکیل دولت در تبعید مخالفید؟


برگزیده ای از این مصاحبه:
رادیو عصر جدید: نظرتان در باره تشکیل دولت در تبعید و موانع و مشکلات سر راه آن چیست و اگر با آن مخالف هستید چه کاری را به طور دقیق و شفاف بجای آن پیشنهاد می کنید؟

آقای بنی صدر: دولت در تبعید به چه کار می‌آید؟... شما می‌خواهید دولت در تبعید تشکیل بدهید. نمایندگی از ملت دارید؟ خیر. ملت جایی جمع نشده که رأی بدهد و شما را دولت بکند. می‌گویید که ما از ملت در حقوقش وکالت فضولی می‌کنیم، و از لحاظ حقوقی اینکار شدنی است. فرض کنیم که اینطور باشد. خوب فلسفه وجودی دولت موقت و یا دولت در تبعید چیست؟ برای چه می‌خواهیم اینکار را بکنیم؟ این فقط یک کاربرد دارد و آن تنظیم رابطه با قدرتهای خارجی است، برای اینکه کسانی که دولت در تبعید را تشکیل می‌دهند، بتوانند حاکمیت موجود را ساقط کنند و خود  جانشین آن بشوند. جز این هیچ کاربردی ندارد. ... آیا ما می‌خواهیم همین کار را بکنیم؟ می‌خواهیم دولت در تبعید تشکیل بدهیم برای اینکه قدرتهای خارجی بیایند قوای نظامی خود را بکار بیاندازند، برای اینکه رژیم برود و ما به کمک قوای نظامی خارجی در ایران حاکمیت پیدا کنیم؟ واضح باید حرف زد. چنین سؤال گنگ که صورتاً سؤال و واقعاً[=مقصود] یک چیز دیگر، نباشد. آیا مقصود از سؤال این است؟ به نظر من این [اقدام] خیانت و جنایت نسبت به ملت ایران است. نقض استقلال ایران است، نقض آزادی انسان است و به این دور باطل استبداد در ایران پایان نمی‌دهد، بلکه [عمر ] آنرا طولانی‌تر هم می کند. [هنوز] از یک رژیمی خلاص نشده باید گرفتار یک دولت دست نشانده دولت خارجی بشویم.

...اما آنها که مبارزه می‌کنند اولاً می‌دانند که کار سیاسی، غیر تفنگ دست گرفتن و خشونت بکار بردن است. کار مشکلی نیست، فکر راهنما و امثال این چیزها را هم نمی خواهد، هیچی نمی خواهد، زور است دیگر، تخریب است. [این] ساختن است که زحمت دارد. این زحمت انجام گرفته است، هم در دوره شاه، و هم بعد از آن، و حالا معلوم است که این رژیم رفتنی است و معلوم است که دمکراسی بر اساس استقلال و آزادی، حقوق انسان و حقوق ملی، جانشین طبیعی این رژیم است. این دستاورد کمی نیست که ما اینرا رها کنیم و دنبال بازیهایی از این نوع برویم که تازه[=حتی] اگر موفق هم بشود، می‌شود نوع لیبی [آن]! پریروز لوموند...، یک گروهی بعنوان تحقیق به بن غازی رفته بودند که ببینند اینهایی که می گویند شورای ملی چه کسانی هستند؟ اینها برگشتند و می‌گویند، آنچه که در سر اینها نیست، دمکراسی است. یک دسته هستند که می‌خواهند قدرت را از دست آقای قذافی دربیاورند و خودشان حکومت کنند. غرب هم نفعش را در این می‌بیند، این شده است که هواپیماها و هلیکوپترها و نیروی  دریائی و [مثال]اینها به جان [ملت] لیبی افتادند و شب و روز بر آن مردم بمب و موشک می بارند. این [نوع] موفق آن است. [نوع] ناموفق آن فاجعه است، ...، فضاحت ببار می آورد و رژیم از آن استفاده می کند، اولاً در ذهن مردم این را جا می اندازد که مخالفین این رژیم گویا، همین هایی بودند که...  آقای مدحی آنها را دست انداخته و به بازی گرفته [است]. ثانیاً ...

ایران در مرحله فعلی محتاج سخنگویی است که زبان حالش باشد، به مردم ایران حقوقش را یادآور بشود، در جامعه جهانی مبارزات مردم را منعکس کند، در جامعه جهانی از کسانیکه تحت ستم این رژیم قرار می گیرند دفاع کند و آینده ای را به جامعه پیشنهاد کند که جامعه انتخاب پیدا کند. دفعه قبل هم توضیح دادم که اولین امر اساسی اینستکه جامعه انتخاب پیدا کند. شما اگر بیایید بگویید من می خواهم قانون اساسی بدون تنازل اجرا بشود یا به عصرطلایی امام برگردم، این انتخاب نیست، بلکه ماندن در این رژیم است. جامعه ملی برای بازگشت به آن دوران سیاه به حرکت در نمی آید تا در ولایت مطلقه فقیه بماند! اینکه شما خواهان استقرار حاکمیت مردم باشید, ولایت جمهور مردم بخواهید یعنی تصمیم به زندگی گرفتید و این انتخاب روشنی است، شفاف است و هیچ ابهامی ندارد، وقتی این انتخاب را انجام دادید، انتخاب شما باید یک سخنگو در مرحله اول و یک بدیل در مرحله دوم داشته باشد که بتواند به جامعه این اطمینان را بدهد که اولا این خواست ملی در سطح ملی و در سطح جهان اظهار می شود، ثانیا در صورتیکه آن مردم به جنبش همگانی بربخیزد، رژیم استبدادی کنونی جانشین خواهد داشت که دولت حقوقمدار و تابع حاکمیت ملی است. درباره چگونه ایجاد شدن این آلترناتیو فراوان نوشته و گفته ام. در پاسخ به پرسش آخر شما هم باید عرض کنم که چهار نوبت برای تشکیل دولت در تبعید به من مراجعه شد.

... ایران در مرحله فعلی محتاج سخنگویی است که زبان حالش باشد، به مردم ایران حقوقش را یادآور بشود، در جامعه جهانی مبارزات مردم را منعکس کند، در جامعه جهانی از کسانیکه تحت ستم این رژیم قرار می گیرند دفاع کند و آینده ای را به جامعه پیشنهاد کند که جامعه انتخاب پیدا کند. دفعه قبل هم توضیح دادم که اولین امر اساسی اینستکه جامعه انتخاب پیدا کند. اول امر اساسی اینست که جامعه انتخاب پیدا کند. کار اول اینست. شما اگر بیایید بگویید من می خواهم قانون اساسی بدون تنازل اجرا بشود یا به عصرطلایی امام برگردم، این انتخاب نیست، [بلکه] ماندن در این رژیم است. جامعه ملی به حرکت در نمی آید برای بازگشت به آن دوران سیاه یا [باقی]بماند در ولایت مطلقه فقیه. ... [ قدم اول]، اینکه شما خواهان استقرار حاکمیت مردم باشید، ولایت جمهور مردم بخواهید، یعنی تصمیم به زندگی گرفته اید و این انتخاب روشنی است، شفاف [است]،  هیچ ابهامی در آن نیست. وقتی این انتخاب را انجام دادید، قدم دوم، انتخاب شما باید در مرحلهٔ اول یک سخنگو، در مرحلهٔ دوم بدیل داشته باشد که بتواند به آن جامعه این اطمینان داده بشود که اولا این خواست ملی در سطح ملی و در سطح جهان اظهار می شود، ثانیا در صورتیکه آن مردم به جنبش همگانی بربخیزد، رژیم استبدادی کنونی جانشین خواهد داشت، که دولت حقوقمدار، تابع حاکمیت ملی است. این آلترناتیو ایجاد می شود؟ فراوان راجع به آن نوشته و گفته ام .

...وقتی شما کاری را که باید کرد، قربانی این می کنید که فعلاً، آن[کار] زمان می برد، [و] فعلاً کار دیگری باید کرد، دائم در استبداد می مانید. پس این روشن شد، روش روشن شد، هدف روشن شد، آن نیرویی که باید در خدمت آن هدف قرار بگیرد روشن شد، رابطه با زمان هم روشن شد. حالا رابطه با مکان: قاعده است، زمین باید زیر پای آدم مبارز باشد. یعنی انسان به زمین نچسبد، باید در جائی قرار بگیرد که در آنجا بیشتر می تواند برای هدف کوشش بکند. چه در شهرها، چه در روستاها، شما اگر بخواهید جنبش بکنید، بترتیبی که در مهار...، حتماً شما باید در فلان میدان حضور پیدا کنید، خوب، اگر آن طرف[=  قوای قهریهٔ رژیم ] بداند که شما در فلان میدان می آیید، تمام قوایش را در آنجا جمع می کند، نمی گذارد شما اجتماع کنید. ...مکان باید در اختیار شما باشد. مهم این نیست که شما یک راهپیمائی راه بیندازید، [البته] اگر بتوانید مهم است، یعنی قوای قهریهٔ رژیم مانع نشود. اما آنطرف آن[= اما سوی دیگر قضیه] این نیست که اگر این ممکن نشد، دیگر کار دیگری نباید کرد. این تهران به این بزرگی! شما در همهٔ کوچه ها و محله ها و خیابان های تهران می توانید عمل بکنید. رژیم که آنقدر نیرو ندارد در تهران به این بزرگی پخش بکند. [بدین شیوه]شهر در اختیار شما در می آید. حالا اختیار دست شما نیست، برای اینکه بزمین چسبیده اید. در ذهن شما تا می گویند، مثلاً برای ٢٢ خرداد بیرون باید آمد، این است که در فلان محل های معین جمع بشوید، حالا یا شعار بدهید یا ندهید، خوب قبلاً  آن رژیم می رود آن محل ها را در اختیار می گیرد، حرکت شما را از بین می برد. بسیاری فکر می کنند که اگر مثلاً در سطح تهران پخش عمل بکنند، دنیا نمی فهمد که ایران در اعتاض است. نخیر خیلی عالی هم می فهمد. خیلی هم خوب می تواند بفهمد. و می تواند بفهمد که یک ملتی با فرهنگ، شیوه هایی خلق می کند، ابداع می کند، ابتکار می کند. شنیده اید که می گویند در ویتنام فرهنگ بر تکنولوژی پیروز شد. ویتنامی که اسلحهٔ آمریکایی را نداشت. تکنولوژی آمریکایی را نداشت. فرهنگ داشت، برای دفاع از خودش روش هائی  خلق می کرد که ارتش  آمریکایی نمی توانست آنها را بفهمد. نتیجه آن [ویتنامی] با فرهنگ خودش، بر تکنولوژی اینطرف غلبه کرد. خوب، شما در تهران اینکار را نمی توانید بکنید؟ یا در شهر های ایران نمی تواتید اینکار را بکنید؟ می توانید. اینها کارهای اصلی است. یک جامعه ای نباید از خودش سلب مسئولیت بکند، [از] حقوق خودش غفلت بکند، چون مسئولیت از حق می آید. استقلال حق هر انسان است، آزادی حق هر انسان است، حقوق انسان حق هر انسان است. حقوق ملی هم حق هر انسان است. شما باید به اینها عمل بکنید. اما همهٔ اینها را می خواهید ول کنید، چشم بدوزید به اینکه یک عده ای که بروند دولت در تبعید تشکیل بدهند و آنها قدرت های خارجی را بیاورند، آن امکانات را از قوای خارجی بگیرند، آنهم کفایت نمی کند، اسلحه و اینها، نه، اینها بجایی شما را نمی رساند. ملتی که نمی خواهد برای حقوق خودش عمل بکند، بیگانه نمی تواند ضامن حقوق او باشد. بیگانه برای این می آید که بر شما مسلط بشود.

و یک نکتهٔ دیگر بگویم... و آن اینست که قسمتی از سوأل شما ماند، بله آقا این چهار نوبت، نه اینهایی که این آقای مدحی رفته باصطلاح با آنها جلسات داشته، بُرده فیلم آنرا نشان داده، نه. چهار نوبت، بله، بمن مراجعه شد برای این دولت در تبعید. هر چهار نوبت با قاطعیت مخالفت شد. و یک چیزی را مردم ایران بدانند، و آن اینست: کسی که دارد با ایشان حرف می زند اول منتخب تاریخ ایران است در یک انتخابات آزاد. این غرب نمی تواند آلترناتیو درست بکند که این آدم[=ابوالحسن بنی صدر، منتخب مردم] درونش نباشد. برای اینکه افکار عمومی خود این غرب می پرسد، می گوید این شما برای دموکراسی می خواهید؟ این که منتخب آن مردم است توی آن آلترناتیو شما نیست، پس این قلابی است. این آن خدمتی است که من بشما مردم ایران، طی این سی سال کردم، دفعهٔ اول نیست، این آقای بوش هم، همان زمان که داشت تدارک جنگ با عراق و اینها را می دید، در پی ایجاد آلترناتیو بود. بوش پدر هم بر اینکار بود. به یمن اینکه شما بمن اعتماد کردید و رأی دادید در یک انتخابات آزادی، این برای شما شده است یک سرمایه. و این سرمایه در اختیار قدرت خارجی هرگز قرار نخواهد گرفت. سدّ راه این قدرت های خارجی است و نخواهد گذاشت که ایران برگردد به مدار بستهٔ استبداد وابسته.
http://www.youtube.com/watch?v=yhuVszRZxhc

lundi 27 juin 2011

آقای بنی صدر، نظر شما با اتحاد سلطنت طلب وجمهوریخواه چیست؟


ببینید، مردم ایران انقلاب کردند و به سلطنت پهلوی پایان دادند. آن شاه سابق بود که گفت صدای انقلاب را شنیدم، فرزند او هم قبول می کند که مردم ایران انقلاب کردند. حالا اگر کسی داغ تر از آش است، آ ن امری علی حدة است. ولی این دوتا، آن یکی صدای انقلاب را شنید و این یکی هم می گوید مردم انقلاب کردند، تمام. حالا یک عده هستند که سلطنت طلبند، بسیار خوب. برای همهٔ آن نیروهایی که دیدگاه هایی دارند که با دیدگاه های ما سازگار نیست، و مواضعی دارند که نسبت به قدرت خارجی و مداخلاتش در ایران با خط استقلال و آزادی نمی خواند، مثلاً : در ایران، شعار دادند مردم، جمعی از مردم، نمی شود گفت تعمیم داد به همه، اوباما یا با آنها یا با ما، یک شعار مردم است، من در مصاحبه با صدای آمریکا گفتم این در شأن یک ملت استقلال طلب صاحب غرور ملی نیست، شما ملت توانائید، می توانید این مستبدها را رها کنید. شعار شما باید این باشد اوباما، نه با آنها نه با ما. ما را بحال خود بگذار، ما خودمان حساب این مستبدها را می رسیم. این دیدگاه استقلال است. آقای رضا پهلوی جواب داده بله، درست است، آقای اوباما باید بگوید یا با این رژیم است یا با ماست. این دیدگاه، دیدگاه مراجعه به قدرت خارجی برای حل و فصل مسائل سیاسی در درون مرزهاست.

همانقدر که ما با مراجعات این رژیم به قدرت خارجی، مبارزه می کنیم، مخالف او هم که بگوید، همین روش را برود، با او هم باید مخالفت کنیم وگرنه که باید دوباره آقای ... یک دور که انقلاب کردیم که از آمریکا راحت بشویم، آقای خمینی گروگانگیری را انقلاب دوم گفت، آمریکا از پنجره وارد شد، محور سیاست داخلی تا امروز شد .امروز عده ای را دارند محاکمه می کنند، اینها یک زمانی خودشان بر ضد من کودتا کردند، امّا من با تمام وجود از حقوق آنها دفاع می کنم. این رژیم جنایت می کند وقتی اینها را محاکمه می کند در امری که حق آنها بوده. حق داشتند این انتخابات را قلابی بدانند. قلابی هست. من از این حق آنها دفاع می کنم. اما اینها زمانی بر ضد من کودتا کردند. آن یک حساب علی حدة دارد، دفاع از حقوق انسان تقدم دارد، باید از این حقوق دفاع کرد. مال هر کس که می خواهد باشد. خوب، [رژیم]می گوید آمریکا محرک اینها است. یک  مأمورسی آي ایی که نمی خواهیم اسم ببریم را گرفتیم توی زندان است، او طرح داده، اینها اجرا کرده اند. آقا این زندگی نیست که یک ملتی بخواهد بکند، دائم یک قدرت خارجی در کوچکترین امور زندگیش مداخله داشته باشد. از طریق یک قدرت. حالا فردا می خواهیم همین را بطریق دیگری تکرار کنیم؟ خوب حالا با اینها چه کار کنیم؟  

پیشنهاد من اینست که دعوا تمام. ما هیچ وقت هم با آنها دعوا نداشتیم، با دیگران هم نداریم. ما می گوئیم بیایید با هم همسو بشویم، آنها فحش می دهند. [فحش]بدهند. ولی ما به پیشنهاد خودمان باقی هستیم. مرحلهٔ اول هم سوئی، یعنی ما در این خط استقلال و آزادی عمل می کنیم برای اینکه جامعهٔ دموکراتیک پیدا کنیم که مردم ایران حاکم بر سرنوشت خودشان باشند. آنها هم در این خط عمل کنند. مرحلهٔ دوم، مرحلهٔ بررسی است. بنشینیم با هم ببینیم که چگونه عمل شده. واقعاً آنها وابستگی به قدرتهای خارجی را رها کردند؟ آنها و دیگران؟ یعنی همهٔ آنهایی که فکر می کنند ایرانی خودش کفایت ندارد، باید با قدرت خارجی کار این رژیم را ساخت. اگر معلوم شد که بله، یک مرحلهٔ باصطلاح توافق در همکاری. آن مرحله هم انجام شد، مرحلهٔ آخری می ماند شرکت در یک جبهه ای. دیگر مانعی برای همکاری وجود ندارد. در دنیا دشمن ها با هم آشتی می کنند، دلیل ندارد هموطنان ما نتوانند همدیگر را در دوستی و برادری بیابند. اما ترتیب دارد. اینکه  الان بگوئیم به به، با هم رفیقیم و  برادریم و بعد هم فردا ماجراهای گذشته از سر تکرار بشود، نه! چون وقتی قدرت شدی و پای قدرت به میان آمد، کسی که به قدرت وصل است، می زند، پدر جد تو را در می آورد، دوباره بساط را راه می اندازد. ما باید اطمینان پیدا کنیم که مسئله قدرتی توی کار نیست، مسئلهٔ حاکمیت مردم است، و این حاکمیت به مردم بر می گردد. 
http://www.youtube.com/watch?v=zUbAC5DAew8

در سوگ قارنا

چهارشنبه 21 شهریور 1358، شماره 68
   

     در میان ناباوری و بهت، خبر شدیم که به دِهی کردنشین حمله و عده بسیاری را قتل عام کرده اند.

    به رسالت صلح و وحدت امام که مبتنی بود بر برافکندن سلطه جابرانه یک اقلیت سیاسی وابسته، ضربه ای کاری تر از این ممکن نبود. چه کسانی جرأت کرده اند عائله و فرزندان امام خمینی را اینسان کشتار کنند؟ مقامات مسئول چه اقدامی برای مجازات سخت قتل عام کنندگان بعمل آورده اند؟ ...

    چرا نباید بدانیم که اینکارها زخمی است که به روزگار علاج نمی یابد. دست آویز دائمی است برای ایجاد کینه و برانگیختن دشمن ها. اگر مردم ببینند به سرعت و از روی عدالت، مسببان کیفر می شوند، دو نتیجه ببار می آید:

1- همه باور می کنند که در نظام حکومتی اسلامی میان هیچ گروه با گروه دیگر فرقی نیست.
2- مردم منطقه متوجه می شوند که اینگونه جنایت ها نتیجه تحریکات دشمنان انقلاب است و نه تنها یک زخم روانی درمان پذیر بوجود نمی آورد، بلکه سوابق ذهنی بد را هم از میان می برد و مردم کُرد و غیر کُرد هم احساس امنیت می کنند و هم دلشان با حکومت اسلام موافق می شود.

     وقوع این جنایت با همه هشدارهای امام و با وجود چند سرمقاله که ما نوشتیم، زنگ خطر بزرگی است: دشمن هیچ ضعف و تعصبی را بلااستفاده نمی گذارد و می خواهد آتش کینه را تیز و تیزتر کند تا بازار توطئه هیچگاه از رونق نیفتد.

به خواهران و برادران کُرد هشدار که:
1- انقلاب هیچ سودی در این جنایات نمی تواند داشته باشد. چرا که رهبران انقلاب مصممند وحدت کشور را از راه خنثی کردن توطئه ها و بوجود آوردن محیط تفاهم و جوّ سازندگی فراهم آورند و اینگونه جنایت ها بیش از همه، اعمالی هستند علیه انقلاب و هدف های انقلاب. هر باانصافی، انصاف می دهد که این اعمال به قصد لکه دار کردن انقلاب ایران انجام گرفته اند.
2- رهبر انقلاب، رهبری دینی و انقلاب ایران، انقلاب اسلامی است و بنابر این بدنام کردن این انقلاب در تحول امروز و فردای کشورهای اسلامی و همه کشورهای زیرسلطه و مستضعف جهان اثرات زیانبار بسیار بجا می گذارد. از اینروست که شب و روز در جهان علیه انقلاب اسلامی ما تبلیغ می کنند و از جمله همین واقعه را بزرگتر از آنچه در تصور گنجد، بزرگ کرده و تا ممکن است هولناک جلوه داده اند. چه کسی نمی داند که اگر معنویت عظیم امام نبود، این یک نمونه زشت جنایت، نمونه های پرشمار و بسیار زشت تر می شد؟ اما دشمن از اینگونه اتفاقات استفاده می کند، تا خشونت و استبداد بی حد و حساب رهبری را تبلیغ کند.
3- انقلاب ما، بیشتر از سلاح معمول، از اسلحه معنویت استفاده کرده است. ایجاد روحیه شهادت و برادری و ایثار که از برکت رهبری امام، بوجود آمده است، با اینگونه جنایت ها صدمه جدی و جبران ناپذیر می بیند و دشمن می خواهد با تحریک و توطئه و جنایت همین معنویت را که سلاح بزرگ ملت ما است کُند و بی اثر سازد. این جنایت ها دیگر محلی برای تجلّی روحیه ایثار نمی گذارد و فردا که سختی ها و طوفان ها برخیزد، دل ها یکی نخواهد شد تا در برابر آن ها ایستادگی متحد و یکپارچه ممکن گردد.
4- یکی از بنیادهایی که ره آورد انقلاب است، سپاه پاسداران است. که در هر جا حماسه جانبازی و شهادت سروده اند. اینگونه جنایات فرصتی است برای تبلیغات شدید علیه سپاه و بی اعتبار کردن آن. وقتی این بنیاد بی اعتبار شد، بنیادهای مانده از دوران رژیم سابق پراعتبارتر می شوند و تمایلات قدرتمداری در آن ها قوت می گیرد و این همان خطری است که توطئه ها را بوجود می آورد و توطئه ها بوجود می آیند تا این تمایلات را برانگیزند.
5- وقتی حتی در دوران انقلاب اسلامی هم نتوان دعواهای قومی و عصبیت های منطقه ای را از میان برد و بعکس کینه ها و عصبیت ها تشدید نیز گردید، البته براحتی می توان به افکار عمومی قبولاند که کینه ها و عصبیت ها از بین رفتنی نیستند و اداره جامعه ای که در آن ضدیت ها تا این حد کینه توزانه اند، جز با زور سازمانیافته یعنی همان سازمان های ویژه فشار و اختناق (ساواک و شهربانی و ارتش و ...) ممکن نیست. و این جنایت ها برای آن انجام می گیرند تا که آن کینه های قومی و این تمایل را بوجود آورد. رژیم های گذشته ایران از جمله محصول آن کینه و این تمایل بوده اند.
6- با پاکسازی کردستان، فرصتی بوجود می آید تا مردم در آزادی و بدون بیم از حضور جابرانه اقلیت هایی نظیر حزب دمکرات، انقلاب اسلامی را لمس کنند و با تمام وجود بدان بپیوندند. اینگونه جنایت ها موجب می شود که آن گروه ها نه تنها از بین نروند بلکه در طول زمان از عاطفه مردم برخوردار شوند و از نو قوت بگیرند و فتنه ها و فسادها بوجود بیاورند.
     با توجه به دلایل بالا و دلایل دیگری که هنوز می شود شمرد و ما محض اختصار از ذکر آن ها صرفنظر می کنیم، جای تردید نمی گذارد که اینگونه جنایت ها علیه انقلاب است. و جای هیچگونه تردید نیست که امام از سر خون فرزندان بیگناه خود آسان نمی گذرد و با همان قاطعیتی که ویژه او است جنایتکاران را کیفر خواهد داد.

    بر ما بود که در برابر این جنایات سکوت نکنیم و بر ما است که به مردم کشور هشدار بدهیم که نباید در مقابل جنایاتی چنین هولناک لاقید بمانند. همه باید بکوشند تا معنویت اسلام در همه جا تقویت کنند و با تعصب ها و کینه های منطقه ای و غیر آن با قاطعیت مبارزه کنند. هیچکس نباید از یاد ببرد که در برابر انقلاب و شهدای انقلاب و خون بیگناهان ما مضرتر است. دولت و روحانیت و رسانه های گروهی باید از جنایت درس عبرت بگیرند و محیط را با سرعت سالم بگردانند. تشدید و تشددها را از بین ببرند. وگرنه آتش ها زیر خاکسترند و هر حادثه ای می تواند موجب زبانه کشیدن آتش بشود.

منبع: کتاب صد مقاله، به ضمیمه مشکلات سیاسی ایران

mardi 21 juin 2011

اولین مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر یک روز پس از خروج از ایران.کمتر موردی شده که بعد از کودتایی مردم این حد مقاومت کرده باشند.

خبرنگار بی بی سی شاداب وجدی، ٨ مرداد ١٣٦٠: اولین سوأل ما ، همان سوألی که فکر می کنم همهٔ مردم ، چه موافقین شما، چه مخالفین شما از خودشان می کنند، و آن این است که چرا برای مبارزه در ایران نماندید و آمدید خارج؟ منتخب مردم ایران ابوالحسن بنی صدر: می دانید که بعد از دوم مرداد[ ١٣٦٠] وضع متفاوت است با قبل از دوم مرداد. در دوم مرداد[١٣٦٠] مردم ایران با عدم شرکت در انتخابات، در حقیقت رأی خودشان را پنجم بهمن ١٣٥٨ از نو تأیید کردند. بنابراین وظیفهٔ سنگینی بر عُهدهٔ من قرار گرفت در دفاع از انقلاب و دست آوردهای انقلاب که همه به تاراج رفتند. شاداب وجدی: شما ١٢ میلیون و پانصد هزار رأی را که برای محمد علی رجائی، یعنی رأیی را، رقمی را که اعلام شده، شما قبول ندارید و می گویید که صحیح نیست؟ ابوالحسن بنی صدر: این رأی، حاصل جمع آرائی است که در انتخابات  ریاست جمهوری ، من و آقای مدنی آورده بودیم. شما می توانید از نو آن دو رقم را جمع کنید، به این حاصل جمع می رسید، و ساختگی است. حقیقت اینست که اینها نتوانستند در تمام کشور با همهٔ تهدید و  تطمیع و همه کار، به ٣ میلیون رأی برسند، طبق گزارشاتی که وزارت کشور خودشان داده اند، البته گزارشات علنی نیست، داخلی خودشان است. شاداب  وجدی: شما همیشه گفتید که اکثریت مردم ایران پشتیبان شما هستند. چرا موقع معزول شدن شما و بعد از آن مردم به این نسبت مقاومت کمی نشان دادند و چرا روحانیونی که قبلاً در مخالفت با آیت الله خمینی و جمهوری اسلامی، اعلامیه هایی داده بودند، مثل آیت الله قمی و آیت الله محلاتی و حتی نوهٔ آیت الله خمینی، این مدت سکوت کردند؟ ابوالحسن بنی صدر: والله، اینکه مقاومت کم کردند، این حرف نابجایی است، برای اینکه کمتر موردی شده که بعد از کودتایی مردم این حد مقاومت کرده باشند. چند نفر تا حالا اعدام شده اند؟ شاداب وجدی: بیش از دویست نفر. ابوالحسن بنی صدر: سیصد نفر، نزدیک به سیصد نفر اعلام شده، و حالا اعلام نشده هم فراوان است. تظاهرات مردم را برگبار بستند، این مقدار اعدام و تعداد زندانی ها که از حد و  شمار بیرون است، و عدم شرکت در رأی دادن، مسأله ای است عیان و آشکار. و آنچه از مقاومت انجام می گیرد که بنظر وضع را در آیندهٔ خیلی نزدیک تغییر خواهد داد، همه نشانه هایی است از مقاومت مردم. شاداب وجدی: در مورد مخالفت آیت الله قمی و محلاتی و نوهٔ آیت الله خمینی نظرتان ...؟ ابوالحسن بنی صدر: شما می دانید که آیت الله قمی که دو هفته پیش، برای بار چندم مورد حمله قرار گرفت و کتک خورد. وضعیتی نیست که در این وضعیت  شما فکر کنید کسی امنیتی، کمترین امنیتی دارد برای اظهار نظر. شاداب وجدی: با بیرون آمدن شما و آقای مسعود رجوی از ایران، فکر می کنید مقاومت کمتر بشود یا بیشتر ؟  آیا چه نوع خواهد بود؟ آیا ممکن است اعتصاب و چیزی باشد؟ ابوالحسن بنی صدر: ما تا وقتی که به مسابقهٔ میان اعدام و انفجار پایان بدهیم، به تلاش ادامه خواهیم داد. و ایران راه دیگری ندارد، جز اینکه آزادی هایی که انقلاب برای استقرار آنها انجام گرفت، در ایران مستقر بشود. شاداب وجدی: شما با مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق آمدید و این نشانهٔ یک نوع کاری است که قبلاً هم اعلام شده بود و مجاهدین صریحاً شخص آیت الله خمینی را مسئول آواره های جنگ و اعدام و شکنجه و نابسامانی های دیگر می دانند. شما هم همین نظر را دنبال می کنید؟ نظر شما الان نسبت به آیت الله خمینی چیست؟   ابوالحسن بنی صدر: من خودم هم در سه هفته پیش یک پیامی برای ایشان فرستادم مفصل، و در آنجا شرح دادم که اینها، وضعیت کشور، مسئولیت هایی نیست که بشود ایشان را مبری از آنها دانست. وقتی که خود ایشان تأیید می کنند اعدام کودکان ١٣ ساله را، و تیر اندازی بروی تظاهرات مردم را، و این وضعیت غم انگیز اقتصادی را، و مشکلات دیگری را که کشور دارد. شاداب وجدی: در صورتی که پیروز بشوید، چه برنامه ای برای ادارهٔ  ایران دارید در آینده؟ ابوالحسن بنی صدر: والله یک میثاثی در ١٥ ماده ما منتشر کردیم که من بخواهم اینها را حالا بگویم، مفصل خواهد شد، استقرار آزادی ها است، پایان دادن به جنگ های داخلی و خارجی است، بهبود وضع اقتصادی است بسود مردم زحمت کش، و کاستن از فشار دیوان سالاری حاکم که در دوران انقلاب با کمال تأسف گسترش بیشتری هم پیدا کرده، و بسیاری مطالب دیگر. شاداب وجدی: شما خودتان به یک شخصیت باصطلاح میانه رو و اهل مدارا و با سعهٔ صدر شناخته شدید، در حالی که سازمان مجاهدین خلق بهر حال یک مقدار ممکن است روشهای افراطی را بخواهند دنبال کنند. فکر می کنید در آینده تلفیق این دو تا چطور باشد؟ ممکن است؟ ابوالحسن بنی صدر: فکر من اینست که در ایران باید همهٔ گرایش ها در یک جبهه ای متحد بشوند، یک گرایش تنها نیست که می تواند کاری از پیش ببرد. این میانه روی، این تبلیغ غلطی است، بلحاظی که من معتقد به عدم زور هستم ، یعنی فکر می کنم برای حل مسائل ما محتاج نیستیم روش های اختناقی و استبدادی بکار ببریم. نه معنایش این است که من معتقد به تغییرات بنیادی نیستم. عقیده ام این است که تغییرات بنیادی را می توان از راه توضیح برای مردم و بالا بردن شعور و وجدان عمومی، بهتر حل کرد. چنانکه خود من در بسیاری از زمینه ها عمل کردم و نتیجهٔ خوب هم گرفتم. شاداب وجدی: نحوهٔ فعالیت های شما در فرانسه چطور خواهد بود؟ ابوالحسن بنی صدر: والله فعالیت در ایران است که باید انجام بگیرد، و من اگر از ایران خارج شدم برای رشد مقاومت در ایران است و من در رابطه با فعالیت ایران می توانم فعال بشوم. شاداب وجدی: ممکن است که برای شنونده های ما بگویید که چطور از ایران خارج شدید؟ چون گزارش داده شده بود که شما با همکاری...، یعنی مجاهدین خلق ترتیب دادند، در حالی که هواپیما، هواپیمای ارتشی است و خلبان نیروی هوائی ایران ظاهراً. ابوالحسن بنی صدر: بله، خلبان سرهنگ معزی است و یک طرحی را برای خارج کردن من، در ایران تنظیم کردند باتفاق سازمان مجاهدین خلق، و بمن اطلاع دادند. ساعت هشت و نیم بعد از ظهر دیروز به فرودگاه مهرآباد آمدم، در پایگاه هوایی سوار هواپیما شدم. هواپیما پرواز کرد، آمد پاریس. شاداب وجدی: پس از اینقرار مثل اینکه... ، حکومت در آنجا...، کاملاً در کنترل نیست؟ ابوالحسن بنی صدر: خوب من بشما می گویم که ما در آنجا قوی تر از حکومت ایم، منتهی مسأله اینست که ما نمی خواهیم این مسابقهٔ بین انفجار و ترور برای مدت طولانی دوام بیاورد. می خواهیم بلکه زودتر کشور از این مصیبت آسوده بشود.