dimanche 29 mai 2011

نامه بنی صدر به خمینى در ۰۶/۰۳/۶۰: آنچه فرمودید، براى مجلس و جمهورى مرگ آور بود

دیگر نمیخواستم مزاحمت فراهم آورم. اما دو منظره‏ئى که پیشارو دارم برآنم میدارد که آخرین تلاش را بعمل درآورم و بشما عرض کنم، تصمیم شما در سرنوشت اسلام و کشور تاثیرى تعیین کننده پیدا کرده است و باید این تصمیم را اتخاذ فرمائید:
دو منظره:
۱ - اینک که عملیات در الله اکبر با پیروزى کامل قرین شده‏اند امیدوارم نظر اینجانب را صائب مى یابید و میتوانم بدون بیم از ناباورى شما، عرض کنم اگر از پشت خنجرى را که پیاپى فرود مى‏آورند، دیگر فرود نیاورند و ۳ ماه مهلت بدهند، رژیم بعث عراق شکست کامل میخورد و معنى این شکست اینهاست:
منظره اول:
- همانطور که خود غالباً میفرمائید، در داخل کشور گروه‏هاى مسلح سر جاى خود مى‏نشینند و امنیت و یکپارچگى کشور و رژیم جمهورى اسلامى از خطرها نجات مى‏یابند.
- در مردم امید باینکه با کار و تلاش خود میتوانند بحرانهاى اقتصادى و سیاسى را از بین ببرند بوجود مى‏آید و همه چیز در روحیه و عمل این ملت تغییر مى‏کند، در نتیجه
- باور به حکومت اسلام جاى ناباورى را مى‏گیرد و درس خوانده‏ها نیز از در تمایل به اسلام در مى‏آیند و استعدادها در جهت استحکام دین و حکومت آن بکار مى افتند.
-          در منطقه و در جهان، تغییرات شگرفى روى میدهد. سرنگونى رژیم بعث عراق مقدمه تغییرات عظیمى مى‏گردد که از باور مردم به توانائى خود، وقتى بدان پى مى‏برند، حاصل مى‏گردد.
براستى این جنگ که براى نابود کردن جمهورى اسلامى براه انداختند، خود موجب پیدایش عصر سوم تاریخ بشر مى‏گردد. شما در جائى از تاریخ قرار گرفته‏اید که میتوانید بنیان گذار این عصر بشوید یا امید به پیدایش آنرا از بین ببرید. باین جهت بود که نوشتم تصمیم شما تعیین کننده است (۱).
این معنى از دشمن پوشیده نیست. عین بیانات آقاى کیسینجر را مى‏آورم و تقاضا مى‏کنم با دقت درآن نظر فرمائید:
منظره دوم:
از سخنرانى کیسینجر در بازگشت از خاورمیانه در انجمن یهودیان واشنگتن:
«اگر انقلاب ایران بخواهد به خارج مرزهاى خود صادر شود، باید موانع بسیارى که در پیش روى او هستند را حل کرده سپس به اهداف خود برسد».
این موانع بسیارند از جمله اختلافات مذهبى و قومى، بحرانهاى اقتصادى و سیاسى، اختلافات مرزى با عراق، در نهایت اگر از تمام این موانع سالم عبور کنند، باید مسائل خود را با کشورهاى خلیج فارس حل نماید، ولى اطمینان داشته باشید که تا آن روز، اسرائیل به اهداف نهائى خود دست یافته است.
بدینقرار برکسى که خاورمیانه را بروزى درآورده است که مى بینیم و بقول کارتر، نقشه بردن شاه را به آمریکا براى روى کار آوردن جمهوریخواهان اجرا کرد، روشن و واضح است که پیروزى انقلاب اسلامى ما، تمام نقشه‏هاى امریکا را برهم خواهد ریخت و مانع از رسیدن اسرائیل به هدفهاى خویش مى‏گردد. پس باید برایش هفتخوان درست کرد تا انقلاب در زادگاه خویش یعنى ایران از بین برود. چگونه؟!
اختلافات مذهبى و قومى، که از اول انقلاب بدان مشغولمان کرده‏اند و با وضیعت موجود و در صورت از بین رفتن امید به استقرار یک دستگاه حکومتى ثابت، به بلوچستان و نقاط دیگر نیز سرایت خواهد کرد و اگر خداى ناکرده در جنگ شکست حاصل شود، ایران بدتر از لبنان خواهد شد.
بحرانهاى اقتصادى: قیمتها ۳ برابر سال ۱۳۵۴ شده‏اند، صنعت و کشاورزى در بدترین وضعیت هستند و بودجه‏ئى که آقاى رجائى به مجلس برده است، خود از آن هیچ نمیداند و دست پخت آقاى بهزاد نبوى است، آنرا به بحران غیر قابل حل، خواهد کشاند. در این اقتصاد دو جا مانده است که هنوز فعال است، نفت و بانک و بخدا قسم مثل روز روشن است که میخواهند این دو جا را هم از کار بیاندازند.
- اختلافات مرزى با عراق، یعنى همین جنگ. این سخن که اینجانب با شوراى قضائى و مجلس و شوراى نگهبان مخالف هستم، صحیح نیست. مساله در رابطه با جنگ معنى پیدا مى‏کند. مسئولیت جنگ را برعهده اینجانب گذاشته‏اید و این جنگ از هر نظر در تاریخ ایران بلکه جهان بى نظیر است. در حالى این جنگ شروع شده است و ادامه یافته است که:
- هیات وزیران که در صلح و بطریق اولى در جنگ باید هماهنگى کامل با رئیس جمهورى داشته باشند کار عمده اش مقابل کردن مجلس و دستگاه قضائى و... با رئیس جمهورى است.
- شورایعالى قضائى مخالف است
- شوراى نگهبان مخالف است
- رادیو و تلویزیون مخالف است و روزنامه‏ ها هم.
- کشور در بحران اقتصادى است
- قدرتهاى خارجى همه مخالفند و ما نمیتوانیم اسلحه تهیه کنیم. اگر عاقل باشیم میدانیم که کشورهاى صنعتى حاضر نمیشوند بازار وسیع عرب با قدرت خریدى حداقل سالى ۱۰۰ میلیارد دلار را بخاطر ما از دست بدهند
- ضد انقلاب، بنى‏صدر را دشمن اصلى مى‏شناسد.
- جنگ داخلى و ناامنى داخلى بغایت است.
آیا هرگز چنین جنگى کسى دیده است و در تاریخى خوانده است ؟
و تازه آقاى کیسینجر فکر کرده است، اگر ما از اینهمه جان سالم بدر بردیم، نقشه دیگرى در خلیج فارس (بگمان قریب به یقین، یا مثل حادثه کردستان را در بلوچستان براه انداختن) باجرا بگذارد.
در این اوضاع سخت، بخدمت شما عرض کردم که همه اینها یکدسته بیشتر نیستند که بخشى از حزب جمهورى باشند. به شما عرض کردم که مقصود حذف رئیس جمهورى است بقصد پایان دادن باین رژیم اسلامى. بشما عرض کردم که اینها ترکان خاتون هستند، سلطه مغول زمان یعنى امریکا و نابودى ایران را بر پیروزى ما در این جنگ ترجیح میدهند.
در صورت استعفاى اینجانب وضیعت زیر محتمل است:
- روزى که آقاى رجائى همراه دو تن از اعضاى شوراى نگهبان بخدمت شما آمدند باید برشما معلوم شده باشد، که این دو تن بى طرف نیستند، در غم قانون اساسى نیستند، جزو یک گروه هستند و در پى حاکمیت انحصارى آن گروه هستند. باید بآنها میفرمودید که استعفاء کنند (۲)، باید مى‏پرسیدید پس گرفتن لایحه‏ئى که دولت به مجلس آورده است چرا دلیل ضعف مجلس مى‏شود؟ و چرا باید قوت مجلس در ضعف رئیس جمهورى باشد؟ و اینکه آقایان کاسه داغ‏تر از آش شده‏اند، و بر خلاف اصل ۱۱۳، از مجلس خواسته‏اند، اختیار عزل و نصب در ارتش را هم از اینجانب سلب کنند. باین ترتیب و در این اوضاع سخت، اینجانب دیگر قادر به اداره جنگ نخواهم شد. بنابراین:
وضع فعلى از بین خواهد رفت. معلوم باشد که جریان نظامى بسود ما شده است و با جوابى که هیات غیر متعهدها داده است و خبرگان خود را باینجا میفرستد، اینطور پیدا است که دشمن نیز به پیشنهاد غیر متعهدها گردن گذاشته است. بنابراین حداقل تمامیت ارضى کشور محفوظ میماند. باز قضیه گروگانها نشود، که این بار دیگر مسئله چند صد میلیون دلار نیست، مسئله بقاء کشور در میان است.
با توکل بخدا و از آنجا که بخاطر نجات میهن اسلامى و رژیم جمهورى اسلامى خود را در آتش و خون افکندم، وضعیت نجات پیدا کرده و امروز با اطمینان مى‏گویم اگر مجال بدهند، نه تنها پیروز مى‏شویم، بلکه عصر سومى در تاریخ آغاز مى‏کنیم. اما اگر اینجانب براثر بازیهاى این آقایان و اجراى طرح کودتاى خزنده ناگزیر کنار بروم، یکى از ۳ احتمال زیر ممکن الوقوع است:
۱- روند فعلى جنگ ادامه پیدا کند،
۲- دشمن با استفاده از وضیعت روانى که بوجود مى‏آید، حمله کند و یکى دو جاى دیگر را بگیرد.
۳- نیروهاى نظامى، بتوانند وضیعت فعلى را حفظ کنند.
براى اینجانب تردید نیست که اگر قرار بود، احتمال اول صورت وقوع پیدا کند، هیچکدام از این کارها انجام نمیگرفتند. بنابراین وقوع یکى از دو احتمال دوم و سوم قطعى است و این آغاز یک سرنوشت شومى براى کشور و اسلام است.
ایران موافق نقشه آقاى کیسینجر، لبنان دیگرى خواهد شد و ضد انقلاب اسباب دست امریکا خواهد شد و امریکا تمام توجه خود را صرف اجراى سیاست خود از طریق ضد انقلاب خواهد کرد.
اما با تصویب قانون خلاف قانون اساسى و ایران و اسلام برباد ده، اینجانب نمیتوانم بمانم، تصویب این قانون بمعناى برکنار کردن رئیس جمهورى است چرا که:
۱- دولت آقاى رجائى برخلاف قانون اساسى باینجانب تحمیل شد (پیغامى که آقاى موسوى اردبیلى آورد) (۳)
۲ - حق تصویب از رئیس جمهورى سلب شد
۳ - حق نظر او در باره اداره رادیو و تلویزیون از بین رفت.
۴ - و اینک تمام حقوق رئیس قوه مجریه و فرمانده کل قوا نیز دارد از بین مى‏رود.
اینها هستند حقایق مسلم و اینکارها عبث انجام نمیگیرند و همان کودتاى خزنده است که دارد انجام مى‏گیرد.
و کنار رفتن رئیس جمهورى تنها در جنگ موثر نمیشود، از بین رفتن امید بحل مشکلات کشور از طریق تفاهم و حکومت قانون است و همین امر در جامعه یاس و سرخوردگى پدید مى‏آورد.
بهرحال ممکن است بیایند خدمت شما و بگویند، همه چیز بهتر از به، خواهد شد اینجانب تکلیف خود دیدم که احتمالى را که بوضوح مى‏بینم شرح کنم. بار دیگر یاد آور مى‏شوم که از وقتى بخدمت شما نامه مى‏نویسم یعنى از سالها پیش تا امروز بیاد نمى‏آورم که پیش بینى اینجانب خلاف از آب درآمده باشد.
با توجه بحقایق بالا بنظرم یکى از راه‏حل‏هاى زیر باید عمل گردد:
۱- اینجانب همانطور که دو هفته پیش نیز عرض کردم، مطلب را بمردم بگویم و استعفا کنم.
۲- به آقایان تکلیف بفرمائید دست از بین بردن قانون اساسى بردارند و یک دولت لایق و کارآمد که نشانه هماهنگى میان مجلس و رئیس جمهورى باشد، برسر کار بیاید. این قانون خلاف قانون اساسى پس گرفته شود و مسکوت بماند.
۳- اجازه بفرمائید مردم خود تکلیف را معلوم کنند. در مقام شما است و مایه استحکام جمهورى اسلامى و حضور واقعى مردم در صحنه میشود اگر مردم بیایند راى بدهند و طبق نظر مردم وضیعت روشن بشود. وضیعت فعلى بهیچرو شبیه سال ۱۳۳۲ نیست و آن سابقه ذهنى که شما دارید، نباید موجب مقایسه‏ئى بشود که از اساس بى بر و پایه است.
خدا میداند و امروز شاید بسیارى از مردم میدانند که اینجانب از قبول مسئولیت ریاست جمهورى، طالب عنوان و... نبودم. خطر و خطرهاى بزرگ متوجه کشور میدیدم و مى‏بینم و اینک نیز درگذشتن از این عنوان برایم چون آب نوشیدن، آسان است. توکل را بخدا کردم و پس از استخاره از قرآن کریم، این نامه را نوشتم و پناه برخدا که به مسئولیت خود عمل کرده باشم.
آیه از سوره کهف و مربوط به داستان ذوالقرنین. براستى ما میتوانیم همان نقش را داشته باشیم و جهان را دگرگون کنیم اگر


ابوالحسن بنى صدر
۶ خرداد ۱۳۶۰

ضمیمه


چند واقعیت در رابطه با بیانات امروز شما:
۱- اقرار به ضعف این مجلس و دولت مخلوق آن. در واقع اگر مجلس، همان بود که باید مى‏بود محتاج اینطور حمایت نبود. مقایسه بفرمائید مجلس اول جمهورى اسلامى را با مجلس اول مشروطیت، ضعف این مجلس بیشتر دستگیر و چشم‏گیر مى‏شود. آن مجلس کارش حامیش بود و توانست در برابر سلطنت ۲۵۰۰ ساله بایستد، این مجلس باید یک روز در میان رهبر انقلاب حمایتش کند.
شما میتوانستید ضعف را با قوت عوض نکنید. رئیس جمهورى هم به راى همین مردم انتخاب شده است، اما حامى او کارش بوده است. مردم او را پذیرفته‏اند. هر روز و هر ساعت همه او را میکوبند و او در نظر مردم محبوبتر میشود.
آنچه فرمودید مرگ آور بود، براى مجلس و جمهورى، چرا که قوت جمهورى را ضعف کردید و ضعف جمهورى را قوت (۴).
همانطور که حمایتهاى شما موجب ادامه حکومت موقت نشد در آینده‏ئى نزدیک متوجه خواهید شد، نهادى که خود قادر به دفاع از اعتبار خود نیست، با حمایت دوام نمى‏آورد و مجلس که خود محتاج اینحد از حمایت است که مخالفانش محدورالدم مى‏شوند، آنقدر ضعیف است (۵) که نمیتواند خواستار جمهورى بشود. ضربه‏ئى که بدست شما به اعتبار مجلس زدند، کشنده بود و امیدوارم اشتباه کرده باشم.
۲- اینکه در این جمهورى یک زبان بیشتر حق رواج ندارد و آن زبان تهدید است، ضربه دیگریست که باعتبار جمهورى خورد.
۳- اما اینجانب همانطور که گفته‏ام روى عقیده، اگر ۳۵ میلیون جمعیت ایران باتفاق هم جانب اینجانب را بگیرند، مقابل شما نمیشوم. بخاطر اسلام و مصلحت خود این مردم چنین نمى‏کنم (۶). یقین دارم که شما محتاج مردى که عقیده و صداقت و لیاقت را اساس کار خود قرار داده است، میشوید، امیدوارم که دیر نباشد و کار از کار نگذشته باشد.
بعد از بیانات که خطاب به وکلاى مجلس فرمودید:
۱- فرماندهى بدون قدرت و اختیار معنى ندارد
۲- رئیس قوه مجریه که اسم بى مسمى باشد کسى نشنیده است
۳- وقتى ۱۳۰ تن از وکلاى مجلس در دور دوم با مشارکت ۶،۵ میلیون راى دهنده وکیل شده‏اند یعنى ۲۸ درصد از راى دهندگان در راى شرکت کرده‏اند و این وکلا بر فرض صحت انتخابات نماینده ۱۵ درصد مردم بیشتر نیستند، آن مجلس نیست که شما میفرمائید:
- اگر تقلید از غرب است، در آنجا وقتى تنها ثلث بلکه کمتر از ثلث راى دهندگان در انتخابات شرکت مى‏کنند، تجدید انتخابات بعمل مى‏آورند.
- اگر اسلام است، نماینده و وکیل قیم نیست، و باید طبق میل موکل عمل کند و ثانیاً وکلاى ۱۵ درصد مردم چه حق دارند درباره صد درصد مردم تصمیم بگیرند؟
- اکثریت شوراى نگهبان و مجلس و شوراى عالى قضائى و دولت رجائى همه یک حزب هستند و این حزب در جامعه در اقلیت محض است. بزور گرفتن و بستن و شکنجه و... میخواهد حکومت کند. نمیتواند و کشور را بخطر مى‏افکند.
زمان، زمان شجاعت و صداقت و صراحت است. اینجانب آماده‏ام تا دژخیمان این رژیم، مرا ببرند و بکشند اما نمیتوانم نسبت بخطرى که موجودیت ایران و اسلام را تهدید مى‏کند لاقید بمانم و با سکوت خود در این جنایت بزرگ شرکت کنم. بنابراین آماده‏ام تا از شن‏هاى داغ خوزستان به سلولهاى اوین نقل مکان کنم. آقاى قدوسى و لاجوردى دقیقه شمارى مى‏کنند و دژخیم‏ها دندانهاى خود را تیز مى‏کنند:
واقعیت همان چیزى است که برسر مردم و کشور مى‏آید. هندوانه دانه‏ئى ۴۰ تومان رضایت نمى‏آورد. گفتن این حرف که مردم ناراضى نیستند خود را راضى کردن است. خطرها از هر سو سربرآورده‏اند و کشور را در میان گرفته‏اند از شما توقع نبود که بفرمائید یا باید وضع موجود را بپذیرید یا بروید بخانه یا بخارجه. این همان لحن شاه سابق است. از کجا به کجا آمده‏اید؟ اینست پاداش جان کندنهاى شبانه روزى؟ کشور را هر طور میخواهید اداره کنید، اینجانب زیربار ننگ شرکت در نابودى ایران نمیروم. خداحافظ. اگر حرف و صرف حرف نیست، دولت آقاى رجائى برخلاف قانون اساسى تشکیل شده است، برخلاف قانون اساسى در مورد گروگانها عمل و بکشور خیانت کرده است، پس چرا برسر کار است؟


توضیح


یادآور مى‏شود که در این تاریخ، تکلیف پیشنهاد هیأت کنفرانس عدم تعهد تا حدود زیاد معلوم بود. با آنکه در همین روز آقاى خمینى در حضور «نمایندگان» مجلس انتخاب خود را کرده و در پاسخ به پیشنهاد همه پرسى، گفته بود اگر همه ملت ایران موافقت کند، من مخالفت مى‏کنم، بنى صدر این نامه را که یکى از مهمترین اسناد تاریخ ایران است به او نوشت و در آن، مشخصات هر یک از دو انتخاب را برشمرد و
۱- او تصمیم شوم را گرفت و سرانجام به ملت، به دین و به خود جام زهرآلود را نوشاند
۲- آقاى رجائى و دو تن از اعضاى شوراى نگهبان نزد آقاى خمینى رفته بودند که پس گرفتن لایحه «لغو فرمان همایونى»، سبب ضعف مجلس مى‏شود و البته او را با تصویب آن موافق کردند. بدیهى است لایحه سلب اختیار رئیس جمهورى بود و از راه فریب به آن «لغو فرمان همایونى» لقب داده بودند. رفتار امروز «شوراى نگهبان» با مجلس که از کودتاى خرداد ۱۳۶۰ بدینسو، برهمین منوال است و مسلم مى‏کند، هدف نه تقویت مجلس که کودتا بود.
۳- اشاره است به پیغام آقاى خمینى توسط آقاى موسوى اردبیلى: انتخاب نخست وزیر را به مجلس بگذارید.
بنى صدر، این ضمیمه را بعد از اطلاع از سخنان آقاى خمینى نوشته است و:
۴- وقتى کسى مى‏گفت «میزان راى مردم است» بگوید اگر ملت موافقت کند، من مخالفت مى‏کنم، قوت جمهورى را که «راى ملت» بود، ضعف و ضعف جمهورى را که تدارک کودتا بر ضد رئیس جمهورى منتخب مردم بود، قوت کرده است.
۵- آقاى خمینى، پیش از ۲۵ خرداد که در آن گفت: «جبهه ملى از امروز مرتد است»، در ۶ خرداد، حربه تکفیر را بلند کرد و گفت کسى که مکتبى را مسخره کند، زنش بر او حرام مى‏شود و خودش هم باید مقتول باشد! علامت آنست که آقاى خمینى رهبری مرحله پایانى کودتا را خود برعهده گرفته بود.
۶- با وجود همه آنچه به شهادت این اسناد، از ابتداى انتخاب بنى صدر به ریاست جمهورى، آقاى خمینى برضد او بعمل آورد و با وجود سخنان آن روزش، بنى صدر بنابر اصل موازنه عدمى، برضد او قدم برنداشت. براین قاعده عمل کرد که باید موضع حق گرفت و براین موضع ایستاد و چنین کرد. نتیجه اینست که تا امروز، ۲۲ سال و ۶ ماه بعد از کودتا، قول یا فعلى از بنى صدر در دوران تصدى که درآن اندک لطمه‏اى به آقاى خمینى سراغ رود، نیافته‏اند. در عوض، آنچه در این اسناد از کج رفتارى آقاى خمینى نسبت به منتخب مردم و کارگردانى کودتا به قصد استقرار استبداد و سازش پنهانى با قدرتهاى خارجى و خشونتها آمده است، در مقایسه با آنچه انجام گرفته است، مشت نمونه خروار است.
  

منبع: کتاب نا مه ها از آقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران....انتشارات انقلاب اسلامی - ص ۴۲۸- ۴۳۸

متن تمام نامه ها را می توانید از لینک زیر دریافت کنید:

http://www.۴shared.com/file/DsXTnKU۷/Banisadr____________.html
Banisadr6khordad60-1
Banisadr6khordad60-2
Banisadr6khordad60-3
Banisadr6khordad60-4
Banisadr6khordad60-5
Banisadr6khordad60-6
Banisadr6khordad60-7
Banisadr6khordad60-8

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire